گنجور

بخش ۶۷ - اندرز دادن جناب ح عباس علیه السلام برادران خودرا

سه فرخ برادرش را پیش خواند
درآن روز و اندر برخود نشاند
بگفت ای دلیران فرخنده نام
برادر مرا هر سه از باب و مام
ببینید کامروز باشد چه روز
چه فتنه است این فتنه ی عقل سوز
پی چیست این کینه و جوش و جنگ
به سالار دین از چه شد کار تنگ
چنین روز در پرده ی روزگار
نهان بود و اکنون نمود آشکار
چنین روز را داد ازین پیشتر
پیمبر (ص) به فرخ پدرمان خبر
دراین روز یزدان پی جنگ و خون
کند دشمن و دوست را آزمون
کند آشکارا به خلق جهان
که بر راه حق رفت بایدچسان
چسان دست مردی برافراشتند
زمین را زکشته بیانباشتند
پس آنگه به مردی سپردند جان
نشستند در قرب حق جاودان
نمانده دراین پهنه ی جانگزای
زیاران سلطان دین کس به جای
شد از دوستان کشته هفتادمرد
که شان درزمانه نبد هم نبرد
هم از هاشمی زاده گان بر به خاک
بیفتاد بس اختر تابناک
که در مرگ یک رسول امین (ص)
سیه پوش باشد به خلد برین
ازآن جمله مردان فریادرس
هم ایدون به جاجز شما نیست کس
سرآمد ز یاران چو پاینده گی
حرام است بر ما دگر زنده گی
روا هست ما زنده مانیم و شاه
رود یک تنه سوی آوردگاه
برای همین کرد شوی بتول(ع)
به جفتی گزین مام ما را، رسول
که ما در ره پاک فرزند او
همان نور چشم و جگربند او
درین سخت هنگامه بازیم جان
بلند آوریم افسر دودمان
برای همین کار ام البنین
فرستاد ما را در این سرزمین
مخواهد او را به روز شمار
بر پاکدخت نبی شرمسار
سرو جان فدای برادر کنید
مرا سرخ رو نزد حیدر کنید
چه خویش وبرادر همه کشته گشت
اجل نامه ی عمرشان درنوشت
نه فرزند دلبند دارید نیز
کهبا وی نبینید از غم ستیز
به گیتی درون از چه مانید شاد
کسی را چنین زندگانی مباد
هراس ازدل خود به یک سو کنید
به کاراندر اندیشه نیکو کنید
پس آنگاه پاسخ ببندید کار
به من راز دل را کنید آشکار
بگفتند کای مهتر نامور
به زنهار یزدان و جان پدر
جز این آرزویی نداریم ما
که درپای شه جان سپاریم ما
همه شاه را کهترین بنده ایم
روان ها به مهروی آکنده ایم
تو از شه بگیر اذن پیگارما
پس آنگاه بنگر به کردار ما
برآریم از جان دشمن فغان
پس آنگه به جانان سپاریم جان
چو گفتار ایشان برادر شنید
بشد شادمان و چو گل بشکفید
به گفتار نیکو بسی کرد یاد
بسی برسر و چهر شان بوسه داد
روان شد سوی شاه وبا خویشتن
ببرد آن سه تن شیر شمشیر زن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سه فرخ برادرش را پیش خواند
درآن روز و اندر برخود نشاند
هوش مصنوعی: در آن روز، سه برادرش را فراخواند و آنها را در کنار خود نشاند.
بگفت ای دلیران فرخنده نام
برادر مرا هر سه از باب و مام
هوش مصنوعی: ای دلیران با نام بلند، برادر مرا همه از پدر و مادر می‌شناسید.
ببینید کامروز باشد چه روز
چه فتنه است این فتنه ی عقل سوز
هوش مصنوعی: امروز را ببینید که چه روزی است و چه بلایی در حال وقوع است؛ این بلای دردناک و عذاب‌آور عقل را به این شکل تجربه می‌کنیم.
