گنجور

شمارهٔ ۱

به نام آنکه جان را داد مسکن
چو یوسف اندرون محبس تن
به نام آنکه دلها کرد نخجیر
ز عشق افکندشان بر پای زنجیر
جهانبان کارفرمای یگانه
گناه آمرز مردم بی بهانه
جنون بخش دل شوریده حالان
خرد بخشنده ی نازک خیالان
زبان داننده ی هر بی زبانی
سخن سازنده ی هر نکته دانی
پناه از کین دهر آوارگان را
به رحمت چاره گر بیچارگان را
ضمایر را به علم غیب دانا
خلایق را خداوند توانا
انیس خاطر خلوت گزینان
چراغ افروز بزم شب نشینان
غریبان را به کنج غم پرستار
طبیب دردمندان دل افگار
گرفتاران زندانخانه ی غم
به یادش در شکنج بند خرّم
فرح بخش دل اندوهناکان
فروغ افزای روشن جان پاکان
نمک پاش جراحتهای کاری
قرار هر دلی در بی قراری
شکرریز مذاق تلخکامان
سحرگاه امید تیره شامان
جز او بیچارگان را دادرس نیست
جز او کس در بلا فریادرس نیست
به ظاهر خانهٔ او کعبهٔ گل
به باطن منزلش در خانهٔ دل
ز چشم سَر جمالش گر نهان است
به چشم سِر گرش بینی عیان است
ز دلهای شکسته تختگاهش
شهیدان بلا یکسر سپاهش
مبرّا ذاتش از هر عیب و نقصان
به یادش هر دلی در سینه رقصان
چنین یکتا خدایی را ستایش
همی گویم همی جویم نیایش
کنون زان به که بهر عرض حاجات
به درگاهش کنم ساز مناجات
خداوندا مرا بخشا زبانی
پی پوزش در آن شیرین بیانی
مرا جا در صف اهل وفا ده
دلی پر نور جانی باصفا ده
ز دام هر من و مایی رها کن
ز خود بیگانه با خویش آشنا کن
تو خود دانی ز فرط تیره بختی
ندیدم در جهان جز رنج و سختی
نکردم ای خداوند یگانه
ثوابی جز گناه اندر زمانه
بدی زشتی همیشه پیشه ی من
خیال ناصواب اندیشه ی من
اگرچه رو سیاه و شرمسارم
امید از رحمتت بسیار دارم
به رحمت گر نبخشایی گناهم
فسوسا بر من و روی سیاهم
چرا رخ را به نومیدی خراشم
من از ابلیس مجرم تر نباشم
اگر چند او سزای نقمت توست
هنوزش چشم سوی رحمت توست
تو با من آن کن ای رحمان غفّار
که از بخشایشت باشد سزاوار
مرا در فقر گنج سلطنت ده
به تن زیب از لباس مسکنت ده
درین گیتی به خویشم ساز محتاج
در آن گیتی بده ز آمرزشم تاج
مرا محکم به خود فرما توکل
ز غیرم کن رها دست توسل
جدا از هر درم پیوند گردان
به باب خویش حاجتمند گردان
مرا مگذار در دل جز خویش
تن آسایی ده از هر رنج و تشویش
تو حفظ از حیلت اهریمنم کن
چو خصم توست با وی دشمنم کن
مهل کاین خصم بر من چیره گردد
وز او تابنده روزم تیره گردد
بکن روشن جهان بینم به محشر
ز دیدار دلارای پیمبر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نام آنکه جان را داد مسکن
چو یوسف اندرون محبس تن
هوش مصنوعی: به نام آن کسی که جان را آشیانه‌ای بخشید. مانند یوسف که در زندان جسم خود قرار دارد.
به نام آنکه دلها کرد نخجیر
ز عشق افکندشان بر پای زنجیر
هوش مصنوعی: به نام خدایی که دل‌ها را شکار عشق قرار داد و آن‌ها را بر زنجیرهای محبت بست.
جهانبان کارفرمای یگانه
گناه آمرز مردم بی بهانه
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که خداوند تنها مدیر و سرپرست جهان است و اوست که بدون دلیل و به راحتی می‌تواند گناهان مردم را ببخشد.
جنون بخش دل شوریده حالان
خرد بخشنده ی نازک خیالان
هوش مصنوعی: عشق و جنون به دل‌های آشفته شور و شوق می‌بخشد و عقل به دل‌های حساس و خیال‌پرداز آرامش و زیبایی می‌دهد.
