بخش ۶۶ - سلاح نبرد خواستن امیر و خطاب او با جوشن
وزان پس به گنجور گفتا: برو
بیاور همان دشنه ی سر درو
سلیح و کمند و کمان مرا
همان رمح چون پر غمان مرا
برفت و بیاورد گنجور او
سلیح نبردش به دستور او
به گنجور کرد آفرین و فره
گرفت آن گریبان چینی زره
بدو گفت: کای آهنین پیرهن
که هستی تنم را به جای کفن
به جانان من امروز جان می دهم
زمن هر چه خواهد همان می دهم
به جانان چو من جان و سر باختم
زگیتی به خلد برین تاختم
تو خونین تنم را به غمخواره گی
نگهبان شو از پویه ی باره گی
تنم را کفن شو به دستور من
پس از مرگ من بر لب گور من
زهر حلقه از خون روان رود کن
مرا خاک بیجاده آلود کن
بگفت این و چون شیر غژمان به خشم
بپوشید آن جوشن تنگ چشم
وزان پس به بنده زره زد گره
بدان برز و بالا زره کرد زه
به عزم شهادت میان تنگ بست
نه از بهر کوشیدن و جنگ بست
چو هر چیز بودش همه ترک کرد
سر آراسته زآهنین ترک کرد
حمایل سپس کرد تیغ از میان
چو ماه نو از پیکر آسمان
کمانی به بازو چو قوس سپهر
به پشتش سپر چون درخشنده مهر
زبند کمر ترکشی پر خدنگ
فرو هشت مردانه از بهر جنگ
بزد بر کلاه خود آن بی نظیر
به رسم بزرگان تازی سه تیر
به هر تیر در، چار پر عقاب
که بد اهرمن را فروزان شهاب
چنان شد درآهن تنش ناپدید
که بیننده ای جز دو چشمش ندید
چو این کرد یاران خود را بخواند
بدیشان ز هر در بسی راز راند
که هان ای دلیران بدارید گوش
گمارید مغز و سپارید هوش
مرا با شما آخرین گفتگو ست
کزین گفته بشناسم از مغز پوست
به پیش آمدستم یکی کارزار
کزان گشت خواهد مرا کارزار
بزرگان شکستند پیمان من
بگشتند یکسر زفرمان من
براهیم دو راست از این پیشگاه
به گرد دژ اندر فراوان سپاه
سنان ها به رزم من افراخته
پی جنگ من دشنه ها آخته
کمان ها بسی بهر قتلم به زه
بسی مرد بنهفته تن در زره
مگر نشنوید این غو کوس جنگ
که پر گشته زان چرخ پیروزه رنگ
مگر این همه بر کشیده درفش
کزان گشته گیتی کبود و بنفش
نبینید بر پا برای من است؟
درفشان به گرد سرای من است؟
یکایک شما آگهید ای گروه
که نایم من از رزم جستن ستوه
نه هرگز دو دستم بماند زکار
نه جویم به بیچاره گی زینهار
اگر سوزدم دل برای شما است
هم ایدون کنید آنچه رای شماست
چو برداشت سلطان خونین کفن
زیاران خود بیعت خویشتن
بماندند آن ها که دین داشتند
دو رویان از او روی برکاشتند
من ایدون کنم شاه را پیروی
به عزم درست و به رای قوی
شما را رها کردم از عهد خویش
بگیرید از این دژ کنون راه پیش
از ایدر به کاشانه ی خود روید
زکین بد اندیش ایمن شوید
جهان آفرین باد همراهتان
کناد ایمن از کین بدخواهتان
من استاده ام پیش تیر بلا
چو لب تشنه گان صف کربلا
سنان عدو را به جان می خرم
به سر زخم گرز گران می خرم
اگر تیرم آید زبدخواه پیش
دهم جای آن تیر، بر چشم خویش
مبیناد چشمم که پیچم عنان
کنم پشت بر زخم تیر و سنان
گشایید اگر چشم دل روبروی
شما راست خلد و جحیم از دو سوی
یکی پر ز حوران آراسته
یکی پر شررهای برخاسته
درآن مومنان و در این کافران
سزا دیده نیکان و بدگوهران
سوی خود کشد هر یکی اهل خویش
اگر خوب کارو اگر زشت کیش
گراهل بهشتید جان بسپرید
وگر اهل دوزخ کنون جان برید
مرا یک تنه دادگر یار بس
همان دست و تیغ تن آوبار بس
شما گر نه اید مهان یار من
شه کربلا بس مددکار من
بخش ۶۵ - نامه فرستادن کوفیان به مصعب: که ایدر شتاب آر فرمان تو راستبخش ۶۷ - بیرون آمدن مختار با یاران: بگفتند یاران که ای نامدار
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وزان پس به گنجور گفتا: برو
بیاور همان دشنه ی سر درو
هوش مصنوعی: سپس به نگهبان گنج گفت: برو و آن دشنهی سرش را بیاور.
