بخش ۳۲ - کشتن پسر جناب حبیب ابن مظاهر حامل سر پدر را در دروازه ی مکه
شنیدم یکی پور بودش حبیب
که درکودکمی بدسعادت نصیب
به بطحا زمین اندرون جای داشت
قدم روزی از شهر بیرون گذاشت
براو بر به ناگه سواری گذشت
که تازان همی آمد از پهندشت
سری بربه فتراکش آویخته
به خونش بر باره آمیخته
چو لختی بدان پاک سر بنگریست
سرباب خود را بدید و گریست
یکی سنگ سخت اززمین برگرفت
عنان سمند ستمگر گرفت
بدان سنگ بشکافت مغز سوار
بیفکندش از باره ی راهوار
بیاورد از آن پس سرباب پیر
بشستش به مشک و گلاب وعبیر
به خاکش نهان کرد و شد مویه گر
همی تا که بد زنده بهر پدر
به فرخ حبیب از جهان آفرین
زاندازه بیرون رساد آفرین
بخش ۳۱ - در ذکر مبارزت و شهادت جناب حبیب ابن مظاهر اسدی رحمه الله: زهیر از جهان چون بپرداخت جایبخش ۳۳ - درذکر مبارزت و شهادت جون آزاد کرده ی اباذر علیه السلام: کنون بایدم داستان یاد کرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم یکی پور بودش حبیب
که درکودکمی بدسعادت نصیب
هوش مصنوعی: شنیدم که پسری داشتند به نام حبیب که در کودکی به بدبختی دچار شده بود.
به بطحا زمین اندرون جای داشت
قدم روزی از شهر بیرون گذاشت
هوش مصنوعی: در سرزمین بطحا، جایی بود که پاهای روزی بر آن گذاشته شدند و از شهر خارج شدند.
براو بر به ناگه سواری گذشت
که تازان همی آمد از پهندشت
هوش مصنوعی: یک سواری ناگهان از کنار آنجا گذشت که با شتاب و تند و تیز در حال حرکت بود.
سری بربه فتراکش آویخته
به خونش بر باره آمیخته
هوش مصنوعی: سری بر تن بیجان آویخته و خونش با خاک و زمین در هم آمیخته است.
چو لختی بدان پاک سر بنگریست
سرباب خود را بدید و گریست
هوش مصنوعی: زمانی که به آن سر پاک و بینقص نگاه کرد، خود را در آینهاش دید و به حال خودش گریست.
یکی سنگ سخت اززمین برگرفت
عنان سمند ستمگر گرفت
هوش مصنوعی: شخصی سنگی محکم از زمین برداشت و کنترل اسب ستمگر را در دست گرفت.
بدان سنگ بشکافت مغز سوار
بیفکندش از باره ی راهوار
هوش مصنوعی: بدان منظور این است که با نیرویی قوی، سوار از اسب به زمین افتاد و این واقعه به دلیل شدت ضربهای بوده که به او وارد شده است.
بیاورد از آن پس سرباب پیر
بشستش به مشک و گلاب وعبیر
هوش مصنوعی: پس از آن، با خوشبوکنندهها و عطرها، سر پیر را شستشو دادند.
به خاکش نهان کرد و شد مویه گر
همی تا که بد زنده بهر پدر
هوش مصنوعی: او را در خاک پنهان کرد و همواره گریان شد تا زمانی که به خاطر پدرش از دنیا رفته بود.
به فرخ حبیب از جهان آفرین
زاندازه بیرون رساد آفرین
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت وجود حبیب فرخ، از آفرینش جهان فراتر رفته و به حدی شایسته ستایش است که نمیتوان آن را اندازهگیری کرد.