بخش ۶۰ - فرستادن محمد ابن حنفیه سرها و غنیمت ها را به حضور همایون
به ایوان چو خور بود پرتو فکن
چو انجم به گرد اندرش انجمن
زخالیگران خواست خوان و خورش
که با یاوران تن دهد پرورش
به فرمان آن شاه خالیگران
نهادند خوان از کران تا کران
زیثرب به ناگاه برخاست غو
تو گفتی که آمد یکی جشن نو
غو گریه و خنده با هم بخاست
بدانسان که گفتی سرچرخ کاست
گروهی شکفته رخ و شاد خوار
ز قتل عبیداله نابکار
گروهی چو نی با خروش و نوا
به یاد شهید صف نینوا
یکی آمد و گفت: کای شهریار
چو جد و پدر حجت کردگار
بده مژده کامد به یثرب زمین
به نیزه سر دشمن شاه دین
سر پور مرجانه آمد زراه
که او کشت باب تو را بیگناه
به همراه آن سر هزار از سران
به نیزه درونه ازکران تا کران
در این بود گوینده نگه زدر
سر پور مرجانه شد جلوه گر
چو چشم شه دین بدان سرفتاد
زشاهنشه کربلا کرد یاد
به روی همایون روان کرد رود
سپس داد سبط نبی را درورد
که ای شاه لب تشنه روحی فداک
که از خون پاک تو گل گشت خاک
سرتو که بد زیب دوش رسول (ص)
تنت آنکه پرورد آنرا بتول (س)
از آن شد سنان سنان سر بلند
وزین لعلگون نعل تازی سمند
همان به زگفتار بندم زبان
نگویم زدست تو و ساربان
از آن میهمان گشتنت در تنور
وزان کرده ی میزبان شرور
وزان درد صهبا و آن طشت زر
زلعل تو و چوب بیدادگر
چو این گفت یاران گرستند زار
زکار یزید و سر شهریار
از آن پس به شکرانه پیش خدای
دو رخ سود آن داور رهنمای
کت آرم سپاس ای خداوند پاک
که کردی بداندیش ما را هلاک
همی آه کرد و همی ناله کرد
ز ابر مژه چهره پر ژاله کرد
از آن پس چنین گفت با انجمن
که دل برگمارید برگفت من
چو درکوفه مازار و مضطر شدیم
به بزم خداوند این سر شدیم
به مجلس سر سفره بگشاده بود
بسی خان به هر سوی بنهاده بود
تن خود زهر گونه گونه خورش
همی داد با انجمن پرورش
سر سبط پیغمبر تاجدار
به طشت اندرون پیش آن نابکار
حریم پیمبر همه بسته دست
بر تخت آن دشمن بت پرست
من آن روز پوزش بیاراستم
چنین از خدای جهان خواستم
که یارب بیفکن زپیکر سرش
به بدتر عقوبت بده کیفرش
زقتلش مرا کامران کن همی
سرش را به سویم روان کن همی
به گاهی که من تن دهم پرورش
زخوان نوال و زنان و خورش
کنون با سرآمد به سویم همی
روا گشت آن آرزویم همی
خدایا براهیم و مختار را
دو فرزانه مرد وفادار را
به خلد برین جای ده جاودان
که از کارشان شد نبی شادمان
براهیم و مختار را آفرین
سزد از خداوند جان آفرین
کسی کش دعا کرد چارم امام
وزو شادمان شد رسول انام
خدا نیز راضی زکردار اوست
به هر دو جهان، شاه او یار اوست
شنیدم که سجاد (ع) آل رسول
چراغ دل و نور چشم بتول (س)
به هاشم نژادان بداد آگهی
که شد از بداندیش گیتی تهی
شما از زن و مرد شادی کنید
بن شاخ انده زدل برکنید
بخش ۵۹ - به کاخ آویختن امیر مختار: چو زان کار شد اسپری چند گاهبخش ۶۱ - امر فرمودن حضرت امام زین العابدین(ع)خاندان بنی هاشم را: برآرید از تن لباس سیاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به ایوان چو خور بود پرتو فکن
چو انجم به گرد اندرش انجمن
هوش مصنوعی: چنانکه در آسمان ستارهها دور هم جمع میشوند، وقتی خورشید به ایوان میتابد، نورش را منتشر کرده و فضایی زیبا و پر از نور ایجاد میکند.
زخالیگران خواست خوان و خورش
که با یاوران تن دهد پرورش
هوش مصنوعی: افراد بیمسئولیت و بینوا، به دنبال تأمین نیازهای خود هستند و سختیها را به دوش دیگران میاندازند تا زندگی راحتتری داشته باشند.
به فرمان آن شاه خالیگران
نهادند خوان از کران تا کران
هوش مصنوعی: به دستور آن پادشاه، سفرهای گستردند که از یک سمت تا سمت دیگر کشیده شده بود.