سلیح و کمند و کمان مرا
همان رمح چون پر غمان مرا
هوش مصنوعی: سلاح و دام و کمان من همانند نیزهام است، چون غم و اندوه من.
برفت و بیاورد گنجور او
سلیح نبردش به دستور او
هوش مصنوعی: او رفت و گنجی را آورد، سلاح نبردش را به دستور او فراهم کرد.
به گنجور کرد آفرین و فره
گرفت آن گریبان چینی زره
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه یک شخصیت اشاره دارد که با کمالات و استعدادهای خود به موفقیت و مقام والایی دست یافته است. او به نوعی توجه و تحسین دیگران را جلب کرده و در این مسیر از ویژگیهای خاصی برخوردار است که او را متمایز میکند. رنگ و بافت گریبان او نشان از دقت و زیبایی در انتخاب ظاهرش دارد.
بدو گفت: کای آهنین پیرهن
که هستی تنم را به جای کفن
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای پیرهن آهنی، تو هستی که جانم را به جای کفن در خود داری.
به جانان من امروز جان می دهم
زمن هر چه خواهد همان می دهم
هوش مصنوعی: امروز برای محبوبم جان میدهم، هر آنچه که او بخواهد از من میگیرد.
به جانان چو من جان و سر باختم
زگیتی به خلد برین تاختم
هوش مصنوعی: من برای محبوبم جان و سرم را فدای او کردم و از دنیا به بهشت روی آوردم.
تو خونین تنم را به غمخواره گی
نگهبان شو از پویه ی باره گی
هوش مصنوعی: تو از من مراقبت کن و نگهبان تن زخمخوردهام باش تا از آسیبها و دردهای بیشتر در امان بمانم.
تنم را کفن شو به دستور من
پس از مرگ من بر لب گور من
هوش مصنوعی: پس از مرگ من، به خواست من، تنم را کفن کن و در کنار قبرم قرار بده.
زهر حلقه از خون روان رود کن
مرا خاک بیجاده آلود کن
هوش مصنوعی: زهر حلقه که به حلقهای اشاره دارد، به ما میگوید که از آن جایی که حیات ما گاهی با مشکلات و چالشها همراه است، خداوند مرا از این حالت رهایی ببخش و کمک کن تا در این دنیا که پر از آلودگی و سختی است، به آرامش و پاکی برسم.
بگفت این و چون شیر غژمان به خشم
بپوشید آن جوشن تنگ چشم
هوش مصنوعی: او این صحبت را کرد و چون شیر، با خشم به خود لباس زره تنگی پوشید.
وزان پس به بنده زره زد گره
بدان برز و بالا زره کرد زه
هوش مصنوعی: سپس او در زره بستهای به بنده تا اینکه زره را بالا بکشید و گرهاش را محکم کند.
به عزم شهادت میان تنگ بست
نه از بهر کوشیدن و جنگ بست
هوش مصنوعی: کسی که تصمیم به شهادت دارد، به میدان میرود نه به خاطر تلاش و جنگ، بلکه به خاطر هدف والای خود.
چو هر چیز بودش همه ترک کرد
سر آراسته زآهنین ترک کرد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به او تعلق داشت را رها کرد و به حالت مرتب و زیباای از آهنین در آمد.
حمایل سپس کرد تیغ از میان
چو ماه نو از پیکر آسمان
هوش مصنوعی: تیغ از میان به یکباره بیرون آمد، همانند ماه نویی که از میان آسمان نمایان میشود.
کمانی به بازو چو قوس سپهر
به پشتش سپر چون درخشنده مهر
هوش مصنوعی: چنان است که بازو مانند کمانی است و پشتش سپری دارد مثل سپهر آسمان که قوسی شکل است و مانند خورشید درخشان است.
