شمارهٔ ۱۸
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
معلوم شد این حریف دلم را بتمامی
ختمست سخن بر تو و یارای سخن نیست
در دور تو کسرا که تو سلطان کلامی
نام تو امامی است بلی زیبدت این نام
بر لفظ و معانی چو امیری و امامی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی
هوش مصنوعی: ای هدف و کمال اندیشه و دانش، کلام تو را با عشق و احترام میبوسم و آن را همچون چشمان عزیز و گرامیام حفظ میکنم.
شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو به غلامی
هوش مصنوعی: شاید آنقدر مجذوب سخنان تو شود که به خود بگیرد و به خدمت بپذیرد. کلام تو جان تازهای به سخنور میبخشد و او را به بندگی تو درآورد.
تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
معلوم شد این حریف دلم را بتمامی
هوش مصنوعی: تو مانند خضر هستی و نیکویی کلامت مانند آب حیات است. حالا مشخص شد که این دوست، تمام وجودم را تسخیر کرده است.
ختمست سخن بر تو و یارای سخن نیست
در دور تو کسرا که تو سلطان کلامی
هوش مصنوعی: سخن به پایان میرسد وقتی پای تو در میان است و هیچکس توانایی گفتار در کنار تو را ندارد، زیرا تو حاکم زبان و کلام هستی.
نام تو امامی است بلی زیبدت این نام
بر لفظ و معانی چو امیری و امامی
هوش مصنوعی: نام تو، ای امام، واقعاً برازندهات است. این نام هم به معنای ظاهری و هم به معنای واقعیاش، شایسته مقام و شخصیت توست، مانند یک امیر و پیشوای واقعی.