گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - ایضاله

ای رخت مجمع جمال شده
مطلع نور ذوالجلال شده
عاشق روت لم‌یزل گشته
شاکر خوت لایزال شده
ذروهٔ عرش و قسوهٔ ملکوت
زیر پای تو پایمال شده
در نوشته سرادق جبروت
محرم پردهٔ وصال شده
با جمال قدم لقای تو را
در ملاقات اتصال شده
هرچه او خواسته شده موجود
وآنچه ناخواسته محال شده
بهر تو نیستی شده همه هست
همه هست از تو با کمال شده
از پی جرعه‌دان مجلس تو
طینت آدمی سفال شده
ساقی مجلس تو فیض قدم
جرعه‌ای خیر انتیال شده
کرده دعوی عقل کل باطل
معجزاتت گواه حال شده
سایه از تاب آفتاب رخت
در نهان خانهٔ زوال شده
از بیان تو شکل میم و دو نون
حل کن مشکلات ضال شده
عقل در مکتب هدایت تو
دیو بوده، ملک خصال شده
از شب و روز زلف و رخسارت
عالم مهتری نکال شده
ز انعکاس شعاع طلعت تو
آفتاب آینهٔ مثال شده
تا حکایت کند ز عکس رخت
روی خورشید با جمال شده
تا نشانی دهد ز ابرویت
ماه در هر مهی هلال شده
تا معطر ریاض قدس شود
از سر کوی تو شمال شده
هر سحر مقبلان قدسی را
روی خوبت خجسته فال شده
دل دیوانگان روحانی
در سر آن دو زلف و خال شده
حلقه‌داران چرخ بر در تو
حلقه در گوش چون هلال شده
ورد ارواح در جوانب قدس
الف و حا و میم و دال شده
برده نامت مسیح در سر گور
مرده در شور و وجد و حال شده
ز آب رویت خلیل را آتش
گلشن و منبع زلال شده
حاجت سایل از در تو روا
بیش از اندیشهٔ سال شده
ابرش عزم پیروان تو را
ساحت لامکان مجال شده
صفهٔ آسمان و صدر بهشت
چاکرت را صف نعال شده
از مدیح تو عاجز آمده عقل
ناطقه در ثنات لال شده
قدر تو در جهان نگنجیده
نعت تو برتر از خیال شده
نظری کن به مفلس عوری
دل و دین رفته، جاه و مال شده
عمر در ناخوشی بسر برده
عیس بی‌خوشدلی وبال شده
کرده در شرع تو شروع ولیک
نفس بر پای او عقال شده
بر در قرب تو چگونه بود
مرغکی پر شکسته بال شده؟
راه ده بر درت عراقی را
ای درت جمله را مآل شده

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رخت مجمع جمال شده
مطلع نور ذوالجلال شده
هوش مصنوعی: عزیز من، تو به نماد زیبایی تبدیل شده‌ای و چهره‌ات تجلی نور بزرگ الهی است.
عاشق روت لم‌یزل گشته
شاکر خوت لایزال شده
هوش مصنوعی: عاشق همیشه به خاطر تو شکرگزار است و این شکرگزاری هیچ وقت پایان نمی‌یابد.
ذروهٔ عرش و قسوهٔ ملکوت
زیر پای تو پایمال شده
هوش مصنوعی: تمامی عظمت و قدرت آسمانی و ملکوتی در زیر پای تو نادیده گرفته شده و به زیر سلطه تو آمده است.
در نوشته سرادق جبروت
محرم پردهٔ وصال شده
هوش مصنوعی: در نوشته‌های بزرگ و پرقدرت، راز و رمزهایی از اتحاد و پیوند پیدا شده است.
با جمال قدم لقای تو را
در ملاقات اتصال شده
هوش مصنوعی: با زیبایی و جلوه‌ات، دیدار تو به تلاقی و پیوندی نیکو ختم شده است.
هرچه او خواسته شده موجود
وآنچه ناخواسته محال شده
هوش مصنوعی: هر چیزی که او اراده کرده، به وجود آمده و هر چیزی که او نخواسته، غیرممکن شده است.
بهر تو نیستی شده همه هست
همه هست از تو با کمال شده
هوش مصنوعی: تمام جهان برای تو وجود دارد و همه چیز به خاطر تو کامل شده است.
از پی جرعه‌دان مجلس تو
طینت آدمی سفال شده
هوش مصنوعی: به دنبال لیوان حاوی شراب مجلس تو، سرشت آدمی مانند گلی نرم و لطیف شده است.
ساقی مجلس تو فیض قدم
جرعه‌ای خیر انتیال شده
هوش مصنوعی: ای ساقی، با ورود تو به مجلس، جرعه‌ای از خوشی و نیکی به ما بخشیده شده است.
کرده دعوی عقل کل باطل
معجزاتت گواه حال شده
هوش مصنوعی: عقل کل بودن تو ادعای بیهوده‌ای است، معجزاتت به ما نشان می‌دهد که وضعیت چگونه است.
سایه از تاب آفتاب رخت
در نهان خانهٔ زوال شده
هوش مصنوعی: سایه‌ای که از تابش خورشید به وجود آمده، در گوشه‌ای دور از چشم‌ها به زوال و نابودی خود نزدیک شده است.
از بیان تو شکل میم و دو نون
حل کن مشکلات ضال شده
هوش مصنوعی: از گفته‌های تو باید راه‌های حل مشکلات گم‌شده را بیابم.
عقل در مکتب هدایت تو
دیو بوده، ملک خصال شده
هوش مصنوعی: عقل در مکان آموزش تو تبدیل به دیوی شده، اما خصوصیاتش به ملک (فرشته) تغییر یافته است.