زبند کمر ترکشی پر خدنگ
فرو هشت مردانه از بهر جنگ
هوش مصنوعی: کمر کسی را با تیرهایی پر از زرهی محکم بستهاند تا او در میدان جنگ، همچون هشت مرد، آماده نبرد باشد.
بزد بر کلاه خود آن بی نظیر
به رسم بزرگان تازی سه تیر
هوش مصنوعی: آن فرد بینظیر، کلاهی بر سرش گذاشت و به رسم بزرگترها، سه تیر بر روی آن نصب کرد.
به هر تیر در، چار پر عقاب
که بد اهرمن را فروزان شهاب
هوش مصنوعی: هر تیر در، چهار پر پرندهای است که آتش خشم شیاطین را خاموش میکند.
چنان شد درآهن تنش ناپدید
که بیننده ای جز دو چشمش ندید
هوش مصنوعی: او به قدری در آهن و سختی فرو رفته بود که هیچ چیز از او جز دو چشمش دیده نمیشد.
چو این کرد یاران خود را بخواند
بدیشان ز هر در بسی راز راند
هوش مصنوعی: وقتی که این کار را کرد، دوستانش را فراخواند و از هر طرف برایشان بسیاری از رازها را بیان کرد.
که هان ای دلیران بدارید گوش
گمارید مغز و سپارید هوش
هوش مصنوعی: ای دلیران! توجه کنید و با دقت به شنیدن بپردازید و انرژی و هوش خود را صرف کنید.
مرا با شما آخرین گفتگو ست
کزین گفته بشناسم از مغز پوست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آخرین صحبت من با شما به گونهای است که از طریق آن میتوانم حقیقت و عمق مطلب را تشخیص دهم، حتی اگر فقط ظواهر را ببینم.
به پیش آمدستم یکی کارزار
کزان گشت خواهد مرا کارزار
هوش مصنوعی: به جایی رسیدهام که با یک چالش بزرگ مواجه شدم و به نظر میرسد که این چالش برای من بسیار مهم و تعیینکننده است.
بزرگان شکستند پیمان من
بگشتند یکسر زفرمان من
هوش مصنوعی: بزرگان عهد و پیمان مرا شکستند و به کلی از فرمان من دور شدند.
براهیم دو راست از این پیشگاه
به گرد دژ اندر فراوان سپاه
هوش مصنوعی: ابراهیم با دو راه درست از این محل به سمت دژ میرود و در آنجا سپاه زیادی را مشاهده میکند.
سنان ها به رزم من افراخته
پی جنگ من دشنه ها آخته
هوش مصنوعی: نیزهها به نبرد من آماده شدهاند و شمشیرها برای جنگ من تیز و آختهاند.
کمان ها بسی بهر قتلم به زه
بسی مرد بنهفته تن در زره
هوش مصنوعی: بسیاری از تیرها آمادهاند تا برای کشتن من شلیک شوند و بسیاری از مردان در زرههایشان پنهان شدهاند.
مگر نشنوید این غو کوس جنگ
که پر گشته زان چرخ پیروزه رنگ
هوش مصنوعی: آیا صدای بینظیر جنگ را نمیشنوید که آسمان از رنگ پیروزی پر شده است؟
مگر این همه بر کشیده درفش
کزان گشته گیتی کبود و بنفش
هوش مصنوعی: آیا به خاطر این همه جنگ و خونریزی که شده، زمین به رنگ آبی و بنفش درآمده است؟
نبینید بر پا برای من است؟
درفشان به گرد سرای من است؟
هوش مصنوعی: نگران نباشید، آیا نمیبینید که برای من جشن و شادی برپا شده است؟ این روشنایی و نور در اطراف خانهام است؟
یکایک شما آگهید ای گروه
که نایم من از رزم جستن ستوه
هوش مصنوعی: شما همه از وضعیت من آگاهید، ای گروه، که من از جنگ و ستیز خسته و ناامید شدهام.
نه هرگز دو دستم بماند زکار
نه جویم به بیچاره گی زینهار
هوش مصنوعی: هرگز دو دستم بیکار نخواهد ماند و هرگز به دنبال ناامیدی نخواهم رفت.
