گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۰

ترسا بچه‌ای، شنگی، شوخی، شکرستانی
در هر خم زلف او گمراه مسلمانی
از حسن و جمال او حیرت زده هر عقلی
وز ناز و دلال او واله شده هر جانی
بر لعل شکر ریزش آشفته هزاران دل
وز زلف دلاویزش آویخته هر جانی
چشم خوش سرمستش اندر پی هر دینی
زنار سر زلفش دربند هر ایمانی
بر مائدهٔ عیسی افزوده لبش حلوا
وز معجزهٔ موسی زلفش شده ثعبانی
ترسا بچه‌ای رعنا، از منطق روح‌افزا
صد معجزهٔ عیسی بنموده به برهانی
لعلش ز شکر خنده در مرده دمیده جان
چشمش ز سیه کاری برده دل کیهانی
عیسی نفسی، کز لب در مرده دمد صد جان
بهر چه بود دلها هر لحظه به دستانی؟
تا سیر نیارد دید نظارگی رویش
بگماشته از غمزه هر گوشه نگهبانی
از چشم روان کرده بهر دل مشتاقان
از هر نظری تیری وز هر مژه پیکانی
از دیر برون آمد از خوبی خود سرمست
هر کس که بدید او را واله شد و حیرانی
شمّاس چو رویش دید خورشید پرستی شد
زاهد هم اگر دیدی رُهبان شدی آسانی
ور زانکه به چشم من صوفی رخ او دیدی
خورشید پرستیدی، در دیر، چو رهبانی
یاد لب و دندانش بر خاطر من بگذشت
چشمم گهرافشان شد، طبعم شکرستانی
جان خواستم افشاندن پیش رخ او دل گفت:
خاری چه محل دارد در پیش گلستانی؟
گر خاک رهش گردم هم پا ننهد بر من
کی پای نهد، حاشا، بر مور سلیمانی؟
زین پس نرود ظلمی بر آدم ازین دیوان
زیرا که سلیمان شد فرماندهٔ دیوانی
نه بس که عراقی را بینی تو ز نظم تر
در وصف جمال او پرداخته دیوانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترسا بچه‌ای، شنگی، شوخی، شکرستانی
در هر خم زلف او گمراه مسلمانی
هوش مصنوعی: یک ترسا (غیر مسلمان) که کودکانه و شاداب است، در هر پیچ زلف او به طرز شوخی و شیرین گم شده است و مسلمانان را نیز گمراه می‌کند.
از حسن و جمال او حیرت زده هر عقلی
وز ناز و دلال او واله شده هر جانی
هوش مصنوعی: هر عقل و فکری از زیبایی و لطف او شگفت‌زده شده است و هر روحی از ناز و محبت او مجنون و حیران گشته است.
بر لعل شکر ریزش آشفته هزاران دل
وز زلف دلاویزش آویخته هر جانی
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد. در آن، شاعر به شکرینی لبخند معشوق و زلف‌های بلند و به‌هم‌ریخته‌اش پرداخته و می‌گوید که این زیبایی‌ها دل‌های زیادی را تحت تأثیر قرار داده و به شدت آنها را آشفته کرده است. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی قدرت جاذبه و عشق است که می‌تواند جان‌ها و دل‌ها را به خود مشغول کند.
چشم خوش سرمستش اندر پی هر دینی
زنار سر زلفش دربند هر ایمانی
هوش مصنوعی: چشمان خوشحال و سرمست او همیشه در جستجوی هر دینی است و بند زلفش باعث می‌شود هر ایمانی در اسارت باشد.
بر مائدهٔ عیسی افزوده لبش حلوا
وز معجزهٔ موسی زلفش شده ثعبانی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت شخصی می‌پردازد که به لطف معجزات عیسی و موسی، ویژگی‌های خاصی دارد. او مانند مائده‌ای با زیبایی‌های خوشمزه و دلنشین، لبانش مانند حلوا است و زلف‌هایش به شدت جذاب و فریبنده‌اند، مانند معجزه‌ای که موسی را احاطه کرده بود.
ترسا بچه‌ای رعنا، از منطق روح‌افزا
صد معجزهٔ عیسی بنموده به برهانی
هوش مصنوعی: یک دختر زیبا و دل‌ربا از طریق کلام دل‌انگیز و روح‌افزا، صد معجزه از عیسی را با دلایلی قانع‌کننده به نمایش گذاشته است.
لعلش ز شکر خنده در مرده دمیده جان
چشمش ز سیه کاری برده دل کیهانی
