گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۵

أکُئوس تلالات بمدام
ام شموس تهللت بغمام
از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام، مدام
همه‌جا مست و نیست گویی می
یا مدام است و نیست گویی جام
چون هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برگیرد از میانه ظلام
چون شب و روز در هم آمیزند
رنگ و بوی سحر دهند به شام
جام را رنگ و بوی می دادند
تا ز ساقی و می دهد اعلام
رنگ جام ارچه گشت گوناگون
از چه افتاد بر وی این همه نام؟
از دو رنگی ماست این همه رنگ
ورنه یک رنگ بیش نیست مدام
مجلس آراستند صبح دمی
تا صبوحی کنند خاصه و عام
خاص را باده خاصگی دادند
عام را دردیی به رسم عوام
عامه از بوی باده مست شدند
خاص خود مست ساقیند مدام
مست ساقی به رنگ و بو چه کند؟
حاضران را چه کار با پیغام؟
باده‌نوشان، که کار آب کنند
خاک را تیزتر کنند مسام
جرعه‌ای کان ز خاک نیست دریغ
بر چو من خاکیی چراست حرام؟
ساقی، ار صاف نیست، دردی ده
باش، گو، هر چه هست، پخته و خام
چه شود گر کنی درین مجلس
ناقصی را به نیم جرعه تمام ؟
در دو عالم نگنجم از شادی
گر مرا بوی تو رسد به مشام
سر این جام و باده کشف کنم
نزند تا غلط ره اوهام
باز گویم که: این چه رنگ و چه بوست
می کدام است و جام باده کدام؟
بوی وجد است و رنگ نور صفات
می تجلی ذات و جام کلام

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

أکُئوس تلالات بمدام
ام شموس تهللت بغمام
هوش مصنوعی: با نوشیدنی‌های دلپذیر، زیبایی‌هایی مانند خورشید در آسمان، به شوق و شادی می‌درخشند.
از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام، مدام
هوش مصنوعی: از خلوص شراب و نرمی جام، رنگ جام همیشه در هم آمیخته شده است.
همه‌جا مست و نیست گویی می
یا مدام است و نیست گویی جام
هوش مصنوعی: در همه جا حالت نشئگی و سرمستی حاکم است، به گونه‌ای که انگار هر لحظه نوشیدن شراب ادامه دارد و هیچ وقت آن را تمام نکرده‌اند.
چون هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برگیرد از میانه ظلام
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان نور آفتاب را به خود می‌گیرد، تاریکی‌ها از میان کنار می‌روند.
چون شب و روز در هم آمیزند
رنگ و بوی سحر دهند به شام
هوش مصنوعی: وقتی که شب و روز به هم پیوند می‌خورند، رنگ و بوی صبح را به شب می‌دهد.
جام را رنگ و بوی می دادند
تا ز ساقی و می دهد اعلام
هوش مصنوعی: به می و شراب رنگ و عطر می‌بخشیدند تا از ساقی و نوشیدن آن خبر دهند.
رنگ جام ارچه گشت گوناگون
از چه افتاد بر وی این همه نام؟
هوش مصنوعی: هرچند رنگ جام تغییر کرده و متنوع شده است، اما چرا بر آن این همه نام و عنوان گذاشته‌اند؟
از دو رنگی ماست این همه رنگ
ورنه یک رنگ بیش نیست مدام
هوش مصنوعی: این همه تنوع و تفاوت‌هایی که می‌بینیم ناشی از دوگانگی و تضادهای ماست، وگرنه در واقعیت تنها یک رنگ وجود دارد که همیشه ثابت و پایدار است.
مجلس آراستند صبح دمی
تا صبوحی کنند خاصه و عام
هوش مصنوعی: در یک صبح زیبا، جمعیتی گرد هم آمده‌اند تا از نوشیدنی‌های خوشمزه لذت ببرند و این مراسم را برای همه، از افراد خاص تا عموم مردم، برگزار کنند.
خاص را باده خاصگی دادند
عام را دردیی به رسم عوام
هوش مصنوعی: به افراد خاص و برجسته نوشیدنی خاصی عطا کردند، اما برای مردم عادی دردی را به عنوان رسم و سنت عادی گذاشتند.
عامه از بوی باده مست شدند
خاص خود مست ساقیند مدام
هوش مصنوعی: عموم مردم به خاطر بوی نوشیدنی مست و شاداب شده‌اند، اما خاص و ویژه‌ها همیشه در حال لذت بردن از نوشیدنی سرباز هستند.
مست ساقی به رنگ و بو چه کند؟
حاضران را چه کار با پیغام؟
هوش مصنوعی: مستی و زیبایی ساقی چه تاثیری بر دل و فکر آدم‌ها دارد؟ برای حاضرین چه اهمیتی دارد که پیغامی را دریافت کنند؟
باده‌نوشان، که کار آب کنند
خاک را تیزتر کنند مسام
هوش مصنوعی: نوشندگان شراب، که می‌خواهند آب را به خاک نیکو تبدیل کنند، کار خود را با دقت و سرعت بیشتری انجام می‌دهند.
جرعه‌ای کان ز خاک نیست دریغ
بر چو من خاکیی چراست حرام؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که: چرا نوشیدن جرعه‌ای از خاک (که نماد گنجایش و زحمت انسان است) بر کسی مثل من که از خاک آفریده شده، حرام است؟ ظاهراً نویسنده به ارزش انسان و حق او برای برخورداری از چیزها اشاره دارد.
ساقی، ار صاف نیست، دردی ده
باش، گو، هر چه هست، پخته و خام
هوش مصنوعی: ای ساقی، اگر نوشیدنی‌ات صاف و زلال نیست، حداقل به من دردی بده. به هر حال، هر چه که هست، چه خوب و چه بد.
چه شود گر کنی درین مجلس
ناقصی را به نیم جرعه تمام ؟
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر در این جلسه، کسی که ناقص است را با نیم جرعه‌ای کامل کنی؟
در دو عالم نگنجم از شادی
گر مرا بوی تو رسد به مشام
هوش مصنوعی: اگر بوی تو به مشامم برسد، حتی در دو جهان هم نمی‌توانم از شادی جای بگیرم.
سر این جام و باده کشف کنم
نزند تا غلط ره اوهام
هوش مصنوعی: می‌خواهم راز این جام و نوشیدنی را آشکار کنم، تا وقتی که خیالات به من آسیب نزنند.
باز گویم که: این چه رنگ و چه بوست
می کدام است و جام باده کدام؟
هوش مصنوعی: می‌پرسم که این چه رنگ و بویی دارد، این کدام چیز است و کدام جام شراب را می‌گویند؟
بوی وجد است و رنگ نور صفات
می تجلی ذات و جام کلام
هوش مصنوعی: در اینجا، بوی شوق و رنگ نور نشان‌دهنده‌ی صفات خداوند است که وجود حقیقی او را به نمایش می‌گذارد و در کلام، حقیقت وجودی خود را با زیبایی بیان می‌کند.