زبان داننده ی هر بی زبانی
سخن سازنده ی هر نکته دانی
هوش مصنوعی: زبان، ابزاری است برای کسی که ناشنواست و می‌تواند به او کمک کند تا به درستی نکات را بیان کند و بفهمد.
پناه از کین دهر آوارگان را
به رحمت چاره گر بیچارگان را
هوش مصنوعی: پناهی برای آوارگانی که در دنیای پر از کینه هستند، به رحمت کسی که می‌تواند به دردمندان کمک کند.
ضمایر را به علم غیب دانا
خلایق را خداوند توانا
هوش مصنوعی: فهمیدن احوال و ویژگی‌های انسان‌ها تنها در توانایی خداوند است، که به علم غیب آگاه است و قادر به درک عمیق همه مخلوقات می‌باشد.
انیس خاطر خلوت گزینان
چراغ افروز بزم شب نشینان
هوش مصنوعی: دوستی برای کسانی که در تنهایی به آرامش می‌رسند و شادابی را به محفل‌های شبانه می‌آورند.
غریبان را به کنج غم پرستار
طبیب دردمندان دل افگار
هوش مصنوعی: غریبان در گوشه‌ی غم و اندوه، نیازمند پرستاری هستند که بتواند دردهای دل آنها را درمان کند.
گرفتاران زندانخانه ی غم
به یادش در شکنج بند خرّم
هوش مصنوعی: کسانی که در زندان اندوه گرفتارند، با یاد او در بند، شادمان می‌شوند.
فرح بخش دل اندوهناکان
فروغ افزای روشن جان پاکان
هوش مصنوعی: شادی‌بخش دل‌های غمگین و نورافزای جان‌های پاک و معصوم.
نمک پاش جراحتهای کاری
قرار هر دلی در بی قراری
هوش مصنوعی: زخمی که بر دل‌ها می‌زنیم، با تندگویی و تلخی‌های زندگی، همواره نمکی بر زخم‌ها خواهد بود و این درد و رنج، نشانه‌ای از بی‌قراری هر دل خواهد بود.
شکرریز مذاق تلخکامان
سحرگاه امید تیره شامان
هوش مصنوعی: شکر در دهان کسانی که تلخی را تجربه کرده‌اند، به مانند امیدی در صبح زود است که حتی برای کسانی که شب‌های سخت را گذرانده‌اند، می‌تواند گوارا باشد.
جز او بیچارگان را دادرس نیست
جز او کس در بلا فریادرس نیست
هوش مصنوعی: غیر از او کسی نیست که به بیچارگان کمک کند و در سختی‌ها کسی نیست که فریادرس باشد.
به ظاهر خانهٔ او کعبهٔ گل
به باطن منزلش در خانهٔ دل
هوش مصنوعی: ظاهر خانهٔ او شبیه به کعبه‌ای است که از گل ساخته شده، اما در حقیقت، محل سکونت او در عمق دل خود است.
ز چشم سَر جمالش گر نهان است
به چشم سِر گرش بینی عیان است
هوش مصنوعی: اگر جمال او در چشم ظاهر نیست، در دل و باطن می‌توان آن را به وضوح دید.
ز دلهای شکسته تختگاهش
شهیدان بلا یکسر سپاهش
هوش مصنوعی: دل‌های آسیب‌دیده، سرزمین افرادی است که در برابر سختی‌ها و مشکلات ایستادگی کرده و جان خود را فدای انقلاب و آرمان‌ها کرده‌اند.
مبرّا ذاتش از هر عیب و نقصان
به یادش هر دلی در سینه رقصان
هوش مصنوعی: ذات او از هر گونه عیب و نقص پاک است و یاد او، در دل هر کسی به شوق و شادی می‌رقصد.
چنین یکتا خدایی را ستایش
همی گویم همی جویم نیایش
هوش مصنوعی: من به ستایش و دعا از این خدای یکتا و منحصر به فرد می‌پردازم و همواره در جستجوی او هستم.
کنون زان به که بهر عرض حاجات
به درگاهش کنم ساز مناجات
هوش مصنوعی: حالا بهتر است که برای بیان نیازهایم به درگاهش دعا و ناله کنم.
خداوندا مرا بخشا زبانی
پی پوزش در آن شیرین بیانی
هوش مصنوعی: ای خدا، مرا ببخشایی که زبانی به من بدهی تا به روشنی و شیرینی از اشتباهات و تقصیرهایم عذرخواهی کنم.