زیثرب به ناگاه برخاست غو
تو گفتی که آمد یکی جشن نو
هوش مصنوعی: ناگهان از بزرگترین تپه برخاست سر و صدایی که گویی خبر از برگزاری یک جشن تازه را میدهد.
غو گریه و خنده با هم بخاست
بدانسان که گفتی سرچرخ کاست
هوش مصنوعی: گریه و خنده به طور همزمان وجود دارند، به گونهای که میتوان گفت احساسات به حالت تعادل رسیدهاند.
گروهی شکفته رخ و شاد خوار
ز قتل عبیداله نابکار
هوش مصنوعی: گروهی با چهرههای زیبا و شادی در حال خوردن و نوشیدن هستند و از کشته شدن عبیدالله نابکار خوشحالند.
گروهی چو نی با خروش و نوا
به یاد شهید صف نینوا
هوش مصنوعی: جمعی چون نی با صدای بلند و آهنگین به یاد شهیدان عاشورا و واقعههای کربلا ناله و سرودهای را سر میدهند.
یکی آمد و گفت: کای شهریار
چو جد و پدر حجت کردگار
هوش مصنوعی: یک نفر نزد پادشاه آمد و گفت: ای پادشاه، تو مانند جد و پدر خود، دلیل و نشانهای از جانب خداوند هستی.
بده مژده کامد به یثرب زمین
به نیزه سر دشمن شاه دین
هوش مصنوعی: خبر خوب این است که در یثرب، سرزمین اسلامی، دشمن دین شکست خورده و به زانو درآمده است.
سر پور مرجانه آمد زراه
که او کشت باب تو را بیگناه
هوش مصنوعی: پسر مرجان از راه رسید، او بیگناه به کشتن درخت تو پرداخته است.
به همراه آن سر هزار از سران
به نیزه درونه ازکران تا کران
هوش مصنوعی: با خود هزار سر از سران بر روی نیزههایی به دو سمت دشت میآورند.
در این بود گوینده نگه زدر
سر پور مرجانه شد جلوه گر
هوش مصنوعی: در اینجا، گوینده به تصویر زیبای جوانی اشاره دارد که از دل یک گل (مرجان) متولد شده و میدرخشد. این تصویر نمادی از زیبایی و شکوه است که در سرشت او نهفته شده است.
چو چشم شه دین بدان سرفتاد
زشاهنشه کربلا کرد یاد
هوش مصنوعی: وقتی چشمان حاکم دین بر معصومیت او گواهی داد، یاد شاهنشاه کربلا را در دل داشت.
به روی همایون روان کرد رود
سپس داد سبط نبی را درورد
هوش مصنوعی: رودخانه به طور روان و با آرامش جاری شد و سپس نوه نبی را با محبت و احترام در آغوش گرفت.
که ای شاه لب تشنه روحی فداک
که از خون پاک تو گل گشت خاک
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من به خاطر تو جانم را فدای تو میکنم، چرا که خاکی که به خون پاک تو آغشته شده، مثل گلی زیبا شده است.
سرتو که بد زیب دوش رسول (ص)
تنت آنکه پرورد آنرا بتول (س)
هوش مصنوعی: تو که سر بر دوش رسول خدا (ص) گذاشتهای، بدنت از آن کسی است که پروردگارش، بتول (س) است.
از آن شد سنان سنان سر بلند
وزین لعلگون نعل تازی سمند
هوش مصنوعی: به دلیل اصطلاحات و تخیل شاعرانه، این بیت به تصویر کشیدن زیبایی و شکوه اسب و زینتهای آن پرداخت. سنان، که به معنی زین یا وسیلهای برای کنترل اسب است، به طرز برجستهای توصیف شده است و نعلهای سرخ رنگ نیز به زیبایی و شکوه آن اشاره دارند. در کل، این بیت حس خاصی از زیبایی و قدرت را درباره اسب و زینتهایش منتقل میکند.
همان به زگفتار بندم زبان
نگویم زدست تو و ساربان
هوش مصنوعی: بهتر است که زبانم را ببندم و صحبت نکنم تا از دست تو و راهنمایت چیزی نگویم.
از آن میهمان گشتنت در تنور
وزان کرده ی میزبان شرور
هوش مصنوعی: به سبب حضور تو در جمع و مهمانی، آسیب و ناراحتی به میهمان و میزبان رسیده است.
وزان درد صهبا و آن طشت زر
زلعل تو و چوب بیدادگر
هوش مصنوعی: از آن درد که رنگ شراب و آن ظرف طلایی از سنگ قیمتی تو و چوب ظلم و بی عدالتی را نشان میدهد.
چو این گفت یاران گرستند زار
زکار یزید و سر شهریار
هوش مصنوعی: وقتی این را گفت، دوستان به شدت نالان و گریان شدند از وضعیت یزید و سرنوشت شهریار.
از آن پس به شکرانه پیش خدای
دو رخ سود آن داور رهنمای
هوش مصنوعی: پس از آن، به خوشحالی و سپاسگزاری از خداوند، دو چهرهای که نشاندهنده فرمانروایی آن داور (رهنما) است، به چشم میآید.