حاشیه ها

1393/01/16 15:04
غزال بهمنی

مدام در مصراع دومه بیت دوم به معنی شراب است. درنتیجه اینگونه خوانده میشود: به هم آمیخت رنگ جام و مدام.به این تعبیر که به دلیل لطافت جام، جام و شراب با هم آمیخته اند.

1395/05/20 21:08
محمد

آغاز بیت سوم چنین است:
همه
جامست
و ....
چنان که معنا واضح است.

1398/06/26 06:08
سعید اسکندری

رَقَّ الزُّجاجُ وَ رَقَّتِ الْخَمْرُ
وَ تَشابَها فَتَشا کَلَ الامْرُ
فَکَأنَّما خَمْرٌ وَ لا قَدَحٌ
وَ کَأنَّما قَدَحٌ وَ لا خَمْرُ
صاحب بن عباد یا؟

1398/11/17 19:02

بیت آغازین این غزل ترجمه ای از شعر عربیی است که جناب اسکندری نقل کرده اند. این شعر متعلق به ابن فارض، عارف بزرگ مصری است

1399/05/11 15:08
s.Ali

چقدر خوب
جدا از ابیاتی که تحریف کردین اون بیتهایی هم که دوست نداشتین حذف کردین
چقدر جالب
مثلا
سوریان حیات در عالم چون می و جام فهم کن تو مدام
تشخیص دادین باید حذف بشه
یا بیتهای آخر که نتیجه ی کل شعره
ور نشد این بیان تورا روشن جمله زآغاز کار تا انجام
جام گیتی نمای را به کف آر تا ببینی به چشم دوست مدام
حتماً تشخیص دادین لازم نیست دیگه.
سایت فوق العاده ای هستین. تبریک میگم بهتون

1399/06/17 22:09
محمد تقوی رفسنجانی

سلام
ابیات آغازین را مرور کنیم:
از صفای می و لطافت جام
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
یعنی احوال هریک از وجود و اعیان متمایز نمیشود.
همه جام است و نیست گویی می
یعنی احوال و احکام و نسبت و ظهور همه مضاف به اعیان است.
یا مدام است و نیست گویی جام
یعنی همه مضاف به وجود است.
چون هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برداشت از میانه ظلام
یعنی وقتی اعیان ثابته رنگ وجود به خود گرفت
ظلمت عدم از میان برداشته شد.
بیت چهارم
روز شب با هم آشتی کردند
کار عالم از آن گرفت نظام
یعنی پرتو وجود و اعیان ثابته باعتبار ظلمت عدمیت

1399/06/17 22:09
محمد تقوی رفسنجانی

سلام
ابیات آغازین را مرور کنیم:
از صفای می و لطافت جام
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
یعنی احوال هریک از وجود و اعیان متمایز نمیشود.گاه نسبت ظهور که حال وجود است به اعیان می کنند. و گاه نسبت سایر احکام که
احوال اعیان است به وجود.
همه جام است و نیست گویی می
یعنی احوال و احکام و نسبت و ظهور همه مضاف به اعیان است.
یا مدام است و نیست گویی جام
یعنی همه مضاف به وجود است.
چون هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برداشت از میانه ظلام
یعنی وقتی اعیان ثابته رنگ وجود به خود گرفت
ظلمت عدم از میان برداشته شد.
بیت چهارم
روز شب با هم آشتی کردند
کار عالم از آن گرفت نظام
یعنی پرتو وجود بر اعیان ثابته- باعتبار ظلمت عدمیت ایشان - تابیدن گرفت و باعتبار وجود
عینی عالم برپا شد.
این ابیات در لمعات عراقی به همین صورت آمده.