گنجور

شمارهٔ ۱

دلم از وحشت تنهایی شب‌ها خون است
غمم از حسرتِ آن چهره روزافزون است
با تو شادم اگرم جای به دوزخ بدهند
بی‌تو در خُلد برین خاطر من محزون است
دل مجروح من از قطرهٔ خون بیش نبود
پس چرا دامنم از خون جگر جیحون است
بعد ازینم سر و کاری نبود هیچ به عقل
عاقل آن است که از عشق رخش مجنون است
مدتی رفت که از هجر تو بیمارم و تو
می‌نپرسی ز منِ خسته که حالت چون است
تو پریشان مگر آن زلف مسلسل کردی
که پریشانیِ آشفته‌دلان افزون است
به تماشای گلستان و گلم نیست نیاز
که کنار و برم از لخت جگر گلگون است
به درآی از دو جهان و به فراغت بنشین
عالم عشق ازین هر دو جهان بیرون است
نیست نسبت، قد موزون تو را هیچ به سرو
سرو موزون بود اما نه چنان موزون است
دل الهامی اگر گشته پریشان نه شگفت
همه دانند دل غمزده دیگرگون است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم از وحشت تنهایی شب‌ها خون است
غمم از حسرتِ آن چهره روزافزون است
هوش مصنوعی: دل من در شب‌های تنهایی پر از ترس و دلهره است، و غمم به خاطر حسرت دیدن چهره‌ای است که هر روز بیشتر بر دل من سنگینی می‌کند.
با تو شادم اگرم جای به دوزخ بدهند
بی‌تو در خُلد برین خاطر من محزون است
هوش مصنوعی: اگر با تو باشم، حتی اگر به جهنم هم ببرند شاد خواهم بود، اما بدون تو حتی در بهشت هم قلبم غمگین است.
دل مجروح من از قطرهٔ خون بیش نبود
پس چرا دامنم از خون جگر جیحون است
هوش مصنوعی: دل من که تنها یک زخم کوچک دارد، چرا این‌قدر از درد و رنج لبریز است و دامنم از خون جگر پر شده؟
بعد ازینم سر و کاری نبود هیچ به عقل
عاقل آن است که از عشق رخش مجنون است
هوش مصنوعی: از این به بعد هیچ رابطه‌ای با عقل و فکر ندارم، چون عشق رخش باعث شده که مجنون شوم.
مدتی رفت که از هجر تو بیمارم و تو
می‌نپرسی ز منِ خسته که حالت چون است
هوش مصنوعی: مدتی است که به خاطر دوری تو حال خوبی ندارم و تو هیچ خبری از من نمی‌گیری و نمی‌پرسی که چه حال و روزی دارم.
تو پریشان مگر آن زلف مسلسل کردی
که پریشانیِ آشفته‌دلان افزون است
هوش مصنوعی: آیا تو به خاطر آن زلف‌های تاب‌دار و زیبایت پریشان شده‌ای که باعث شده دل‌های آشفته‌ی دیگران نیز بیشتر در هم بریزد؟
به تماشای گلستان و گلم نیست نیاز
که کنار و برم از لخت جگر گلگون است
هوش مصنوعی: برای دیدن زیبایی‌ها و گل و گیاه، نیازی به وجود من نیست، چون درد و رنج من مانند گلی سرخ و زیبا است که در دل دردهای عمیق من رشد کرده است.
به درآی از دو جهان و به فراغت بنشین
عالم عشق ازین هر دو جهان بیرون است
هوش مصنوعی: به زندگی دنیوی و مادی وابسته نباش و از آن فراتر برو. در آرامش و آسودگی زندگی کن، زیرا زیبایی عشق در خارج از این دو جهان قرار دارد.
نیست نسبت، قد موزون تو را هیچ به سرو
سرو موزون بود اما نه چنان موزون است
هوش مصنوعی: شما هیچ نسبتی با قد موزون و زیبا ندارید، زیرا هرچند که سرو هم موزون است، اما زیبایی شما به آن اندازه نیست.
دل الهامی اگر گشته پریشان نه شگفت
همه دانند دل غمزده دیگرگون است
هوش مصنوعی: اگر دل کسی پریشان شده باشد، جای تعجبی نیست؛ زیرا همه می‌دانند که دل غمگین حال و هوایی متفاوت دارد.