قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در نعت رسول اکرم (ص)
عاشقان چون بر در دل حلقهٔ سودا زنند
آتش سودای جانان در دل شیدا زنند
تا به چنگ آرند دردش دل به دست غم دهند
ور به دست آید وصالش جان به پشت پا زنند
از سر خوان دو عالم بگذرند آزادوار
سنگ آزادی برین نه کاسهٔ مینا زنند
از سر مستی همه دریای هستی در کشند
چون بترسند از ملامت خیمه بر صحرا زنند
بگذرند از تیرگی در چشمهٔ حیوان رسند
دمبدم بر جان و دل آن جام جانافزا زنند
چون به آب زندگی لب را بشویند خضروار
بوسه بر خاک سرای خواجهٔ بطحا زنند
رحمت عالم، رسول الله، آن کو قدسیان
بر درش لبیک او حی الله ما اوحی زنند
آن شهنشاهی که بهر اعتصام انبیا
عقدهٔ فتراک او از عروةالوثقی زنند
در ازل چون خطبهٔ او والضحی املا کند
نوبتش زیبد که سبحانالذی اسری زنند
چون بساط قرب او از قاب قوسین افگنند
رایت اقبال او بر اوج او ادنی زنند
طرهٔ مشکین عنبر پاش از یاسین چنند
حلقهٔ روی بهشت آساش از طاها زنند
تا نسوزد آفتاب از پرتو نور رخش
سایبان از ابر بر فرق سرش در وا زنند
شمهای از طیب خلقش در دم عیسی نهند
وز فروغ شمع رویش آتش موسی زنند
هشت بستان بهشت از شبنم دستش خورند
نه حباب چرخ قبه هم در آن دریا زنند
برتر از کون و مکان کعبه است یعنی در گهش
هشت قصر کاینات از خاک او ملجا زنند
چون بود دریم دستش منبع آب حیات
سنگ ریزه هم درو گویا شود ار وا زنند
دو کمان از یک سپر سازند انگشتان او
وز لزومش ناوک الزام بر اعدا زنند
از برای آستان قدر او در هر نفس
صد هزاران خشت جان بر قالب تنها زنند
خیمهٔ اطلس برای دودگیر مطبخش
بر سر این هفت طاق آینه سیما زنند
مرکب او شیهه بر میدان علیین کشند
موکب او خیمه بر نه طارم خضرا زنند
مشعله داران کویش هر مهی ماهی کنند
سایبان در گهش زین مهر چتر آسا زنند
گرچه نگرفت از جهان زر، خاک بیزان درش
تودهٔ زر در ره خورشید زر پالا زنند
چاکران او بدون حق فرو نارند سر
بندگان او قدم بر اولی و اخری زنند
خاصگان او ندیم مجلس خاص قدم
با چنین نسبت کجا دم ز آدم و حوا زنند؟
دوستی حق نیابی در دلی بیدوستیش
مهر مهر او و مهر حق همه یکجا زنند
هر که او را دوستتر از خود ندارد راندهای است
ورچه دارد یک جهان طاعت به رویش وازنند
ور همه عالم گنه دارد، چو او را دوست داشت
خمیهٔ جاهش درون جنتالماوی زنند
هر که او دعوی بینایی کند بی پیرویش
رهروانش خاک در چشم جهان پیما زنند
چون عراقی پیرو او شد سزد گر روز حشر
خیمهٔ قدرش ورای ذروهٔ اعلا زنند
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - ایضاله: طرب، ای دل، که نوبهار آمدقصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح بهاء الدین زکریای ملتانی: روشنان آینهٔ دل چو مصفا بینند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان چون بر در دل حلقهٔ سودا زنند
آتش سودای جانان در دل شیدا زنند
هوش مصنوعی: عاشقانی که به سراغ دل میروند و دقالباب میکنند، آتش عشق معشوق را در دل دیوانهای به وجود میآورند.
تا به چنگ آرند دردش دل به دست غم دهند
ور به دست آید وصالش جان به پشت پا زنند
هوش مصنوعی: اگر به درد و اندوه او دست پیدا کنند، دل را به دام غم میافکنند؛ اما اگر به وصالش دست یابند، زندگی را نادیده میگیرند.
از سر خوان دو عالم بگذرند آزادوار
سنگ آزادی برین نه کاسهٔ مینا زنند
هوش مصنوعی: از سفرهٔ دو جهان با احترام عبور میکنند و برای آن که آزادی را نشان دهند، بر سنگ آزادی میکوبند، نه بر کاسهٔ مینا.
