گنجور

شمارهٔ ۱۴ - وله در مدح امام عصر عجل الله فرجه

گر تو آهنگ قِتال ای بت قتال کنی
خاک را چهره ز خون دل ما آل کنی
توسن ناز چنان بر صف عشاق متاز
که شهیدان رهت را همه پامال کنی
پار با تیر مژه رخنه به دینم کردی
تا چه ها با دل خونین من امسال کنی
در بر تیر غمت دیده نشان خواهم کرد
گر تنم را همه پر رخنه چو غربال کنی
شهسواران همه سر بر سم اسبت ریزند
گر تو جا بر زبر توسن اقبال کنی
شود از نازکی آزرده تن سیمینت
اگر از برگ گل سوری سربال کنی
زان به دیوانگیم شهره نمودی که مرا
سنگباران به سر از شوخی اطفال کنی
مرغ گلزار توام نغمه ی عشق تو زنم
از چه با سنگ غمم خسته پر و بال کنی
برزن و کوی پر از پیکر بیجان بینی
گر نگاهی گه رفتار به دنبال کنی
از نگاهی بزنی قافله ی ایمان را
رهزنی گر تو بدین شیوه و منوال کنی
مرغکان چمن خلد شکار تو شوند
دام از زلف سیه دانه گر از خال کنی
آفتابی تو که بر پای فروبسته هلال
چون به سیمین ساقِ آراسته خلخال کنی
شکوه با قائم موعود کنم گر تو چنین
رخنه در دین به سیه نرگش محتال کنی
مهدی آن داور دوران که بدو گفت خدای
که توام روی خود آیینه ی تمثال کنی
گوید او را ز شعف عرش مرا منت نه
خواهی ار تکیه تو بر کرسی اجلال کنی
ای خداوند دو عالم که به شمشیر دو دم
پاک روی زمی از فتنه ی دجّال کنی
گر به اولاد شیاطین تو به رحمت نگری
همه را بهتر از اوتاد و ز ابدال کنی
گرچه میکال رساند به خلایق روزی
تاج این رتبه تو زیب سر میکال کنی
گریه ی آدم خاکی همه زان بود که تو
پاک و پاکیزه اش از طینت صلصال کنی
گر به هیبت فکنی چشم به کهسار بلند
کوه را پیکر باریکتر از نال کنی
دست و بازو چو تو با تیغ به رزم افرازی
آب در سینه دل و زهره ی آجال کنی
گر به شش روز جهانی ز عدم یافت وجود
گر بخواهی دو جهان خلق تو فی الحال کنی
از پس ظلم پر از عدل شود روی زمین
جا چو بر کوهه ی صرصرتک جوّال کنی
چه شود کایی و با تیغ کج شیر خدای
پشت دین راست ایا شاه عدومال کنی
تیغ بر کش که ز دشمن شده گیتی لبریز
از چه در کشتنشان این همه اهمال کنی
خنک آن روز که از غیب پدیدار شوی
روی گیتی همه را پاک ز اضلال کنی
ما همه منتظرانیم که شاید سوی ما
نایبی از قِبَل خویشتن ارسال کنی
علم فتح بیفراز و برون آکه بحق
پاک از روی زمین مذهب جعال کنی
چه شود کز غم و رنج گنه الهامی را
از شفاعت به صف محشر خوشحال کنی
از گرانی گسلد بند ز میزان ثواب
گر به حشرش نظر لطف به اعمال کنی
هر بهاران به چمن ای گل گلزار رسول
بلبلان را تو سراینده و قوّال کنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تو آهنگ قِتال ای بت قتال کنی
خاک را چهره ز خون دل ما آل کنی
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی با ما به جنگ بیایی، ای پرستش من، چهره زمین را از خون دل ما رنگین خواهی کرد.
توسن ناز چنان بر صف عشاق متاز
که شهیدان رهت را همه پامال کنی
هوش مصنوعی: سوار دلربا، به قدری با زیبایی و شکوه بر میان عاشقان می‌تازد که حتی شهیدانی که در راه عشق جان داده‌اند، زیر پای تو له می‌شوند.
پار با تیر مژه رخنه به دینم کردی
تا چه ها با دل خونین من امسال کنی
هوش مصنوعی: با مژه‌های خود به دل من نفوذ کردی و به دین و ایمانم آسیب زدی، حالا منتظر هستم ببینم با دل خونین و زخم‌دار من چه کار خواهی کرد.