کت آرم سپاس ای خداوند پاک
که کردی بداندیش ما را هلاک
هوش مصنوعی: ای خداوند پاک، از تو سپاسگزارم که بداندیشی ما را از بین بردی و به ما نجات دادی.
همی آه کرد و همی ناله کرد
ز ابر مژه چهره پر ژاله کرد
هوش مصنوعی: او با آه و نالهای دلانگیز، از چشمانش، که همچون ابر بارانی است، اشکهایش را به صورتش جاری کرد.
از آن پس چنین گفت با انجمن
که دل برگمارید برگفت من
هوش مصنوعی: او بعد از آن با جمع دوستانش گفت که باید دل سپرد و به عشق صحبت کرد.
چو درکوفه مازار و مضطر شدیم
به بزم خداوند این سر شدیم
هوش مصنوعی: وقتی که در کوفه به سختی و اضطرار افتادیم، به ضیافت خداوند راه پیدا کردیم و به مقام والایی رسیدیم.
به مجلس سر سفره بگشاده بود
بسی خان به هر سوی بنهاده بود
هوش مصنوعی: در مجلس، سفرهای گسترده شده بود و غذاهای زیاد و متنوعی در هر طرف آن قرار داده شده بود.
تن خود زهر گونه گونه خورش
همی داد با انجمن پرورش
هوش مصنوعی: تن عیبهایی را که دارد، مانند خورشید در جمع دوستانش، به نمایش میگذارد و میسازد.
سر سبط پیغمبر تاجدار
به طشت اندرون پیش آن نابکار
هوش مصنوعی: سر سبط پیغمبر که در عرش و مقام بلند جای دارد، با بیاحترامی در ظرفی قرار داده شده است، آن هم در برابر فردی ناپاک و نادرست.
حریم پیمبر همه بسته دست
بر تخت آن دشمن بت پرست
هوش مصنوعی: حریم پیامبر به روی همه بسته است و دشمنان بتپرست در سلطنت خود در نهایت ناتوانند.
من آن روز پوزش بیاراستم
چنین از خدای جهان خواستم
هوش مصنوعی: در آن روز، با نهایت احترام از خداوند جهان درخواست کردم تا مرا ببخشد.
که یارب بیفکن زپیکر سرش
به بدتر عقوبت بده کیفرش
هوش مصنوعی: خداوند، سر او را به بدترین عذابها بیفکن و کیفر او را بده.
زقتلش مرا کامران کن همی
سرش را به سویم روان کن همی
هوش مصنوعی: مرا با کشتن او خوشحال کن و سر او را به سمت من بیاور.
به گاهی که من تن دهم پرورش
زخوان نوال و زنان و خورش
هوش مصنوعی: زمانی که من آماده هستم تا از غذا و نعمتهای دور و برم بهرهمند شوم و لذت ببرم.
کنون با سرآمد به سویم همی
روا گشت آن آرزویم همی
هوش مصنوعی: اکنون با پایان یافتن و گذشت زمان، به سمت من میتازد و آرزویی که داشتم، به حقیقت میپیوندد.
خدایا براهیم و مختار را
دو فرزانه مرد وفادار را
هوش مصنوعی: ای خدا، براهیم و مختار را به همراه دو مرد شجاع و وفادار قرار ده.
به خلد برین جای ده جاودان
که از کارشان شد نبی شادمان
هوش مصنوعی: به بهشت ابدی راهی بده، زیرا نبی از کار آنها خوشحال شده است.
براهیم و مختار را آفرین
سزد از خداوند جان آفرین
هوش مصنوعی: براهیم و مختار شایستهی ستایشند از سوی خداوندی که جان را آفریده است.
کسی کش دعا کرد چارم امام
وزو شادمان شد رسول انام
هوش مصنوعی: هرکس که برای من دعا کند، چهار دینی را بر او واجب میدانم و او به لطف و شادی پیامبر اکرم (ص) نائل میشود.
خدا نیز راضی زکردار اوست
به هر دو جهان، شاه او یار اوست
هوش مصنوعی: خدا از اعمال او راضی است و در هر دو دنیا، شاه او همیار و همراه اوست.
شنیدم که سجاد (ع) آل رسول
چراغ دل و نور چشم بتول (س)
هوش مصنوعی: شنیدم که امام سجاد (ع) فرزند رسول الله، روشنیبخش دلها و روشناییبخش چشمان حضرت زهرا (س) است.
به هاشم نژادان بداد آگهی
که شد از بداندیش گیتی تهی
هوش مصنوعی: به هاشم نژادان خبر بده که دنیا از فکرهای بد خالی شده است.
شما از زن و مرد شادی کنید
بن شاخ انده زدل برکنید
هوش مصنوعی: شما از همراهی و دوستی با یکدیگر لذت ببرید و ناراحتیها و غمهای دل را کنار بگذارید.

الهامی کرمانشاهی