گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳

هیهات! کزین دیار رفتم
ناکرده وداع یار رفتم
چه سود قرار وصل جانان؟
اکنون که من از قرار رفتم
چون خاک در تو بوسه دادم
با دیدهٔ اشکبار رفتم
بگذاشتم، ای عزیز چون جان،
دل نزد تو یادگار رفتم
زنهار! دل مرا نگه‌دار
چون من ز میان کار رفتم
بردند به اضطرارم، ای دوست،
زین جا نه به اختیار رفتم
غم خواره و مونسم تو بودی
بی‌مونس و غمگسار رفتم
از خلق کریم تو ندیدم
یک عهد چو استوار، رفتم
چون از لب تو نیافتم کام
ناکام به هر دیار رفتم
نایافته مرهمی ز لطفت
دل خسته و جان فگار رفتم
شکرانه بده، که از در تو
چون محنت روزگار رفتم
تو خرم و شاد و کامران باش
کز شهر تو سوگوار رفتم
در قصهٔ درد من نگه کن
بنگر که چگونه زار رفتم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیهات! کزین دیار رفتم
ناکرده وداع یار رفتم
هوش مصنوعی: دور از این سرزمین، به جایی می‌روم و بدون اینکه خداحافظی با یارم کرده باشم، ترک می‌گویم.
چه سود قرار وصل جانان؟
اکنون که من از قرار رفتم
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که به وصال محبوب امیدوار باشم، حالا که خودم از آرامش و قرار دور شده‌ام؟
چون خاک در تو بوسه دادم
با دیدهٔ اشکبار رفتم
هوش مصنوعی: زمانی که به تو احترام گذاشتم و از عشق و علاقه‌ام به تو سخن گفتم، با چشمانی پر از اشک از تو جدا شدم.
بگذاشتم، ای عزیز چون جان،
دل نزد تو یادگار رفتم
هوش مصنوعی: من به خاطر تو، ای عزیز و گرامی، به آرامی وداع کردم و تنها خاطراتی از دل و جانم نزد تو باقی گذاشتم.
زنهار! دل مرا نگه‌دار
چون من ز میان کار رفتم
هوش مصنوعی: مواظب باش! دل مرا نگه‌دار، زیرا من از کار و زندگی‌ام دور شده‌ام.
بردند به اضطرارم، ای دوست،
زین جا نه به اختیار رفتم
هوش مصنوعی: ای دوست، به خاطر شرایط سخت و ناگزیر به اینجا آمدم، نه اینکه به خواست خودم بوده باشد.
غم خواره و مونسم تو بودی
بی‌مونس و غمگسار رفتم
هوش مصنوعی: من در غم و اندوه به سر می‌بردم و تو تنها دوستم بودی، اما اکنون که تو را از دست داده‌ام، احساس تنهایی و اندوه بیشتری می‌کنم.
از خلق کریم تو ندیدم
یک عهد چو استوار، رفتم
هوش مصنوعی: من هیچ پیمانی از انسان‌های بزرگوار تو ندیدم که به اندازه آن استوار باشد، بنابراین از این وضع رفته‌ام.
چون از لب تو نیافتم کام
ناکام به هر دیار رفتم
هوش مصنوعی: وقتی از لب تو چیزی نتوانستم بگیرم و ناکام ماندم، به هر جا که رفتم تلاش کردم.
نایافته مرهمی ز لطفت
دل خسته و جان فگار رفتم
هوش مصنوعی: من نتوانستم از لطفت درمانی برای دل خسته و جان خسته‌ام بیابم و به همین خاطر رفتنم را انتخاب کردم.
شکرانه بده، که از در تو
چون محنت روزگار رفتم
هوش مصنوعی: شکرگزاری کن، زیرا که از درِ تو با مشکلات و سختی‌های روزگار عبور کردم.
تو خرم و شاد و کامران باش
کز شهر تو سوگوار رفتم
هوش مصنوعی: تو شاد و خوشبخت و موفق باش، زیرا من از شهر تو با دلی سوگوار و ناراحت رفته‌ام.
در قصهٔ درد من نگه کن
بنگر که چگونه زار رفتم
هوش مصنوعی: به داستان رنج و درد من توجه کن و ببین که چطور با دلbroken و غمگین به سوی سرنوشت خود پیش رفتم.