در بر تیر غمت دیده نشان خواهم کرد
گر تنم را همه پر رخنه چو غربال کنی
هوش مصنوعی: اگر بر من تیر غمت ببارد و درد آن بر دلم بنشیند، نشان غم را در چهره‌ام نمایان می‌کنم، حتی اگر بدنم را مانند یک غربال پر از سوراخ کنی.
شهسواران همه سر بر سم اسبت ریزند
گر تو جا بر زبر توسن اقبال کنی
هوش مصنوعی: همه ی پهلوانان در برابر تو و قدرت تو سر تعظیم فرود می‌آورند، اگر تو به شایستگی و با اعتماد به نفس جلوی پیشرفت و موفقیتت قرار بگیری.
شود از نازکی آزرده تن سیمینت
اگر از برگ گل سوری سربال کنی
هوش مصنوعی: اگر برای نازکی و لطافتی که داری، تن زیبایت آسیب ببیند، کافی است که برگ گل سرخ را بالا ببرى.
زان به دیوانگیم شهره نمودی که مرا
سنگباران به سر از شوخی اطفال کنی
هوش مصنوعی: به خاطر دیوانگی‌ام، مرا معروف کردی، چون که بچه‌ها از روی شوخی با سنگ به سرم می‌زنند.
مرغ گلزار توام نغمه ی عشق تو زنم
از چه با سنگ غمم خسته پر و بال کنی
هوش مصنوعی: من پرنده‌ای از گلزار تو هستم و می‌خواهم نغمه عشق تو را بخوانم؛ چرا من را با سنگ غم‌هایت می‌زنی و بال و پرم را می‌شکنی؟
برزن و کوی پر از پیکر بیجان بینی
گر نگاهی گه رفتار به دنبال کنی
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به کوچه و خیابان بیندازی، بدن‌های بی‌جان زیادی را خواهی دید.
از نگاهی بزنی قافله ی ایمان را
رهزنی گر تو بدین شیوه و منوال کنی
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به ما بیندازی، می‌توانی با آن نگاه، قافله‌ی ایمان را هدف قرار دهی. اگر تو به این شیوه و روال ادامه دهی.
مرغکان چمن خلد شکار تو شوند
دام از زلف سیه دانه گر از خال کنی
هوش مصنوعی: پرندگان چمن برای شکار تو آماده می‌شوند، اگر زلف‌های سیاهت را کناری بزنی و خال زیبایت را نشان دهی.
آفتابی تو که بر پای فروبسته هلال
چون به سیمین ساقِ آراسته خلخال کنی
هوش مصنوعی: تو همچون آفتابی هستی که وقتی بر پای هلال سر بسته می‌تابی، مانند زنجیری زیبا و نقره‌ای بر ساق پا جلوه‌گری می‌کنی.
شکوه با قائم موعود کنم گر تو چنین
رخنه در دین به سیه نرگش محتال کنی
هوش مصنوعی: اگر تو این‌گونه به دین آسیب برسانی، من شکوه‌ام را نزد مهدی موعود بیان خواهم کرد.
مهدی آن داور دوران که بدو گفت خدای
که توام روی خود آیینه ی تمثال کنی
هوش مصنوعی: مهدی، آن قاضی زمانه است که خدا به او گفته است: تو باید مانند آینه‌ای باشید که تصویر چهره من را نشان دهد.
گوید او را ز شعف عرش مرا منت نه
خواهی ار تکیه تو بر کرسی اجلال کنی
هوش مصنوعی: او می‌گوید اگر خوشحالی من را از عرش ببینی، دیگر منت من را نخواهی کشید، حتی اگر بخواهی بر بلندای سلطنت تکیه کنی.
ای خداوند دو عالم که به شمشیر دو دم
پاک روی زمی از فتنه ی دجّال کنی
هوش مصنوعی: ای پروردگار جهانیان، تو که با شمشیر دو لبه‌ات، زمین را از فتنه‌های دجّال پاک خواهی کرد.
گر به اولاد شیاطین تو به رحمت نگری
همه را بهتر از اوتاد و ز ابدال کنی
هوش مصنوعی: اگر به فرزندان شیطان با رحمت نگاه کنی، آنها را بهتر از کسانی که در زمره اوتاد و ابدال هستند، خواهی یافت.
