بخش ۸ - آمدن حر به خدمت امام و توبه نمودن و پذیرفتن حضرت توبه ی آن سعادتمند را
چو گفت این درفش دلیری فراخت
بزد اسب و زی لشگر شاه تاخت
پیاده شد و ریخت ازدیده آب
به گوهر بیامود شه را رکاب
بدو گفت کای عرش فرشت رهت
ایا شیر گردون سگ درگهت
یکی بنده از خواجه بگریخته
بیامد به خاک آبرو ریخته
گنه کرده زشتی بیاراسته
ستم برخداوند خود خواسته
پذیری اگر پوزش اوبه مهر
کله گوشه ساید به هفتم سپهر
به خود بد سگالیدم ای شهریار
زکوفه چو ایدر شدم رهسپار
ندانستم ای دارو دادگر
که این لشگر کشن پرخاشخور
بدینسان همی با تو جنگ آورند
به کین تو رخ بی درنگ آورند
اگر بودمی آگه از کارشان
نگردیدمی یک نفس یارشان
چو دیدم که بخشش بود خوی تو
از آن لابه گر آمدم سوی تو
پشیمانم از کرده ی خویشتن
تو نیکی کن ار زشت شد کار من
فرو پوش چشم از گنه کاری ام
ببخشای بر مویه و زاری ام
کیم من به پیش تویک مشت خاک
زآلوده گی ها مراساز پاک
تو مپسند سوزد درآتش تنم
خدا و پیمبر شود دشمنم
یکی قطره ام به که بپسندی ام
به دریای رحمت بپیوندی ام
همی بود زینسان زمانی دراز
به پیش خداوند دین مویه ساز
شهنشه چو او را بدینگونه یافت
چو خورشید رخشان بدان ذره تافت
سترد از رخش کرد و بنواختش
زبند غم آزاد دل ساختش
بدوگفت: ایمن شو از ترس و باک
که یزدانت از هر گنه کرد پاک
چو آزادی آمد سرانجام تو
از آن کرد حر مادرت نام تو
سراز خاک بردار و قد برفراز
که هستی به هر در سراسر فراز
سپهدار فرخ چوگل بر شکفت
بیفراشت بالا و با شاه گفت:
که ای پور پیغمبر و بوتراب
پدر را شب دوش دیدم به خواب
مراگفت: کای زاده ی رزمخواه
کجا رفته بودی دراین چند گاه؟
بدو پاسخ آراستم این چنین
که ره بسته بودم به دارای دین
بزد بانگ بر من پدر خشمناک
که مانا نترسی زیزدان پاک؟
تو یزدان پرستی نه اهریمنی
مکن با خداوند خود دشمنی
عنان باز گردان ازین راه زشت
مرو سوی دوزخ بچم زی بهشت
زکردار بد دست کوتاه کن
برو جان و سر برخی شاه کن
کنون شکر گویم سبط رسول (ص)
نمود از کرم توبه ی من قبول
بخش ۷ - درذکر گفتگوی جناب حر ریاحی با عمر سعد و بیرون آمد از لشگر مخالف: همان حر که سالاری آزاه بودبخش ۹ - در ذکر شهادت علی بن حر پیش از پدر بزرگوار ش بنا بر روایت ابی مخنف: ز دانشوری دیده ام درکتاب
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گفت این درفش دلیری فراخت
بزد اسب و زی لشگر شاه تاخت
هوش مصنوعی: وقتی این پرچم شجاعت بالا رفت، سوارکار به میدان شتافت و به سمت لشکر شاه حمله کرد.
پیاده شد و ریخت ازدیده آب
به گوهر بیامود شه را رکاب
هوش مصنوعی: او پیاده شد و اشکها از چشمانش مانند دُر و جواهر بر زمین ریخت و در دلش به شاه احترامی گذاشت.
بدو گفت کای عرش فرشت رهت
ایا شیر گردون سگ درگهت
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای عرش فرشت، به راهت شتاب کن، ای شیر آسمان، به درگاهت بشتاب.
یکی بنده از خواجه بگریخته
بیامد به خاک آبرو ریخته
هوش مصنوعی: یک خدمتکار از اربابش فرار کرد و به سرزمینی آمد که آبرو و حیثیتش به خطر افتاده بود.
گنه کرده زشتی بیاراسته
ستم برخداوند خود خواسته
هوش مصنوعی: کسی که اعمال زشت انجام داده، به خوبی خود را تزیین کرده و بر خدایش ستم کرده است، چون خود را برتر از آن میداند که بپذیرد.
پذیری اگر پوزش اوبه مهر
کله گوشه ساید به هفتم سپهر
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی از او عذرخواهی کنی، با محبت و دلگرمی، حتماً در نهایت به آنچه که میخواهی خواهی رسید.
به خود بد سگالیدم ای شهریار
زکوفه چو ایدر شدم رهسپار
هوش مصنوعی: من به خودم بدبین شدم، ای پادشاه، چون از کوفه به سوی اینجا حرکت کردم.
ندانستم ای دارو دادگر
که این لشگر کشن پرخاشخور
هوش مصنوعی: ای دارو بخشنده، من نمیدانستم که این ارتش پرخاشگر به کجا میکشد.
