غزل شمارهٔ ۱۶۱
دل گم شد، ازو نشان نیابم
آن گم شده در جهان نیابم
زان یوسف گم شده به عالم
پیدا و نهان نشان نیابم
تا گوهر شب چراغ گم شد
ره بر در دوستان نیابم
تا بلبل خوشنوای گم شد
بوی گل و بوستان نیابم
تا آب حیات رفت از جوی
عیش خوش جاودان نیابم
سرمایه برفت و سود جویم
زان است که جز زیان نیابم
آن یوسف خویش را چه جویم؟
چون در چه کن فکان نیابم
هم بر در دوست باشد آرام
از خود به جز این گمان نیابم
بر خاک درش چرا ننالم ؟
چاره به جز از فغان نیابم
چون جانش عزیز دارم، آری
دل، کز غم او امان نیابم
تا بر من دلشده بگرید
یک مشفق مهربان نیابم
تا یک نفسی مرا بود یار
یک یار درین زمان نیابم
یاری ده خویشتن درین حال
جز دیدهٔ خونفشان نیابم
بر خوان جهان چه مینشینم؟
چون لقمه جز استخوان نیابم
بیحاصل ازین دکان بخیزم
نقدی چو درین دکان نیابم
خواهم که شوم به بام عالم
چه چاره، چو نردبان نیابم
خواهم که کشم ز چه عراقی
افسوس که ریسمان نیابم!
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل گم شد، ازو نشان نیابم
آن گم شده در جهان نیابم
هوش مصنوعی: دل از دست رفتهام را گم کردهام و نمیتوانم نشانی از آن پیدا کنم. چیزی که گم کردهام، در این دنیا هم نمیتوانم پیدا کنم.
زان یوسف گم شده به عالم
پیدا و نهان نشان نیابم
هوش مصنوعی: از آن یوسف گمشده، که در عالم وجود و عدم حاضر است، من نشانهای پیدا نمیکنم.
تا گوهر شب چراغ گم شد
ره بر در دوستان نیابم
هوش مصنوعی: وقتی که نور و روشنایی شب از بین برود، دیگر نمیتوانم راهی به سوی دوستانم پیدا کنم.
تا بلبل خوشنوای گم شد
بوی گل و بوستان نیابم
هوش مصنوعی: وقتی که بلبل خوشصدا نیست، دیگر بوی گل و زیبایی باغ را احساس نمیکنم.
تا آب حیات رفت از جوی
عیش خوش جاودان نیابم
هوش مصنوعی: وقتی که آب حیات از جوی گذر کرد، دیگر به خوشی ابدی دست نخواهم یافت.
سرمایه برفت و سود جویم
زان است که جز زیان نیابم
هوش مصنوعی: سرمایه من از دست رفت و حالا به دنبال سود هستم، چون غیر از ضرر چیزی عاید من نمیشود.
آن یوسف خویش را چه جویم؟
چون در چه کن فکان نیابم
هوش مصنوعی: من برای چه یوسف خود را جستجو کنم؟ چون در دنیای وجود، او را نمییابم.
هم بر در دوست باشد آرام
از خود به جز این گمان نیابم
هوش مصنوعی: من در کنار در دوست به آرامش میرسم و به جز این فکر، هیچ نظری درباره خودم ندارم.
بر خاک درش چرا ننالم ؟
چاره به جز از فغان نیابم
هوش مصنوعی: چرا بر زمین درب او ناله نکنم؟ جز فریاد زدن چارهای نمیتوانم پیدا کنم.
چون جانش عزیز دارم، آری
دل، کز غم او امان نیابم
هوش مصنوعی: چون به او عشق و محبت زیادی دارم، بله دل، به خاطر غم او هرگز آرامش نخواهم داشت.
تا بر من دلشده بگرید
یک مشفق مهربان نیابم
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک دوست دلسوز و مهربان پیدا نکنم که برای من اشک بریزد، دلم آرام نخواهد گرفت.
تا یک نفسی مرا بود یار
یک یار درین زمان نیابم
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک نفر مثل یار من در کنارم باشد، در این زمان کسی را پیدا نمیکنم که به او نزدیک باشم.
یاری ده خویشتن درین حال
جز دیدهٔ خونفشان نیابم
هوش مصنوعی: در این وضعیت تنها چیزی که میتوانم برای خودم کمک کنم، فقط اشکهای خونینم است.
بر خوان جهان چه مینشینم؟
چون لقمه جز استخوان نیابم
هوش مصنوعی: در زندگی چه سودی دارم اگر نتوانم از آن بهرهبرداری کنم؟ زیرا هیچ چیزی جز چیزهای بیارزش نمییابم.
بیحاصل ازین دکان بخیزم
نقدی چو درین دکان نیابم
هوش مصنوعی: اگر از این مغازه چیزی به درد بخور پیدا نکنم، بهتر است از اینجا بروم.
خواهم که شوم به بام عالم
چه چاره، چو نردبان نیابم
هوش مصنوعی: من میخواهم به اوج و قله عالم برسم، اما چه کار میتوانم بکنم وقتی که نردبانی برای صعود ندارم؟
خواهم که کشم ز چه عراقی
افسوس که ریسمان نیابم!
هوش مصنوعی: میخواهم از دردهایی که به من آسیب میزنند رها شوم، اما افسوس که نتوانم راهی برای این کار پیدا کنم!

عراقی