از شب و روز زلف و رخسارت
عالم مهتری نکال شده
هوش مصنوعی: از شب و روز، زیبایی و دلربایی تو به اندازه‌ای است که برتر از هر چیز دیگر به نظر می‌رسد.
ز انعکاس شعاع طلعت تو
آفتاب آینهٔ مثال شده
هوش مصنوعی: از درخشش زیبایی تو، خورشید به آینه‌ای تبدیل شده است که نور خود را در آن می‌بیند.
تا حکایت کند ز عکس رخت
روی خورشید با جمال شده
هوش مصنوعی: تا بگوید که چهره‌ات چقدر زیباست و مثل نور خورشید درخشانی.
تا نشانی دهد ز ابرویت
ماه در هر مهی هلال شده
هوش مصنوعی: چهره‌ات همانند ماهی است که هر بار با پیچیدگی‌های ابرویت روشنایی و زیبایی خاصی به دنیا می‌بخشد و همیشه در دل شب‌های تار، نورافشانی می‌کند.
تا معطر ریاض قدس شود
از سر کوی تو شمال شده
هوش مصنوعی: تا عطر بهشتی، بر باغ های مقدس بپاشد، از سوی کوی تو به شمال آمده است.
هر سحر مقبلان قدسی را
روی خوبت خجسته فال شده
هوش مصنوعی: هر صبح، فرشتگان با چهره‌های زیبا و نیکو به استقبال تو می‌آیند و خوشحالی و خوش‌شانسی را به ارمغان می‌آورند.
دل دیوانگان روحانی
در سر آن دو زلف و خال شده
هوش مصنوعی: دل‌های دیوانه‌وار عاشق زیبایی و جذابیت آن دو زلف و خال شده‌اند.
حلقه‌داران چرخ بر در تو
حلقه در گوش چون هلال شده
هوش مصنوعی: نگهبانان چرخ سرنوشت، در برابر تو ایستاده‌اند و به گونه‌ای به تو نگاه می‌کنند که همچون نوارهایی به دور گوششان پیچیده شده‌اند.
ورد ارواح در جوانب قدس
الف و حا و میم و دال شده
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که روح‌ها در اطراف مکان‌های مقدس و با ذکر حروف خاصی حضور دارند و به نوعی به این نقاط تقدس و روحانیت می‌بخشند. این اشاره به فضایی معنوی و روحانی دارد که در آن اعتقادات و احساساتی عمیق وجود دارد.
برده نامت مسیح در سر گور
مرده در شور و وجد و حال شده
هوش مصنوعی: در این بیت، گفته شده که نام تو مانند مسیح است و حتی پس از مرگ، در ذهن و یاد مردم زندگی می‌کند. این یاد و خاطر ظرفیتی شگرف دارد که باعث شادمانی و هیجان در دل‌ها می‌شود. به‌عبارتی، تاثیر و جاودانگی نام تو باعث ایجاد شور و شعف میان افراد شده است.
ز آب رویت خلیل را آتش
گلشن و منبع زلال شده
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهره تو، مانند آتش در گلستان و منبعی زلال و شفاف، احساس می‌کنم.
حاجت سایل از در تو روا
بیش از اندیشهٔ سال شده
هوش مصنوعی: خواست و نیاز هر درخواست‌کننده از درگاه تو برآورده می‌شود، حتی بیشتر از آنچه که در فکر و تصور اوست.
ابرش عزم پیروان تو را
ساحت لامکان مجال شده
هوش مصنوعی: ابر، اراده و تلاش پیروان تو را به جایی فراتر از مرزهای موجود منتقل کرده است.
صفهٔ آسمان و صدر بهشت
چاکرت را صف نعال شده
هوش مصنوعی: صفهٔ آسمان و بالای بهشت برای تو، مانند صفی از نعال (جوجه‌تیغی‌ها) شده است.
از مدیح تو عاجز آمده عقل
ناطقه در ثنات لال شده
هوش مصنوعی: عقل انسان در ستایش و تمجید تو ناتوان شده و به سکوت درآمده است.
قدر تو در جهان نگنجیده
نعت تو برتر از خیال شده
هوش مصنوعی: منزلت و ارزش تو در دنیا قابل اندازه‌گیری نیست و وصف تو به حدی عالی است که فراتر از تصورات مردم قرار دارد.
نظری کن به مفلس عوری
دل و دین رفته، جاه و مال شده
هوش مصنوعی: به من نگاهی بینداز، فردی که در فقر و بدبختی به سر می‌برد و نه تنها ایمانش را از دست داده، بلکه تمام داشته‌های مادی‌اش نیز از بین رفته است.
عمر در ناخوشی بسر برده
عیس بی‌خوشدلی وبال شده
هوش مصنوعی: زندگی در کدورت و بدبختی گذشته و حال به سر می‌برد و این ناامیدی تبدیل به بار سنگینی شده است.
کرده در شرع تو شروع ولیک
نفس بر پای او عقال شده
هوش مصنوعی: در دین و قوانین تو آغاز کرده‌اند، اما نفس انسان بر روی او زنجیر شده است.
بر در قرب تو چگونه بود
مرغکی پر شکسته بال شده؟
هوش مصنوعی: مرغکی که بال‌هایش شکسته شده، چگونه می‌تواند به دروازه قرب تو نزدیک شود؟
راه ده بر درت عراقی را
ای درت جمله را مآل شده
هوش مصنوعی: ای در، بر در تو راهی به عراقی باز کن، زیرا هر چیزی که به شما وابسته است، به نتیجه رسیده است.