گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳

از کرم در من بیچاره نظر کن نفسی
که ندارم به جز از لطف تو فریادرسی
روی بنمای، که تا پیش رخت جان بدهم
چه زیان دارد اگر سود کند از تو کسی؟
در سرم نیست به جز دیدن تو سودایی
در دلم نیست، به جز پیش تو مردن هوسی
پیش از آن کز تو مرا جان به لب آید ناگاه
نظری کن تو، مرا عمر نمانده است بسی
تو خود انصاف بده، بلبل جان مشتاق
بی‌گلستان رخت چند تپد در قفسی؟
آتش هجر تو پنهان جگرم می‌سوزد
لیکن از بیم نیارم که برآرم نفسی
مکن از خاک سر کوی عراقی را دور
باش، گو: کم نشود قیمت گوهر ز خسی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از کرم در من بیچاره نظر کن نفسی
که ندارم به جز از لطف تو فریادرسی
هوش مصنوعی: به لطف و مهربانی تو نگاهی به حال بیچاره‌ام بنداز؛ زیرا غیر از رحمت تو هیچ کمک‌گری ندارم و دلیلی برای ادامه ندارم.
روی بنمای، که تا پیش رخت جان بدهم
چه زیان دارد اگر سود کند از تو کسی؟
هوش مصنوعی: به من نشان بده رویت را، که اگر بخواهم به خاطر تو جانم را فدای عشق کنم، چه ضرری دارد؟ اگر کسی از این عشق بهره‌مند شود، چه اشکالی دارد؟
در سرم نیست به جز دیدن تو سودایی
در دلم نیست، به جز پیش تو مردن هوسی
هوش مصنوعی: در دل من هیچ آرزویی جز دیدن تو وجود ندارد و هیچ تمایلی جز اینکه در حضور تو جان بدهم، در سر نمی‌پرورانم.
پیش از آن کز تو مرا جان به لب آید ناگاه
نظری کن تو، مرا عمر نمانده است بسی
هوش مصنوعی: قبل از اینکه جانم به لب برسد و از زندگی خسته شوم، لطفاً یک بار به من نگاه کن، زیرا زمان زیادی برای زندگی کردن برای من باقی نمانده است.
تو خود انصاف بده، بلبل جان مشتاق
بی‌گلستان رخت چند تپد در قفسی؟
هوش مصنوعی: به خودت انصاف بده، آیا بلبل عاشق نمی‌تواند در قفسی که بی‌گلستان است، چند بار تپش قلب بزند؟
آتش هجر تو پنهان جگرم می‌سوزد
لیکن از بیم نیارم که برآرم نفسی
هوش مصنوعی: آتش جدایی تو در دل من می‌سوزد، اما من از ترس این که صدایی بزنم، سکوت می‌کنم.
مکن از خاک سر کوی عراقی را دور
باش، گو: کم نشود قیمت گوهر ز خسی
هوش مصنوعی: از خاک سر کوی عراقی فاصله نگیرید، زیرا بگویید که ارزش جواهر از یک خسی کمتر نمی‌شود.