غزل شمارهٔ ۵۳
با عشق عقلفرسا دیوانهای چه سنجد؟
با شمع روی زیبا پروانهای چه سنجد؟
پیش خیال رویت جانی چه قدر دارد؟
با تاب بند مویت دیوانهای چه سنجد؟
با وصل جانفزایت جان را چه آشنایی؟
در کوی آشنایی بیگانهای چه سنجد؟
چون زلف برفشانی عالم خراب گردد
دل خود چه طاقت آرد؟ویرانهای چه سنجد؟
گرچه خوش است و دلکش کاشانهای است جنت
در جنت حسن رویت کاشانهای چه سنجد؟
با من اگر نشینی برخیزم از سر جان
پیش بهشت رویت غم خانهای چه سنجد
گیرم که خود عراقی، شکرانه، جان فشاند
در پیش آن چنان رو، شکرانهای چه سنجد؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با عشق عقلفرسا دیوانهای چه سنجد؟
با شمع روی زیبا پروانهای چه سنجد؟
هوش مصنوعی: عشق و دیوانگی چنان عمیق و بیپایان هستند که هیچ اندازهای نمیتوان برای آنها در نظر گرفت. مثل این است که هیچ چیز نمیتواند زیبایی و جذابیت چهرهای دوستداشتنی را با پروانهای در کنار شمع مقایسه کند.
پیش خیال رویت جانی چه قدر دارد؟
با تاب بند مویت دیوانهای چه سنجد؟
هوش مصنوعی: در برابر خیال زیبایی تو، جانم چقدر ارزش دارد؟ با دیدن زیبایی موهای پرنقش و نگارت، دیوانگیام چه اندازه میتواند مقایسه شود؟
با وصل جانفزایت جان را چه آشنایی؟
در کوی آشنایی بیگانهای چه سنجد؟
هوش مصنوعی: وقتی که جلوههای دلانگیز و جانافزا را میبینم، چه نیازی به آشنایی با جان خود دارم؟ در جایی که همه آشنا هستند، بیگانهای چه ارزشی دارد؟
چون زلف برفشانی عالم خراب گردد
دل خود چه طاقت آرد؟ویرانهای چه سنجد؟
هوش مصنوعی: وقتی که او زلفش را مانند برف پریشان کند، همه چیز نابود میشود. دل من چگونه میتواند این را تحمل کند؟ یک ویرانه چه ارزشی دارد؟
گرچه خوش است و دلکش کاشانهای است جنت
در جنت حسن رویت کاشانهای چه سنجد؟
هوش مصنوعی: هرچند که خانهای زیبا و دلنواز است، اما زیبایی و جذابیت چهرهات در بهشت واقعی، قابل قیاس با هیچ چیز دیگری نیست.
با من اگر نشینی برخیزم از سر جان
پیش بهشت رویت غم خانهای چه سنجد
هوش مصنوعی: اگر با من بنشینی، از جانم بلند میشوم و به سوی بهشت چهرهات میروم؛ در این حال، غمخانهای که دارم، چه ارزشی دارد؟
گیرم که خود عراقی، شکرانه، جان فشاند
در پیش آن چنان رو، شکرانهای چه سنجد؟
هوش مصنوعی: فرض کنیم که یک عراقی با کمال عشق و شکرگزاری جان خود را در برابر آن معشوق فدای میکند، اما آیا این شکرگزاری در مقایسه با ارزش آن معشوق چیزی به حساب میآید؟