گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱

بنمای به من رویت، یارات نمی‌افتد
آری چه توان کردن؟ با مات نمی‌افتد
گیرم که نمی‌افتد با وصل منت رایی
با جور و جفا، باری، هم‌رات نمی‌افتد؟
می‌افتدت این یک دم کایی براین پر غم
شادم کنی و خرم، هان یات نمی‌افتد؟
هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی
وندر دل من الا سودات نمی‌افتد
با عشق تو می‌بازم شطرنج وفا، لیکن
از بخت بدم، باری، جز مات نمی‌افتد
از غمزهٔ خونریزت هرجای شبیخون است
شب نیست که این بازی صد جات نمی‌افتد
افتاده دو صد شیون از جور تو هرجایی
این جور و جفا با من تنهات نمی‌افتد
بیچاره عراقی، هان! دم درکش و خون می‌خور
چون هیچ دمی با او گیرات نمی‌افتد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنمای به من رویت، یارات نمی‌افتد
آری چه توان کردن؟ با مات نمی‌افتد
هوش مصنوعی: به من نشان بده چهره‌ات را، چون یارت به من تعلق ندارد. چه می‌توانم کرد وقتی که در دل نمی‌افتد؟
گیرم که نمی‌افتد با وصل منت رایی
با جور و جفا، باری، هم‌رات نمی‌افتد؟
هوش مصنوعی: فرض می‌کنم که به خاطر محبت و وصال، نظر خوب و نیکی به من نخواهی داشت و با بدی و ظلم رفتار خواهی کرد، اما آیا باز هم می‌توانی با من همراهی نکنی؟
می‌افتدت این یک دم کایی براین پر غم
شادم کنی و خرم، هان یات نمی‌افتد؟
هوش مصنوعی: برای یک لحظه هم که شده، بگذار غم‌هایم را فراموش کنم و در شادی تو غرق شوم. آیا نمی‌خواهی بر من بیاوری که این لحظه‌ی دل‌انگیز پایدار نخواهد بود؟
هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی
وندر دل من الا سودات نمی‌افتد
هوش مصنوعی: هر کسی که دچار عشق و شیفتگی شده، به نوعی در دل خود دچار هیجان و جنون است. اما در دل من تنها حس بی‌قراری و عشق وجود ندارد.
با عشق تو می‌بازم شطرنج وفا، لیکن
از بخت بدم، باری، جز مات نمی‌افتد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو در بازی وفا شکست می‌خورم، اما شانس بد من به جز باخت و نابودی چیزی نصیبم نمی‌شود.
از غمزهٔ خونریزت هرجای شبیخون است
شب نیست که این بازی صد جات نمی‌افتد
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان تو، در هر کجا ممکن است اتفاقی ناخوشایند رخ بدهد. هیچ شبی نیست که این بازی و جذبه‌ی تو در صد جا وجود نداشته باشد.
افتاده دو صد شیون از جور تو هرجایی
این جور و جفا با من تنهات نمی‌افتد
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم تو در هر جا گریه و فریادهایی بلند شده است، اما این درد و بی‌رحمی تنها بر من نازل نمی‌شود.
بیچاره عراقی، هان! دم درکش و خون می‌خور
چون هیچ دمی با او گیرات نمی‌افتد
هوش مصنوعی: بیچاره عراقی! حتماً بختش بسیار بد است، که از شدت غم و اندوه دچار افکار ناراحت‌کننده شده و هیچ کس هم در کنارش نیست تا به او دلدار ی دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/10/19 19:01
پارسا

بیت سوم اینطوری باید باشه
می افتدت این یک دم کایی بر این پر غم