اگر سوزدم دل برای شما است
هم ایدون کنید آنچه رای شماست
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر شما دلم را میسوزانم، شما هم هر کار که میخواهید انجام دهید.
چو برداشت سلطان خونین کفن
زیاران خود بیعت خویشتن
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه با دستان آلوده به خون، بزرگان و یاران خود را بهطور خفی خود وادار به بیعت کرد، نشاندهندهی تسلط و قدرت اوست.
بماندند آن ها که دین داشتند
دو رویان از او روی برکاشتند
هوش مصنوعی: افرادی که به دین وفادار بودند، باقی ماندند، اما کسانی که دو رو بودند، از او روی برگرداندند.
من ایدون کنم شاه را پیروی
به عزم درست و به رای قوی
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که با ارادهای قوی و تفکری درست، از شاه پیروی کنم.
شما را رها کردم از عهد خویش
بگیرید از این دژ کنون راه پیش
هوش مصنوعی: من شما را از پیمان خود آزاد میکنم، حالا میتوانید از این دژ خارج شوید و به راهتان ادامه دهید.
از ایدر به کاشانه ی خود روید
زکین بد اندیش ایمن شوید
هوش مصنوعی: اگر از جایی که بدی در آن است به خانهی خود بروید، از اندیشۀ نادرست و منفی در امان خواهید بود.
جهان آفرین باد همراهتان
کناد ایمن از کین بدخواهتان
هوش مصنوعی: خداوند جهان را به شما عطا کند و شما را از دشمنان و حسودان در امان نگه دارد.
من استاده ام پیش تیر بلا
چو لب تشنه گان صف کربلا
هوش مصنوعی: من در برابر سختیها و بلاها ایستادهام، مانند افرادی که در کربلا در صف ایستاده و تشنه هستند.
سنان عدو را به جان می خرم
به سر زخم گرز گران می خرم
هوش مصنوعی: من با جانم برای پیکار آمادهام و حتی زخمی را که از ضربهی چکش سنگین بر میدارم، به جان میخرم.
اگر تیرم آید زبدخواه پیش
دهم جای آن تیر، بر چشم خویش
هوش مصنوعی: اگر کسی به من آسیب برساند، ترجیح میدهم که این آسیب را بر خودم تحمل کنم تا آنکه به او آسیبی برسانم.
مبیناد چشمم که پیچم عنان
کنم پشت بر زخم تیر و سنان
هوش مصنوعی: نمیتوانم چشمم را برگردانم و پشت به زخمهای ناشی از تیر و نیزه کنم.
گشایید اگر چشم دل روبروی
شما راست خلد و جحیم از دو سوی
هوش مصنوعی: اگر چشم دل خود را باز کنید، حقیقتی را میبینید که به شما نشان میدهد بهشت و جهنم از دو طرف در برابر شما قرار دارند.
یکی پر ز حوران آراسته
یکی پر شررهای برخاسته
هوش مصنوعی: یکی پر از خوشبختی و زیبایی است مانند حوران بهشتی، و دیگری پر از انرژی و شور و نشاط که همچون جرقههای آتش میدرخشد.
درآن مومنان و در این کافران
سزا دیده نیکان و بدگوهران
هوش مصنوعی: در آنجا مؤمنان حضور دارند و در اینجا کافران، در حالی که نیکان و بدگوهران به درستی مشخص شدهاند.
سوی خود کشد هر یکی اهل خویش
اگر خوب کارو اگر زشت کیش
هوش مصنوعی: هر فردی به سوی خود و خانوادهاش جلب میشود، چه اینکه کار نیکو انجام دهد و چه اینکه دارای اخلاق ناپسند باشد.
گراهل بهشتید جان بسپرید
وگر اهل دوزخ کنون جان برید
هوش مصنوعی: اگر اهل بهشت هستید، جان خود را فدای آن کنید و اگر اهل دوزخ هستید، حالا جان خود را نجات دهید.
مرا یک تنه دادگر یار بس
همان دست و تیغ تن آوبار بس
هوش مصنوعی: مرا یاری دلسوز و دادگر کافیست، همین که جسم و سلاحی در اختیار دارم، برایم کافی است.
شما گر نه اید مهان یار من
شه کربلا بس مددکار من
هوش مصنوعی: شما اگر در کنار من نیستید، یار من که در کربلا بود، بسیار به من کمک کرد.

الهامی کرمانشاهی