از سر مستی همه دریای هستی در کشند
چون بترسند از ملامت خیمه بر صحرا زنند
هوش مصنوعی: در حالت شادابی و سرخوشی، همه چیز را در خود غرق میکنند، اما اگر از سرزنش بترسند، به تماشای خیمهای در دشت میپردازند.
بگذرند از تیرگی در چشمهٔ حیوان رسند
دمبدم بر جان و دل آن جام جانافزا زنند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با عبور از مشکلات و تاریکیها، به درخشش و زندگی تازهای دست پیدا میکنیم که میتواند جان و دل را تازه و شاداب کند. در این مسیر، هر لحظه میتوان به انرژی و امیدی نو دست یافت که روح را شاداب میکند.
چون به آب زندگی لب را بشویند خضروار
بوسه بر خاک سرای خواجهٔ بطحا زنند
هوش مصنوعی: وقتی که لب را به آب زندگی میشویند، بهسان حضرت خضر بر روی خاک خانهٔ خواجهٔ بطحا بوسه میزنند.
رحمت عالم، رسول الله، آن کو قدسیان
بر درش لبیک او حی الله ما اوحی زنند
هوش مصنوعی: رحمت به جهانیان، پیامبر خدا، او که فرشتگان در درگاهش با کمال احترام لبیک میگویند و به او وحی میشود.
آن شهنشاهی که بهر اعتصام انبیا
عقدهٔ فتراک او از عروةالوثقی زنند
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که به دلیل پیوند و حمایت از پیامبران، به مانند ریسمانی محکم و قابل اعتماد در میان مردم شناخته شده است.
در ازل چون خطبهٔ او والضحی املا کند
نوبتش زیبد که سبحانالذی اسری زنند
هوش مصنوعی: در آغاز، زمانی که خطبهاش به نام "والضحی" خوانده میشود، لحظهای مناسب است که بگویند: پاک و منزه است آنکه شبانه به آسمان برده شد.
چون بساط قرب او از قاب قوسین افگنند
رایت اقبال او بر اوج او ادنی زنند
هوش مصنوعی: زمانی که مقدمات نزدیکی به خداوند فراهم میشود، بخت و اقبال او را در بالاترین مرتبه قرار میدهند.
طرهٔ مشکین عنبر پاش از یاسین چنند
حلقهٔ روی بهشت آساش از طاها زنند
هوش مصنوعی: موهای مشکی و خوشبو به پاهایش مانند عطر و گل یاسین آویزان است و حلقههای زیبای صورتش مانند بهشت آرامش از طاها میبارد.
تا نسوزد آفتاب از پرتو نور رخش
سایبان از ابر بر فرق سرش در وا زنند
هوش مصنوعی: تا زمانی که تابش خورشید از نور چهرهات به اوج نرسد، ابرها سایهبان بر سر تو فراهم نخواهند کرد.
شمهای از طیب خلقش در دم عیسی نهند
وز فروغ شمع رویش آتش موسی زنند
هوش مصنوعی: این بیت به ویژگیهای خاص و شگفتانگیز شخصیت یک فرد اشاره دارد. به طوری که از لطافت و خوبی خلق و خوی او، روح عیسی به وجود میآید و از درخشندگی چهرهاش، آتش موسی شعلهور میشود. به طور کلی، شاعر به این نکته تأکید دارد که این فرد از ویژگیهای مثبت و روحانی برخوردار است که او را در ردیف شخصیتهای عظیم و مقدس قرار میدهد.
هشت بستان بهشت از شبنم دستش خورند
نه حباب چرخ قبه هم در آن دریا زنند
هوش مصنوعی: نهالهای بهشتی که از شبنم دست او بهرهمند میشوند، نه به پرانش قوسی آسمانی، بلکه به عمق دریا وابستهاند.
برتر از کون و مکان کعبه است یعنی در گهش
هشت قصر کاینات از خاک او ملجا زنند
هوش مصنوعی: برتر از جهان و مکان، کعبهای وجود دارد که در آن هشت قصر بنا شده است و این بودن، پناهگاه تمام موجودات از خاک و خاکیهاست.
چون بود دریم دستش منبع آب حیات
سنگ ریزه هم درو گویا شود ار وا زنند
هوش مصنوعی: هرگاه که دست کسی به منبع آب حیات برسد، حتی سنگ ریزهها هم مانند آب زنده میشوند اگر از آن دست کشیده شود.
دو کمان از یک سپر سازند انگشتان او
وز لزومش ناوک الزام بر اعدا زنند
هوش مصنوعی: دو دست او مانند دو کمان از یک محافظ تشکیل شده و با مهارت و قدرت، تیرهایی به سوی دشمن پرتاب میکنند.