بدینسان همی با تو جنگ آورند
به کین تو رخ بی درنگ آورند
هوش مصنوعی: به این ترتیب، دشمنان تو به خاطر کینهای که از تو دارند، به سرعت به تو حمله میکنند و به تو آسیب میزنند.
اگر بودمی آگه از کارشان
نگردیدمی یک نفس یارشان
هوش مصنوعی: اگر از رفتار و کارهای آنها باخبر بودم، هرگز یک لحظه هم از دوستی و حمایتشان دور نمیشدم.
چو دیدم که بخشش بود خوی تو
از آن لابه گر آمدم سوی تو
هوش مصنوعی: چون دیدم که سخاوت و generosity ویژگی اصلی توست، از آنجا که نیازمند بودم، به سمت تو آمدم.
پشیمانم از کرده ی خویشتن
تو نیکی کن ار زشت شد کار من
هوش مصنوعی: از آنچه که انجام دادهام پشیمانم. اگر کار من زشت شد، تو نیکوکار باش و خوبی کن.
فرو پوش چشم از گنه کاری ام
ببخشای بر مویه و زاری ام
هوش مصنوعی: از من توقع نداشته باش که به خاطر گناههایم به چشمانت نگاه کنم. از تو خواهش میکنم که بر درد و نالههایم رحمت داشته باشی.
کیم من به پیش تویک مشت خاک
زآلوده گی ها مراساز پاک
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که در مقابل تو بایستم، تنها یک تکه خاک هستم. پس مرا از آلودگیها پاک کن.
تو مپسند سوزد درآتش تنم
خدا و پیمبر شود دشمنم
هوش مصنوعی: تو نپسند که وجود من در آتش عشق بسوزد، در حالی که خدا و پیامبر دوستی خود را از من بگیرند.
یکی قطره ام به که بپسندی ام
به دریای رحمت بپیوندی ام
هوش مصنوعی: من یک قطره هستم و بهتر است که من را بپذیری، تا اینکه بخواهم به دریای رحمت بپیوندم.
همی بود زینسان زمانی دراز
به پیش خداوند دین مویه ساز
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به این شکل، در پیشگاه خداوند دین، ناله و گریه میکنم.
شهنشه چو او را بدینگونه یافت
چو خورشید رخشان بدان ذره تافت
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه او را به این شکل دید، همچون خورشید درخشان به آن ذره زیبایی تابید.
سترد از رخش کرد و بنواختش
زبند غم آزاد دل ساختش
هوش مصنوعی: او غم و اندوه را از چهرهاش پاک کرد و با نوازشهایش دلش را از بند رهایی بخشید.
بدوگفت: ایمن شو از ترس و باک
که یزدانت از هر گنه کرد پاک
هوش مصنوعی: به او گفت: از ترس و نگرانی ایمن باش، زیرا پروردگارت از هر خطایی پاک و بینقص است.
چو آزادی آمد سرانجام تو
از آن کرد حر مادرت نام تو
هوش مصنوعی: زمانی که آزادی به تو رسید، به خاطر آن، حر مادرت نام تو را بر زبان آورد.
سراز خاک بردار و قد برفراز
که هستی به هر در سراسر فراز
هوش مصنوعی: سر از خاک برآور و قد خود را بلند کن، چرا که وجود تو در هر جایی بسیار باارزش و برجسته است.
سپهدار فرخ چوگل بر شکفت
بیفراشت بالا و با شاه گفت:
هوش مصنوعی: آنگاه که فرمانده شادمان چون گل شکوفا شد، پرچم را بلند کرد و با پادشاه سخن گفت.
که ای پور پیغمبر و بوتراب
پدر را شب دوش دیدم به خواب
هوش مصنوعی: ای پسر پیامبر و پسر بوتراب، شب گذشته در خواب پدرت را دیدم.
مراگفت: کای زاده ی رزمخواه
کجا رفته بودی دراین چند گاه؟
هوش مصنوعی: او به من گفت: ای فرزند رزمنده، کجا بودی در این مدت؟
بدو پاسخ آراستم این چنین
که ره بسته بودم به دارای دین
هوش مصنوعی: به او پاسخ دادم که اینطور آمادهام، زیرا به دلیل ایمانم راه را بسته بودم.
بزد بانگ بر من پدر خشمناک
که مانا نترسی زیزدان پاک؟
هوش مصنوعی: پدر خشمگین بر من فریاد زد که آیا از خداوند پاک نگران نیستی؟
تو یزدان پرستی نه اهریمنی
مکن با خداوند خود دشمنی
هوش مصنوعی: تو باید به خداوندی ات احترام بگذاری و نباید مانند دشمن با او رفتار کنی.
عنان باز گردان ازین راه زشت
مرو سوی دوزخ بچم زی بهشت
هوش مصنوعی: از این مسیر ناپسند بازگرد و به سمت جهنم نرو، زیرا من به بهشت میروم.
زکردار بد دست کوتاه کن
برو جان و سر برخی شاه کن
هوش مصنوعی: از کارهای زشت دوری کن و دست از آن بردار. بهتر است که جان و سر خویش را برای خدمت به دیگران وادار کنی.
کنون شکر گویم سبط رسول (ص)
نمود از کرم توبه ی من قبول
هوش مصنوعی: حالا من شکرگزارم که نوه پیامبر (ص) با لطف و generosity خود، توبه من را پذیرفت.