گنجور

شمارهٔ ۲

شبت ز بهر چه بر روز سایبان انداخت
که روز من به شب تیره در گمان انداخت
که داد جز رخ و زلفت نشان روز و شبی
که آن براین شکن و این گره بر آن انداخت
دو زلف پر گرهت گر نگه کنی دو شبند
که روز روی تو خود را در آن میان انداخت
شگفت مانده ام از چشم جادوی تو که چون
به نیم روز گره در شبی چنان انداخت
بسا که روز بشب کردم از غمت که رخت
نگفت سایه بر آن ناتوان، توان انداخت
بروز من منشیناد چشمت ارچه دلم
ببرد و در شکن زلف دلستان انداخت
هزار جان امامی فدای آن شب و روز
که وصف هر دو اش آتش در استخوان انداخت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبت ز بهر چه بر روز سایبان انداخت
که روز من به شب تیره در گمان انداخت
هوش مصنوعی: چرا شب را به عنوان پوششی برای روز قرار دادی، طوری که باعث شد روز من در تاریکی شب به اشتباه بیفتد؟
که داد جز رخ و زلفت نشان روز و شبی
که آن براین شکن و این گره بر آن انداخت
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر زیبایی و جذابیت چهره و موی معشوق است. شاعر به تصویر کشیدن لحظات و نشانه‌هایی از روز و شب می‌پردازد که زیبایی معشوق را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او به نوعی نمایش می‌دهد که چگونه چهره و زلف معشوق، نمایانگر حالات و احساسات مختلف زندگی است و ارتباطی عمیق با زمان و مکان دارد.
دو زلف پر گرهت گر نگه کنی دو شبند
که روز روی تو خود را در آن میان انداخت
هوش مصنوعی: اگر تو به دو زیربند موهایت نگاه کنی، در واقع در دو شب گرفتار می‌شوم که در آن روز، خودم را میان زیبایی چهره‌ات می‌اندازم.
شگفت مانده ام از چشم جادوی تو که چون
به نیم روز گره در شبی چنان انداخت
هوش مصنوعی: من از زیبایی و سحر چشمان تو شگفت زده‌ام، چرا که چگونه در وسط روز، گره‌ای در دل شب ایجاد می‌کند.
بسا که روز بشب کردم از غمت که رخت
نگفت سایه بر آن ناتوان، توان انداخت
هوش مصنوعی: بسیاری از شب‌ها را به خاطر غم تو با بی‌خوابی گذرانده‌ام، به طوری که سایه‌ام نیز بر آن ناتوانی حس غم را احساس کرده و سنگینی‌اش را تحمل کرده است.
بروز من منشیناد چشمت ارچه دلم
ببرد و در شکن زلف دلستان انداخت
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را بر حال من نگذارید، هرچند که دل من را ربوده‌اید و در توری از زلف‌های زیبایت گرفتار نموده‌اید.
هزار جان امامی فدای آن شب و روز
که وصف هر دو اش آتش در استخوان انداخت
هوش مصنوعی: هزار جان من آماده فدای آن شب و روز است که توصیف هر کدام از آن‌ها آتشی در جانم افکنده است.