از برای آستان قدر او در هر نفس
صد هزاران خشت جان بر قالب تنها زنند
هوش مصنوعی: برای بزرگداشت مقام او، در هر لحظه هزاران جان را به تنهایی فدا میکنند.
خیمهٔ اطلس برای دودگیر مطبخش
بر سر این هفت طاق آینه سیما زنند
هوش مصنوعی: چادر زیبای اطلس برای دودکش آشپزخانه بر فراز این هفت طاق، نمایی همچون آینه برای صورت زن خلق میکند.
مرکب او شیهه بر میدان علیین کشند
موکب او خیمه بر نه طارم خضرا زنند
هوش مصنوعی: اسب او با صدای بلند در میدان برتری میخروشد و کاروان او در میان زمین سبز برپا میشود.
مشعله داران کویش هر مهی ماهی کنند
سایبان در گهش زین مهر چتر آسا زنند
هوش مصنوعی: در کوچههای او، افرادی پر انرژی و فعال هستند که هر ماه، زیبایی خاصی به آنجا میبخشند. در زمانهایی که خورشید میتابد، برای حفاظت از او در برابر گرما، سایهبانهایی همچون چتر آماده میکنند.
گرچه نگرفت از جهان زر، خاک بیزان درش
تودهٔ زر در ره خورشید زر پالا زنند
هوش مصنوعی: هرچند که خاک بیزان از زر جهان چیزی نگرفته است، اما در مسیر خورشید، تودهای از زر بر روی آن میریزد.
چاکران او بدون حق فرو نارند سر
بندگان او قدم بر اولی و اخری زنند
هوش مصنوعی: بندگانی که خدمتگزار او هستند، بدون اجازه و حق خود را پایین نمیآورند و با افتخار در برابر مردمان دیگر، هم در آغاز و هم در انتها مسیر توجه و احترام به او را ادامه میدهند.
خاصگان او ندیم مجلس خاص قدم
با چنین نسبت کجا دم ز آدم و حوا زنند؟
هوش مصنوعی: افراد ویژه او در محفل خاص خود با چه نسبتی در مورد آدم و حوا صحبت میکنند؟
دوستی حق نیابی در دلی بیدوستیش
مهر مهر او و مهر حق همه یکجا زنند
هوش مصنوعی: اگر دلی فقر دوستی داشته باشد، نمیتواند محبت و دوستی را به درستی درک کند. در حقیقت، عشق به شخصی و عشق به خداوند همه در یک جا جمع میشود و فرد باید این محبتها را با هم احساس کند.
هر که او را دوستتر از خود ندارد راندهای است
ورچه دارد یک جهان طاعت به رویش وازنند
هوش مصنوعی: هر کسی که خودش را بیشتر از دیگران دوست داشته باشد، از حقیقت و محبت دور شده است، حتی اگر تمامی جهان را در پیشگاهش تسلیم کنند.
ور همه عالم گنه دارد، چو او را دوست داشت
خمیهٔ جاهش درون جنتالماوی زنند
هوش مصنوعی: اگرچه همه دنیا دارای گناه باشد، ولی وقتی کسی او را دوست داشته باشد، خیمهاش را در بهشت بر پا میکنند.
هر که او دعوی بینایی کند بی پیرویش
رهروانش خاک در چشم جهان پیما زنند
هوش مصنوعی: هر کس که ادعای بینایی و بصیرت کند، اگر از او پیروی نشود، دنبالکنندگانش در مسیر زندگی، دنیا را به خاطر او با مشکل مواجه خواهند کرد.
چون عراقی پیرو او شد سزد گر روز حشر
خیمهٔ قدرش ورای ذروهٔ اعلا زنند
هوش مصنوعی: چون عراقی به او پیوسته است، شایسته است اگر در روز قیامت خیمهی ویژهاش را در بالاترین مقام برپا کنند.
حاشیه ها
1393/02/13 18:05
بشارتی
با سلام به همه ی دوستان کسی هست بتونه این شعرو کمکم کنه چجوری خونده میشه خیلی ضروریه (شعر عراقی)
در ازل چون خطبهٔ او والضحی املا کند
نوبتش زیبد که سبحانالذی اسری زنند
چون بساط قرب او از قاب قوسین افگنند
رایت اقبال او بر اوج او ادنی زنند
شمهای از طیب خلقش در دم عیسی نهند
وز فروغ شمع رویش آتش موسی زنند
مرکب او شیهه بر میدان علیین کشند
موکب او خیمه بر نه طارم خضرا زنند
دوستی حق نیابی در دلی بیدوستیش
مهر مهر او و مهر حق همه یکجا زنند