گنجور

بخش ۶۸ - زبان حال علیا مکرمه، سکینه خاتون درماتم علی اصغر

بدان بال و پر بسته مرغ حرم
علی اصغر آماج تیر ستم
که برخاک افتاده درآفتاب
ز گوری که از بهر وی کنده باب
برون آمد آمن در یکتا زکان
مگر از پی باره ی مشرکان
دوید و چو گوهر زخاکش ربود
همی لب بر آن نای چاکش بسود
بزد بوسه بر لعل بی آب او
همان نرگس رفته در خواب او
همی گفت: کای ناز دار پدر
سپرده روان درکنار پدر
تو را بود گهواره آغوش من
تنت بود زینب برو دوش من
که از من نمودت بدین گونه دور؟
که بی تو شود جایم آغوش گور؟
الا ای نوآموز مرغ چمن
نداری نوا از چه رو همچو من؟
مگر شد گلوگاهت آماج تیر
کز اینسان خموش آمدی از صفیر؟
چه سان بر پریدی توزین آسیان؟
که بد دست تو بسته ی پرنیان؟
تو از وی به قنداقه ای بسته دست
شگفتا از این بند، دستت نخست
نداری دگر زاری از بهر شیر
مگر شیر خوردی ز پستان تیر
ز بی آبی ات نیست دیگر گله
که سیرابی از ناوک حرمله
به میدان تو نه اسب کین تاختی
نه بردشمنی تیری انداختی
چرا کشته گشتی به تیر ستم؟
بگریم از این درد تا زنده ام
دریغا از آن لعل چون غنچه تنگ
که بشکفت چون گل زباد خدنگ
دریغا از آن نرگس نیم مست
که بر وی ز باد اجل پرده بست
ز افغان آن مرغ باغ امام
برآمد فغان ز آل خیرالانام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان بال و پر بسته مرغ حرم
علی اصغر آماج تیر ستم
هوش مصنوعی: مرغ کوچک حرم، با وجود زخم و سختی، هدف تیرهای ظلم و ستم قرار گرفته است.
که برخاک افتاده درآفتاب
ز گوری که از بهر وی کنده باب
هوش مصنوعی: کسی که بر روی زمین افتاده و در آفتاب است، از گوری برآمده که برای او کندند.
برون آمد آمن در یکتا زکان
مگر از پی باره ی مشرکان
هوش مصنوعی: آمن به تنهایی از میان قوم خود بیرون آمد، مگر اینکه به خاطر رفتار و کردار مشرکان از آنها جدا شده باشد.
دوید و چو گوهر زخاکش ربود
همی لب بر آن نای چاکش بسود
هوش مصنوعی: او با شتاب دوید و چون گوهر گرانبها را از خاک بیرون آورد، بر لبهٔ آن نای شکسته لب گذاشت و به آن نوازش کرد.
بزد بوسه بر لعل بی آب او
همان نرگس رفته در خواب او
هوش مصنوعی: کسی بر لب‌های سرخ و بی‌روح او بوسه زد، همانند آن نرگسی که در خواب خود فرورفته است.
همی گفت: کای ناز دار پدر
سپرده روان درکنار پدر
هوش مصنوعی: او می‌گفت: ای عزیز، پدر همه چیز را به تو داده و جانش را در کنار تو قرار داده است.
تو را بود گهواره آغوش من
تنت بود زینب برو دوش من
هوش مصنوعی: تو در آغوش من به مانند گهواره‌ای بوده‌ای و وجودت مانند زینب بر دوش من سنگینی می‌کند.
که از من نمودت بدین گونه دور؟
که بی تو شود جایم آغوش گور؟
هوش مصنوعی: چرا از من دور هستی به این شکل؟ بدون تو، جایی که باشم، فقط قبر است.
الا ای نوآموز مرغ چمن
نداری نوا از چه رو همچو من؟
هوش مصنوعی: ای جوان نوآموز، چرا مانند من نغمه‌ای نمی‌خوانی و لحن خاصی نداری؟ تو که در باغ زندگی پرنده‌ای تازه‌کار هستی، چرا صدای خوشی از خودت نمی‌رسی؟
مگر شد گلوگاهت آماج تیر
کز اینسان خموش آمدی از صفیر؟
هوش مصنوعی: آیا سبب شده است که در میانه نبرد و در برابر تیرها ساکت بمانی و آرام شوی؟
چه سان بر پریدی توزین آسیان؟
که بد دست تو بسته ی پرنیان؟
هوش مصنوعی: چگونه توانستی از چنگال چنگال‌دار فرار کنی؟ در حالی که دستانت در کار بند پرنیان گرفتار است؟
تو از وی به قنداقه ای بسته دست
شگفتا از این بند، دستت نخست
هوش مصنوعی: تو در دام و محدودیتی قرار گرفته‌ای، اما عجیب اینجاست که تو هنوز در آغاز این وضعیت هستی.
نداری دگر زاری از بهر شیر
مگر شیر خوردی ز پستان تیر
هوش مصنوعی: دیگر برای شیر گریه و شکایت نکن، مگر این که از پستانی که تیر است، شیر نوشیده باشی.
ز بی آبی ات نیست دیگر گله
که سیرابی از ناوک حرمله
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود آب دیگر نمی‌توان به شکوایه و گلایه ادامه داد، چرا که از تیر حرمله هم نمی‌توان به سیرابی و آب رسید.
به میدان تو نه اسب کین تاختی
نه بردشمنی تیری انداختی
هوش مصنوعی: در میدان تو نه اسب جنگی دیده می‌شود و نه تیری از سوی دشمن پرتاب شده است.
چرا کشته گشتی به تیر ستم؟
بگریم از این درد تا زنده ام
هوش مصنوعی: چرا با تیر ستم به قتل رسیدی؟ من از این درد تا زمانی که زنده‌ام، گریه می‌کنم.
دریغا از آن لعل چون غنچه تنگ
که بشکفت چون گل زباد خدنگ
هوش مصنوعی: نمی‌دانم از کجا آغاز کنم. زخم دل من به خاطر زیبایی آن لعل است، که در ابتدا مانند غنچه‌ای بسته بود و سپس با وزش باد گشوده و مانند گلی شکفته شد.
دریغا از آن نرگس نیم مست
که بر وی ز باد اجل پرده بست
هوش مصنوعی: ای کاش آن نرگس مستی که زندگی‌اش در سایه باد مرگ به پایان رسید، از دست نرود.
ز افغان آن مرغ باغ امام
برآمد فغان ز آل خیرالانام
هوش مصنوعی: از صدای آن پرنده باغ امام، آوای ناله و فریاد از نسل نیکو سر می‌کشد.