هوش مصنوعی: لبهای لعل او از شیرینی خنده‌اش جان تازه‌ای به مرده‌ها بخشیده و نگاهش به خاطر کارهای بدش، دل جهانیان را گرفته است.
عیسی نفسی، کز لب در مرده دمد صد جان
بهر چه بود دلها هر لحظه به دستانی؟
هوش مصنوعی: عیسی، که از لب‌هایش زندگی به مردگان می‌رسد، چه نیازی به این همه جان‌هاست که دل‌ها هر لحظه در دستان تو به سر می‌برند؟
تا سیر نیارد دید نظارگی رویش
بگماشته از غمزه هر گوشه نگهبانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل به تماشای زیبایی‌اش سیر نشود، از طرفی به خاطر غمزه‌اش در هر گوشه، همیشه نگهبانی برای دیدن او وجود دارد.
از چشم روان کرده بهر دل مشتاقان
از هر نظری تیری وز هر مژه پیکانی
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا به دل‌های عاشق تیرهایی می‌زنند و از هر تار مژه، پیام‌هایی به سوی آن‌ها می‌فرستند.
از دیر برون آمد از خوبی خود سرمست
هر کس که بدید او را واله شد و حیرانی
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که فردی با زیبایی و خوبی خویش از درون به بیرون آمده و هر کسی که او را ببیند، مجذوب و حیرت‌زده می‌شود.
شمّاس چو رویش دید خورشید پرستی شد
زاهد هم اگر دیدی رُهبان شدی آسانی
هوش مصنوعی: وقتی شمس چهره‌اش را به سوی خورشید می‌گرداند، به عبادت خورشید می‌پردازد و اگر زاهدی را ببینی، به آسانی تبدیل به راهبی می‌شود.
ور زانکه به چشم من صوفی رخ او دیدی
خورشید پرستیدی، در دیر، چو رهبانی
هوش مصنوعی: اگر تو به چهره او با دیدگان من نگاه کنی، مانند این است که خورشید را پرستش کرده‌ای، همچون راهبان در کلیسا.
یاد لب و دندانش بر خاطر من بگذشت
چشمم گهرافشان شد، طبعم شکرستانی
هوش مصنوعی: خاطر من با یاد لب و دندان او مشغول شد و در نتیجه چشمانم پر از اشک شد، به گونه‌ای که درونم مانند شکرستانی شیرین به نظر آمد.
جان خواستم افشاندن پیش رخ او دل گفت:
خاری چه محل دارد در پیش گلستانی؟
هوش مصنوعی: جانم خواست که برای او ابراز عشق و ارادت کنم، اما دلم گفت: چه جایگاهی دارد یک خاری در برابر زیبایی‌های یک گلستان؟
گر خاک رهش گردم هم پا ننهد بر من
کی پای نهد، حاشا، بر مور سلیمانی؟
هوش مصنوعی: اگر خاک پای او شوم، حتی او هم بر من پا نخواهد گذاشت؛ دور از ذهن است که بر یک مور سلیمانی پای نهد.
زین پس نرود ظلمی بر آدم ازین دیوان
زیرا که سلیمان شد فرماندهٔ دیوانی
هوش مصنوعی: از این پس، هیچ ظلمی بر انسان نمی‌آید، چون سلیمان، رئیس و فرمانده‌ی دیوان شده است.
نه بس که عراقی را بینی تو ز نظم تر
در وصف جمال او پرداخته دیوانی
هوش مصنوعی: عراقی، شاعر معروف، به وضوح زیبایی او را در اشعارش توصیف کرده است و آثارش عمیقاً تحت تأثیر زیبایی‌های او قرار دارد.

حاشیه ها

1392/09/22 02:11
سعید

در بیت دوازدهم در مصرع اول (( دید )) جا افتاده.

1393/07/23 09:09
باران

شماس یعنی چه ؟

1403/07/12 17:10
ارسلان نقاش

شماس به خادمان کلیسا گفته میشه عزیزم. از کشیش درجه پایینتری دارن

1394/03/16 21:06
مردو آناهید

شماس = شماش= شاهمز که معرب آن الشمس است که کسانی گفته می شده که خورشید را ستایش می کردند. که امروز خورشید پرست می گویند .پرستش خورشید ستودن ِ خور یا مهر یا شاه ِ ستارگان ( مزه یعنی ماه یا ستاره ای) است. ولی هیچگاه به معنای عبادت و بندگی نیست. خور یا هور از سرشت خود جانبخش است ولی دانایی یا توانایی ندارد یا کسی را پاداش و سزا نمی دهد.