پی چیست این کینه و جوش و جنگ
به سالار دین از چه شد کار تنگ
هوش مصنوعی: این چه دلیلی است برای کینه و درگیری و جنگ؟ چرا کار به فردی که رهبری دین را بر عهده دارد، سخت و دشوار شده است؟
چنین روز در پرده ی روزگار
نهان بود و اکنون نمود آشکار
هوش مصنوعی: در گذشته، چنین روزی در زیر پرده زندگی پنهان بود و حالا به وضوح نمایان شده است.
چنین روز را داد ازین پیشتر
پیمبر (ص) به فرخ پدرمان خبر
هوش مصنوعی: روزگاری را پیامبر (ص) به پدر خوشبخت ما پیش از این نوید داده بود.
دراین روز یزدان پی جنگ و خون
کند دشمن و دوست را آزمون
هوش مصنوعی: در این روز، خداوند باعث می‌شود تا دشمنان و دوستان یکدیگر را محک بزنند و در میدان نبرد قرار دهند.
کند آشکارا به خلق جهان
که بر راه حق رفت بایدچسان
هوش مصنوعی: آشکارا برای مردم دنیایی که بر مسیر درست گام برداشته‌اند، چگونه باید رفتار کنند.
چسان دست مردی برافراشتند
زمین را زکشته بیانباشتند
هوش مصنوعی: چگونه توانستند مردی را به قدرت برسانند در حالی که زمین را از جسدها پر کرده‌اند؟
پس آنگه به مردی سپردند جان
نشستند در قرب حق جاودان
هوش مصنوعی: سپس جان خود را به شخصی نیکوکار سپردند و در نزدیکی خداوند جاودانه نشسته‌اند.
نمانده دراین پهنه ی جانگزای
زیاران سلطان دین کس به جای
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس به اندازه‌ی دوستان دین و ایمان در قلب‌ها و جان‌ها باقی نمانده است.
شد از دوستان کشته هفتادمرد
که شان درزمانه نبد هم نبرد
هوش مصنوعی: از دوستان من، هفتاد نفر به قتل رسیدند، در حالی که کسی در این دنیا به اندازه‌ی آنها شایسته‌ی نبرد نبود.
هم از هاشمی زاده گان بر به خاک
بیفتاد بس اختر تابناک
هوش مصنوعی: بسیاری از ستاره‌های درخشان از نسل هاشمی زاده‌ها بر زمین افتاده‌اند.
که در مرگ یک رسول امین (ص)
سیه پوش باشد به خلد برین
هوش مصنوعی: در هنگام مرگ پیامبر راستین (ص)، باید به خاطر ستم و غم بزرگ او، همه چیز در بهشت تاریک و سیاه باشد.
ازآن جمله مردان فریادرس
هم ایدون به جاجز شما نیست کس
هوش مصنوعی: از جمله مردان نجات‌دهنده، در کنار شما کسی نیست که بتواند به شما کمک کند.
سرآمد ز یاران چو پاینده گی
حرام است بر ما دگر زنده گی
هوش مصنوعی: وقتی که دوستان به پایان می‌رسند و زندگی پایدار دیگر مجاز نیست، پس برای ما زندگی ادامه ندارد.
روا هست ما زنده مانیم و شاه
رود یک تنه سوی آوردگاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما زنده‌ایم و در مقابل مشکلات و جنگ‌ها ایستاده‌ایم، در حالی که شاه رود به تنهایی به سوی میدان نبرد می‌رود. این عبارت نشان‌دهنده‌ی استقامت و شجاعت در مواجهه با چالش‌ها است.
برای همین کرد شوی بتول(ع)
به جفتی گزین مام ما را، رسول
هوش مصنوعی: به همین دلیل حضرت علی(ع) به عنوان همسر حضرت فاطمه(س) انتخاب شد و ماموریت ما را پیامبر(ص) مشخص کرد.
که ما در ره پاک فرزند او
همان نور چشم و جگربند او
هوش مصنوعی: ما در مسیر پاک او، فرزند او هستیم و همانند نور چشم و دل‌بند او برای او به شمار می‌آئیم.
