گنجور

شمارهٔ ٧٢٠

چه کنی با فلک عتاب که من
نیک بد حال گشتم از فن تو
گر خموشی چو باز پیشه کنی
دست شاهان بود نشیمن تو
ور بر آری خروش چون بلبل
هست زندان تنگ مسکن تو
رو که گردون فراغتی دارد
از بلند و ز پست کردن تو
هم ز خود بین اگر فتد روزی
طوق یا غل ذل بگردن تو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه کنی با فلک عتاب که من
نیک بد حال گشتم از فن تو
هوش مصنوعی: چه کار می‌توانی با آسمان بپرسی، وقتی که من به خاطر هنر تو دچار حال بدی شده‌ام؟
گر خموشی چو باز پیشه کنی
دست شاهان بود نشیمن تو
هوش مصنوعی: اگر مانند باز خاموش بمانی، نشیمن تو در کنار شاهان خواهد بود.
ور بر آری خروش چون بلبل
هست زندان تنگ مسکن تو
هوش مصنوعی: اگر مانند بلبل، فریاد و ناله کنی، باید بدانی که در این مکان محدود، جایی برای آزاد زیستن نداری.
رو که گردون فراغتی دارد
از بلند و ز پست کردن تو
هوش مصنوعی: اگر آسمان آزادی دارد، پس تو از بلندی و پایینی خود آزاد خواهی بود.
هم ز خود بین اگر فتد روزی
طوق یا غل ذل بگردن تو
هوش مصنوعی: اگر روزی به خودخواهی و خودپسندی بیفتی، در آن صورت حرف ذلت و زنجیر بر گردن تو خواهد افتاد.