شمارهٔ ۴
شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
چه غم او را که اندر خانهٔ دل محرمی دارد
به جز این زخم مردافکن که من اندر جگر دارم
هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد
خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد
فشاندم تخم مهرت را به کشت سینهٔ محزون
چه غم از خشکسالیها که چشمم شب نمیدارد
اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
مسخّر ملک دلها را به حکم خاتمی دارد
ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
چه غم او را که اندر خانهٔ دل محرمی دارد
هوش مصنوعی: در شبهای تنهایی، ای دل، اگر کسی غم و اندوهی را دارد، چه اهمیتی دارد؟ وقتی که در دل خود کسی را به عنوان دوست و همدم دارد.
به جز این زخم مردافکن که من اندر جگر دارم
هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد
هوش مصنوعی: به جز این زخم عمیق و دردآوری که در درونم دارم، هر زخمی که در دنیا مشاهده میکنی، درمانی برای آن وجود دارد.
خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد
هوش مصنوعی: روز خوشی است که مانند دیوانگان، با سنگی که از دوران کودکیام به خون آغشته شده، بر بینی خود بنگری. این عمل نیز دنیای خاص خود را دارد.
فشاندم تخم مهرت را به کشت سینهٔ محزون
چه غم از خشکسالیها که چشمم شب نمیدارد
هوش مصنوعی: من بذر محبتت را در دل غمگین خود کاشتم. چه غم از خشکسالیها که چشمانم در شب آرام نمیگیرد.
اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
مسخّر ملک دلها را به حکم خاتمی دارد
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو لعل و زیبا نبود، پس چرا گوهر جمشید همیشه زیر سلطه بود و دلها را به قدرت انگشتری تو تسخیر میکند؟
ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساس و حالتی میپردازد که فرد، از دوری محبوبش نگرانی یا ترسی ندارد، زیرا حضور و وصال او مانند بهشت، شادی و خوشحالی را برای او به ارمغان آورده است. در واقع، عشق و وصال محبوب بر تمامی نگرانیهای او غلبه کرده و او را در آرامش و نشاط قرار داده است.