درین سخت هنگامه بازیم جان
بلند آوریم افسر دودمان
هوش مصنوعی: در این شرایط دشوار، بار دیگر روح خود را به اوج بلند می‌برم و نمادی از افتخار و بزرگی می‌شوم.
برای همین کار ام البنین
فرستاد ما را در این سرزمین
هوش مصنوعی: به همین دلیل، ام البنین ما را به این سرزمین فرستاد.
مخواهد او را به روز شمار
بر پاکدخت نبی شرمسار
هوش مصنوعی: او می‌خواهد در روز شمار به پاکدخت نبی ناز کند و شرمنده شود.
سرو جان فدای برادر کنید
مرا سرخ رو نزد حیدر کنید
هوش مصنوعی: جانم را فدای برادری کنید، مرا با حیدر (علی) شرمنده و سرافراز کنید.
چه خویش وبرادر همه کشته گشت
اجل نامه ی عمرشان درنوشت
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ سراغ کسی می‌آید، چه دوست و چه برادر، همه آنها از دنیا می‌روند و سرنوشت‌شان در کتاب روزگار نوشته می‌شود.
نه فرزند دلبند دارید نیز
کهبا وی نبینید از غم ستیز
هوش مصنوعی: شما فرزند عزیز و دل‌بندی ندارید که بتوانید به خاطر ناراحتی‌ها و مشکلات زندگی، او را ببینید و از دردها و غم‌هایتان دوری کنید.
به گیتی درون از چه مانید شاد
کسی را چنین زندگانی مباد
هوش مصنوعی: چرا در دنیا باید به خاطر چیزهایی که نیستند ناراحت باشیم؟ کاش کسی هرگز چنین زندگی‌ای نداشته باشد.
هراس ازدل خود به یک سو کنید
به کاراندر اندیشه نیکو کنید
هوش مصنوعی: ترس و نگرانی را از دل خود دور کنید و به جای آن به کارهای خوب و تفکرات مثبت مشغول شوید.
پس آنگاه پاسخ ببندید کار
به من راز دل را کنید آشکار
هوش مصنوعی: سپس شما جواب دهید و موضوع را به من بگویید، دل را باز کنید و رازهایتان را برملا سازید.
بگفتند کای مهتر نامور
به زنهار یزدان و جان پدر
هوش مصنوعی: گفتند ای بزرگ و مشهور، از خدا و جان پدرت حفظ و نگهداری کن.
جز این آرزویی نداریم ما
که درپای شه جان سپاریم ما
هوش مصنوعی: ما هیچ آرزویی جز این نداریم که جان خود را در راه عشق و محبت تقدیم کنیم.
همه شاه را کهترین بنده ایم
روان ها به مهروی آکنده ایم
هوش مصنوعی: ما همه به شاه وفادار و خادم او هستیم و دل‌هایمان پر از عشق و محبت به صورت‌های زیباست.
تو از شه بگیر اذن پیگارما
پس آنگاه بنگر به کردار ما
هوش مصنوعی: از پادشاه اجازه بگیر تا ما را راهنمایی کنی، سپس به کارهایی که انجام داده‌ایم نگاه کن.
برآریم از جان دشمن فغان
پس آنگه به جانان سپاریم جان
هوش مصنوعی: ما از دل دشمن ناله‌ای بلند برمی‌آوریم و سپس جان خود را به معشوق می‌سپاریم.
چو گفتار ایشان برادر شنید
بشد شادمان و چو گل بشکفید
هوش مصنوعی: وقتی برادر سخنان آنها را شنید، خوشحال شد و مانند گلی که شکوفا می‌شود، شادابی و نشاط پیدا کرد.
به گفتار نیکو بسی کرد یاد
بسی برسر و چهر شان بوسه داد
هوش مصنوعی: با صحبت‌های نیک و پسندیده، یادهای زیادی را زنده کرد و بر سر و صورت آن‌ها بوسه زد.
روان شد سوی شاه وبا خویشتن
ببرد آن سه تن شیر شمشیر زن
هوش مصنوعی: روح او به سوی شاه روانه شد و آن سه نفر دلیر و شجاع را با خود برد.