گنجور

بخش ۸۴ - پیاده ماندن مارد وسرزنش شمر

چو شمرش پیاده به هامون بدید
بشد شاد و ازدل خروشی کشید
برآورد او از گواژه زنان
به مارد چنین گفت ای پهلوان
چه آمد ترا دار و بردت چشد
همان اسب هامون نوردت چه شد
تو آنی که گفتی سرصد سپاه
به زیر آورم چون شوم رزمخواه
کنون از چه از نیزه ی یک سوار
جدا ماندی از اسب آسیمه سار
پیاده چه جویی دگرکارزار
چه کردی درآندم که بودی سوار
اگر می توانی بدین سوی پوی
برآن رهنوردت زمانی بموی
که ایدون از آن نیزه ی شصت بند
بخوابد تنت درکنار سمند
زبیغاره ی شمر شد پر ز شرم
چکید از رخانش همی آب گرم
به لشگر درش بود یک مادیان
سبک پوتر از باره ی آسمان
مرآن بادپا طاویه داشت نام
بد از مجتبی (ع) سبط خیرالانام
که او را از آن شه زروی نفاق
به غارت ببردند اهل عراق
خروشیدمارد سری پر زکین
سوی بنده ی خویش وگفت این چنین
که نسپرده ام تا ره هاویه
بیاور به نزدیک من طاویه
پرستنده آمد چو باد دمان
بیاورد زی پهنه ی آن زمان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شمرش پیاده به هامون بدید
بشد شاد و ازدل خروشی کشید
هوش مصنوعی: وقتی شمر را پیاده در هامون دید، خوشحال شد و از دلش فریادی سر داد.
برآورد او از گواژه زنان
به مارد چنین گفت ای پهلوان
هوش مصنوعی: او از بین زنانی که برآمده بودند، به مارد گفت: ای پهلوان!
چه آمد ترا دار و بردت چشد
همان اسب هامون نوردت چه شد
هوش مصنوعی: چه چیزی بر تو آمد که تو را به چنگ گرفت و برد؟ همان اسبی که تو را در دشت هامون به سرعت می‌راند، چه بر سرش آمد؟
تو آنی که گفتی سرصد سپاه
به زیر آورم چون شوم رزمخواه
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که گفتی می‌توانی با صد هزار لشکر مقابله کنی، وقتی که وارد میدان جنگ می‌شوی.
کنون از چه از نیزه ی یک سوار
جدا ماندی از اسب آسیمه سار
هوش مصنوعی: اکنون چرا از نیزه یک سوار جدا مانده‌ای؟ تو که باید به دوش اسب پرشور بنشینی.
پیاده چه جویی دگرکارزار
چه کردی درآندم که بودی سوار
هوش مصنوعی: چرا در کارزار پیاده هستی و به دنبال جنگ دیگری می‌گردی، در حالی که زمانی سوار و قدرتمند بودی؟
اگر می توانی بدین سوی پوی
برآن رهنوردت زمانی بموی
هوش مصنوعی: اگر می‌تونی به سمت او حرکت کن، در آنجا کمی به او بگو و راهنماییت کن.
که ایدون از آن نیزه ی شصت بند
بخوابد تنت درکنار سمند
هوش مصنوعی: به نظرت می‌رسد که این نیزه‌ای با شصت بند، تو را در خواب برباید و بدین ترتیب، بدنت در کنار اسبی آرام بگیرد.
زبیغاره ی شمر شد پر ز شرم
چکید از رخانش همی آب گرم
هوش مصنوعی: چهره شمر به قدری شرم‌آور و زشت شده که از رویش عرق گرم می‌چکد.
به لشگر درش بود یک مادیان
سبک پوتر از باره ی آسمان
هوش مصنوعی: در میان لشگری از سواران، یک مادیان سبک‌وزن وجود دارد که از نظر زیبایی و رفتار، گویی از آسمان فرود آمده است.
مرآن بادپا طاویه داشت نام
بد از مجتبی (ع) سبط خیرالانام
هوش مصنوعی: آن بادپای تیغ‌دار که به نام بدی معروف است، متعلق به مجتبی (ع)، نوه خوب‌ترین انسان‌هاست.
که او را از آن شه زروی نفاق
به غارت ببردند اهل عراق
هوش مصنوعی: مردم عراق به این بهانه که او از آن پادشاه زیبا روی نفاق است، او را به غارت بردند.
خروشیدمارد سری پر زکین
سوی بنده ی خویش وگفت این چنین
هوش مصنوعی: مادری با دل پر از غم و ناراحتی به سمت فرزندش آمد و به او چیزی را گفت.
که نسپرده ام تا ره هاویه
بیاور به نزدیک من طاویه
هوش مصنوعی: من هیچ چیزی را به کسی نسپردم تا من را به جهنم نزدیک کند.
پرستنده آمد چو باد دمان
بیاورد زی پهنه ی آن زمان
هوش مصنوعی: پرستنده به مانند باد در زمان مشخصی آمد و چیزی را از آن دوران با خود آورد.