شمارهٔ ۴ - وله ایضاً مخمس
در عشق تو ای صنم چنانم
کز هستی خویش در گمانم
هر چند که زار و ناتوانم
گر دست دهد هزار جانم
در پای مبارکت فشانم
کو بخت که از سر نیازی
در حضرت چون تو دلنوازی
معروض کنم نهفته رازی
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد بآشیانم
هر چند ستمگری ترا خوست
کم کن ز بدی که آن نه نیکوست
گر آنکه دلت ز آهن و روست
آخر بسرم گذر کن ایدوست
انگار که خاک آستانم
گفتم که چو کشتیم بزاری
زین پس ره مرحمت سپاری
بر دل رقم وفا نگاری
تو خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت خویش دانم
ای بسته کمر ز دور و نزدیک
بر هیچ بخون ترک و تازیک
وز مسکن اخلص الممالیک
کر خانه محقرست و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
من از تو بجز وفا نجویم
بیرون ز گلی وفا نبویم
الا ره بندگی نپویم
اسرار تو پیش کس نگویم
اوصاف تو پیش کس نخوانم
نه مهر بمهر تو فزودیم
گیرم نه در وفا گشودیم
نه بود هر آنچه مینمودیم
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
گر سر ببری بتیغ تیزم
از کوی وفات بر نخیزم
ور زانکه کنند ریز ریزم
من مهره مهر تو نریزم
الا که بریزد استخوانم
آنها که نشان عشق جویند
جز راه رضای حق نپویند
خاک من زار چون ببویند
گر نام تو بر سرم بگویند
فریاد بر آید از روانم
گر غمزه تو زند به تیرم
ور زلف تو در کشد بقیرم
یکدم نبود ز تو گزیرم
من ترک وصال تو نگیرم
الا بفراق جسم و جانم
گر بگذردم به پیش خیلی
هر یک بصفا به از سهیلی
از تو نکنم بغیر میلی
مجنونم اگر بهای لیلی
ملک عرب و عجم ستانم
گفتم صنما در آرزویت
آشفته و تیره دل چو مویت
هر چند نمیرسد بکویت
شب نیست که در فراق رویت
زاری بفلک نمیرسانم
ای وصل تو اصل شادمانی
دامن بفراق جاودانی
بر ابن یمین چه میفشانی
هر حکم که بر سرم برانی
سهلست ز خویشتن مرانم
شمارهٔ ٣ - ترجیع بند تهنیت عید و مدح امیر توکال قتلغ: مه عید از افق چون گشت طالعشمارهٔ ۵ - ایضاً له: تا ابروی تو بدلربائی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1401/06/23 08:08
کاظم رمضانیان
بندهای این مخمس از سعدی است
این مخمس منسوب به حافظ هم هست
1401/06/06 23:09
حسین امین تفرشی
درود بر شما این اشعار مخمس متعلق به حضرت حافظ شیرازی میباشد که بند های انتهایی آن از اشعار ادیب و شاعر بزرگ سعدی شیرازی وام گرفته شده است در پایان این شعر که به ابن یمین نام گذاری شده در اصل نام حافظ برده شده:
ای وصل تو اصل شادمانی / دائم به مراد دل بمانی
بر حافظ خود چه میفشانی / هر حکم که بر سرم برانی
" سهل است زخویشتن مرانم "