گنجور

بخش ۴۸ - آمدن ذوالجناح به خیمه گاه

سمندی بدیدند بی شهسوار
خروشان و گریان چو ابر بهار
زناوک برآورده چو مرغ، پر
زخون کرده برگستوانی به بر
تن پیلوارش شده رنگ رنگ
چو پر تذروان و چرم پلنگ
بریده ستام و گسسته لگام
بیامد باستاد نزد خیام
سرافکنده در زیر و آسیمه سار
همانا بد از بانوان شرمسار
ز دیدار آن باره شد بی گمان
بر ایشان که آن پیشوای زمان
بشد کشته در پهنه ی کارزار
کشیدند از دل همه، ناله زار
چنان شیون از آن زنان گشت راست
که از ماهی و ماه افغان بخاست
کشیدند افغان زدل همنفس
که افسوس، دیگر نداریم کس
کجا هست پیغمبر؟ آن شاه ما
کجا هست حیدر (ع)؟ کجا مجتبی (ع)؟
کجا رفت آن یادگار جهان؟
حسین (ع) آن خداوندگار جهان
دریغا که شد کشته آن شاه فرد
ز مرگش فلک، روز ما تیره کرد
پس آنگاه با شیون و اشک و آه
گرفتند پیرامن اسب شاه
یکی گفت: اسبا سوارت چه شد؟
خدا را خداوندگارت چه شد؟
چرا پشت شیر است خالی زهور؟
چرا شد خداوند از عرش، دور؟
یکی گفت ای ذوالجناح رسول
چه کردی به آرام جان بتول (س)
جدا شد چه سان پای شاه از رکاب؟
تهی شد چرا ماه نو، ز آفتاب؟
چو رفتش توان از تن دردناک
تو آهسته او را فکندی به خاک
و یا دشمن او را به سختی فکند
به خاک اندر آمد سپهر بلند
به ناگاه نوباوه ی شاه دین
که فرش بدی زیور کاخ دین

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سمندی بدیدند بی شهسوار
خروشان و گریان چو ابر بهار
هوش مصنوعی: سمند قشنگی را دیدند که بدون سوارش می‌دوید و مثل ابر بهاری، پرجنب و جوش و غمگین بود.
زناوک برآورده چو مرغ، پر
زخون کرده برگستوانی به بر
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به چنگال زناوک گرفتار شده، گویا بر فراز درختان بال می‌زند و پرهایش را به خون آغشته کرده است.
تن پیلوارش شده رنگ رنگ
چو پر تذروان و چرم پلنگ
هوش مصنوعی: تن او مانند پوست‌های رنگارنگ و زیبای حیوانات است، همانند پرهایی که درخشش و زیبایی خاصی دارند، و مانند چرم پلنگ که جلوه‌اش خاص و جذاب است.
بریده ستام و گسسته لگام
بیامد باستاد نزد خیام
هوش مصنوعی: اسبی زخم‌خورده و ناآرام به سمت خیام آمده و در حالتی نزار و پریشان به او نزدیک می‌شود.
سرافکنده در زیر و آسیمه سار
همانا بد از بانوان شرمسار
هوش مصنوعی: زنانی که شرمنده و سرافکنده هستند، در وضعیتی آشفته و ناامید به سر می‌برند.
ز دیدار آن باره شد بی گمان
بر ایشان که آن پیشوای زمان
هوش مصنوعی: با دیدن او، بی‌تردید بر آنها روشن شد که او رهبر زمانه است.
بشد کشته در پهنه ی کارزار
کشیدند از دل همه، ناله زار
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، او به شدت آسیب دید و جان باخت. از دل هر کس صدای ناله و اندوه بلند شد.
چنان شیون از آن زنان گشت راست
که از ماهی و ماه افغان بخاست
هوش مصنوعی: زنان به قدری ناله و زاری کردند که صدایشان به آسمان رسید و مانند ناله‌ی ماهی و ماه شد.
کشیدند افغان زدل همنفس
که افسوس، دیگر نداریم کس
هوش مصنوعی: افسوس، دیگر هیچ‌کس را نداریم که دل‌تنگی‌هایمان را با او در میان بگذاریم و از دردهای‌مان صحبت کنیم.
کجا هست پیغمبر؟ آن شاه ما
کجا هست حیدر (ع)؟ کجا مجتبی (ع)؟
هوش مصنوعی: این ابیات به دنبال پاسخ به این سؤال هستند که پیامبر و شخصیت‌های مهم مذهبی مانند امام علی (ع) و امام مجتبی (ع) کجا هستند و در کجا می‌توان آن‌ها را یافت. این جستجو نشان‌دهنده yearning و دلتنگی برای وجود آن بزرگواران است.
کجا رفت آن یادگار جهان؟
حسین (ع) آن خداوندگار جهان
هوش مصنوعی: کجا رفت آن یادگار زندگی و دنیا؟ حسین (ع)، آن سرور و ولی خدا در این جهان.
دریغا که شد کشته آن شاه فرد
ز مرگش فلک، روز ما تیره کرد
هوش مصنوعی: ای کاش آن شاه بزرگ به دست مرگ کشته نمی‌شد، زیرا آسمان با این اتفاق، روزهای ما را تاریک و ناامید کرد.
پس آنگاه با شیون و اشک و آه
گرفتند پیرامن اسب شاه
هوش مصنوعی: سپس همه به دور اسب شاه جمع شدند و با گریه، فریاد و ناله، غم و اندوهشان را ابراز کردند.
یکی گفت: اسبا سوارت چه شد؟
خدا را خداوندگارت چه شد؟
هوش مصنوعی: یکی پرسید: اسب سواریت کجاست؟ به خدا قسم، پروردگارت کجا است؟
چرا پشت شیر است خالی زهور؟
چرا شد خداوند از عرش، دور؟
هوش مصنوعی: چرا پشت شیر خالی از گل و زینت است؟ چرا خداوند از عرش و مقامش دور شده است؟
یکی گفت ای ذوالجناح رسول
چه کردی به آرام جان بتول (س)
هوش مصنوعی: یکی پرسید ای اسب سیاه پیامبر، چه بر سر آرامش جان دختر بتول آوردی؟
جدا شد چه سان پای شاه از رکاب؟
تهی شد چرا ماه نو، ز آفتاب؟
هوش مصنوعی: چگونه پای پادشاه از زین جدا شد؟ چرا ماه نو از تابش خورشید خالی گردید؟
چو رفتش توان از تن دردناک
تو آهسته او را فکندی به خاک
هوش مصنوعی: زمانی که قدرت از بدن دردناک او رفت، به آرامی او را به خاک سپردی.
و یا دشمن او را به سختی فکند
به خاک اندر آمد سپهر بلند
هوش مصنوعی: یا دشمن او را به شدت به زمین انداخت و در آسمان بلند به زمین افتاد.
به ناگاه نوباوه ی شاه دین
که فرش بدی زیور کاخ دین
هوش مصنوعی: یکدفعه فرزند کوچک پادشاه دین (اسلام) که فرش زیبای کاخ دین را داشت، به چشم آمد.