گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۴

چو دل ز دایرهٔ عقل بی تو شد بیرون
مپرس از دلم آخر که: چون شد آن مجنون؟
دلم، که از سر سودا به هر دری می‌شد
چو حلقه بین که بمانده است بر در تو کنون
کسی که خاک درت دوست‌تر ز جان دارد
چگونه جای دگر باشدش قرار و سکون؟
دلم، که حلقه به گوش در تو شد مفروش
که هیچ قدر ندارد بهای قطرهٔ خون
چو رایگان است آب حیات در جویت
چرا بود دل مسکین چو ریگ در جیحون؟
دل عراقی اگر چه هزار گونه بگشت
ولی ز مهر تو هرگز نگشت دیگر گون

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو دل ز دایرهٔ عقل بی تو شد بیرون
مپرس از دلم آخر که: چون شد آن مجنون؟
هوش مصنوعی: وقتی که دل از دایرهٔ عقل دور می‌شود و به عشق تو می‌رسد، دیگر از حال و احوالم نپرس، چون وضعیت من به حال مجنون تبدیل شده است.
دلم، که از سر سودا به هر دری می‌شد
چو حلقه بین که بمانده است بر در تو کنون
هوش مصنوعی: دل من که تحت تاثیر عشق و احساساتم به هر در و دیواری می‌زند، اکنون به مانند حلقه‌ای که به در تو آویزان مانده است.
کسی که خاک درت دوست‌تر ز جان دارد
چگونه جای دگر باشدش قرار و سکون؟
هوش مصنوعی: کسی که عاشق تو باشد و خاک پای تو را بیشتر از جانش دوست داشته باشد، چگونه می‌تواند در جای دیگر جز تو آرامش و سکون داشته باشد؟
دلم، که حلقه به گوش در تو شد مفروش
که هیچ قدر ندارد بهای قطرهٔ خون
هوش مصنوعی: دل من که به خاطر تو به خدمتت درآمده، به قدری بی‌ارزش شده که حتی قیمت یک قطره خون را هم ندارد.
چو رایگان است آب حیات در جویت
چرا بود دل مسکین چو ریگ در جیحون؟
هوش مصنوعی: وقتی که آب حیات به طور رایگان در دسترس است، چرا دل بیچارگان باید مانند ریگ در جیحون پر از غم و اندوه باشد؟
دل عراقی اگر چه هزار گونه بگشت
ولی ز مهر تو هرگز نگشت دیگر گون
هوش مصنوعی: دل عراقی با وجود اینکه بارها تغییر و تحولات زیادی را تجربه کرده، اما هیچ‌گاه عشق تو را فراموش نکرده و هنوز به آن عشق پایبند است.

حاشیه ها

1403/06/23 20:08
سفید

 

دل عراقی اگرچه هزار گونه بگشت

ولی ز مهر تو هرگز نگشت دیگر گون