مرا جا در صف اهل وفا ده
دلی پر نور جانی باصفا ده
هوش مصنوعی: من را در میان افرادی که به وفا و صداقت مشهور هستند قرار بده، تا با دلی روشن و روحی پاک زندگی کنم.
ز دام هر من و مایی رها کن
ز خود بیگانه با خویش آشنا کن
هوش مصنوعی: مرا از قید و بند خودخواهی و تعلقات رها کن و به من کمک کن تا با وجود خودم آشنا شوم.
تو خود دانی ز فرط تیره بختی
ندیدم در جهان جز رنج و سختی
هوش مصنوعی: تو خود می‌دانی که به خاطر بدبیاری‌ام در دنیا چیزی جز درد و سختی ندیده‌ام.
نکردم ای خداوند یگانه
ثوابی جز گناه اندر زمانه
هوش مصنوعی: ای خداوند یگانه، در این دنیا هیچ عملی جز گناه از من صادر نشده است.
بدی زشتی همیشه پیشه ی من
خیال ناصواب اندیشه ی من
هوش مصنوعی: بدی و زشتی همواره خاصیت من شده‌اند و افکار نادرست من به این وضعیت دامن می‌زنند.
اگرچه رو سیاه و شرمسارم
امید از رحمتت بسیار دارم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه شرمنده و ناامید هستم، اما به رحمت تو امید زیادی دارم.
به رحمت گر نبخشایی گناهم
فسوسا بر من و روی سیاهم
هوش مصنوعی: اگر به رحمتت گناهم را نراحی، پس از من بگذری و چهره‌ام را ببینی که چقدر تیره و سیاه است.
چرا رخ را به نومیدی خراشم
من از ابلیس مجرم تر نباشم
هوش مصنوعی: چرا باید در چهره‌ام نشانی از ناامیدی باشد، اما من از شیطان گناهکارتر نباشم؟
اگر چند او سزای نقمت توست
هنوزش چشم سوی رحمت توست
هوش مصنوعی: اگرچه او سزاوار سختی و عذاب توست، اما هنوز هم چشمانش به سوی رحمت تو دوخته شده است.
تو با من آن کن ای رحمان غفّار
که از بخشایشت باشد سزاوار
هوش مصنوعی: ای بخشنده و نیکوکار، خواهش می‌کنم با من طوری رفتار کن که شایسته‌ی رحمت و بخشش تو باشم.
مرا در فقر گنج سلطنت ده
به تن زیب از لباس مسکنت ده
هوش مصنوعی: به من در فقر و تنگدستی، ثروت و شکوه سلطنت را ببخش و از زیبایی و شیکی که در لباس دارم، چیزی به من بده که نشان‌دهنده‌ی اوج فقر من باشد.
درین گیتی به خویشم ساز محتاج
در آن گیتی بده ز آمرزشم تاج
هوش مصنوعی: در این دنیا به همت خود نیاز دارم و در آن دنیا ای کاش از بخشش‌ها و رحمت‌های الهی بهره‌مند شوم.
مرا محکم به خود فرما توکل
ز غیرم کن رها دست توسل
هوش مصنوعی: عزیزم، من را با خودت محکم نگه‌دار و از وابستگی به چیزهای دیگر آزادم کن.
جدا از هر درم پیوند گردان
به باب خویش حاجتمند گردان
هوش مصنوعی: از در هر مادی جدا شو و به دروازه‌ی خودت وصل شو. حاجت و نیازم را برآورده کن.
مرا مگذار در دل جز خویش
تن آسایی ده از هر رنج و تشویش
هوش مصنوعی: مرا تنها به خودت واگذار و از هر گونه رنج و نگرانی آرامش بده.
تو حفظ از حیلت اهریمنم کن
چو خصم توست با وی دشمنم کن
هوش مصنوعی: از تو می‌خواهم که مرا در برابر نیرنگ‌های شیطان محافظت کنی، زیرا او دشمن توست و من نیز باید با او دشمنی کنم.
مهل کاین خصم بر من چیره گردد
وز او تابنده روزم تیره گردد
هوش مصنوعی: اجازه نده که این دشمن بر من پیروز شود، زیرا در این صورت روشنایی روز من تحت تأثیر او تاریک خواهد شد.
بکن روشن جهان بینم به محشر
ز دیدار دلارای پیمبر
هوش مصنوعی: به من کمک کن تا در روز قیامت، به خاطر دیدن محبوب پیامبر، دنیا برایم روشن و واضح شود.