گرچه میکال رساند به خلایق روزی
تاج این رتبه تو زیب سر میکال کنی
هوش مصنوعی: هرچند میکال روزی به مردم تاج و مقام بلندی را هدیه داد، اما تو زیبایی و مهارت‌های خود را با زیبایی خاصی به نمایش می‌گذاری.
گریه ی آدم خاکی همه زان بود که تو
پاک و پاکیزه اش از طینت صلصال کنی
هوش مصنوعی: گریه های انسان به خاطر آن است که تو او را از خاکی بودنش پاک کنی و به او لطافت و صفا ببخشی.
گر به هیبت فکنی چشم به کهسار بلند
کوه را پیکر باریکتر از نال کنی
هوش مصنوعی: اگر به ظاهر خود نگاه کنی، مانند کوه‌های بلند می‌توانی وجودی داشته باشی که از آنچه به نظر می‌آید، باریک‌تر و لطیف‌تر است.
دست و بازو چو تو با تیغ به رزم افرازی
آب در سینه دل و زهره ی آجال کنی
هوش مصنوعی: اگر مانند تو با شمشیر در میدان جنگ بجنگی، قلب و جراتت را به چالش می‌کشی و در تنگناهای زندگی به شکل آب در دل و زندگی ادامه خواهی داد.
گر به شش روز جهانی ز عدم یافت وجود
گر بخواهی دو جهان خلق تو فی الحال کنی
هوش مصنوعی: اگر در مدت شش روز، جهان از عدم به وجود آمده باشد، تو نیز می‌توانی به محض اراده، دو جهان را خلق کنی.
از پس ظلم پر از عدل شود روی زمین
جا چو بر کوهه ی صرصرتک جوّال کنی
هوش مصنوعی: بعد از ظلم، زمین پر از عدل و انصاف خواهد شد، مانند اینکه وقتی در کوهستان، گرد و غبار را به حركت درآوری.
چه شود کایی و با تیغ کج شیر خدای
پشت دین راست ایا شاه عدومال کنی
هوش مصنوعی: چه می‌شود اگر در مقابل تیغ کج و ناپایدار، قدرت و حمایت خداوند و حقایق دین راستین را در نظر بگیریم، ای شاه، آیا می‌توانی بر این اساس تصمیم‌گیری کنی؟
تیغ بر کش که ز دشمن شده گیتی لبریز
از چه در کشتنشان این همه اهمال کنی
هوش مصنوعی: سلاح خود را آماده کن، زیرا زمین پر از دشمنانی است که چرا اینقدر در کشتن آن‌ها تعلل می‌کنی؟
خنک آن روز که از غیب پدیدار شوی
روی گیتی همه را پاک ز اضلال کنی
هوش مصنوعی: روز خوشی خواهد بود که ناگهان از عالم غیب ظهور کنی و تمامی انسان‌ها را از گمراهی نجات دهی و زمین را پاکسازی کنی.
ما همه منتظرانیم که شاید سوی ما
نایبی از قِبَل خویشتن ارسال کنی
هوش مصنوعی: ما همه در انتظاریم که شاید نماینده‌ای از طرف خودت برای ما بفرستی.
علم فتح بیفراز و برون آکه بحق
پاک از روی زمین مذهب جعال کنی
هوش مصنوعی: علم را به اوج برسان و با صداقت و خلوص، آن را از روی زمین منتشر کن تا مذهب‌های جعلی و نادرست را از بین ببری.
چه شود کز غم و رنج گنه الهامی را
از شفاعت به صف محشر خوشحال کنی
هوش مصنوعی: چه اتفاقی می‌افتد اگر تو بتوانی با شفاعت، دل کسی را که از غم و رنج گناهانش در عذاب است، در روز قیامت شاد کنی؟
از گرانی گسلد بند ز میزان ثواب
گر به حشرش نظر لطف به اعمال کنی
هوش مصنوعی: اگر به اعمالت توجه کنی و در روز قیامت نگاه مهربانانه‌ای به آنها داشته باشی، حتی اگر ارزش و پاداش کارهایت تحت فشار مشکلات و سختی‌ها قرار گیرد، ناامید نخواهی شد.
هر بهاران به چمن ای گل گلزار رسول
بلبلان را تو سراینده و قوّال کنی
هوش مصنوعی: هر بهاری که می‌رسد، ای گل زیبای باغ، تو شعری برای بلبلان می‌سرایی و آواز آنها را می‌خوانی.