گنجور

شمارهٔ ۶۴٧

آصف ثانی علاء ملک و دین کو را خطاب
مینویسد منشی گردون وزیر خافقین
صاحب صاحبقران آنحاکم فرمانروا
کامتثال حکم او باشد فلک را فرض عین
آن سرافرازیکه در راه معالی قدر او
از بلندی زیر پای آورد فرق فرقدین
کار ساز ملک و دین و قهرمان کلک و تیغ
آنکه گشت از کلک و تیغش ملک دین با زیب و زین
گاه بخشش از نهیب دست گوهر بار او
سیم را در حصن کار رخ زرد گردد همچو عین
هیبت او بر فراز کوه اگر تیغی کشد
همچو سیماب از نهیب او شود لرزان لجین
گرچه گویند ابر نیسان با کفش ماند بجود
لیکن این الغیم من کفیه مذ طالا و این
مدتی از وی امید تربیت میداشتم
ور بدو دارم امیدی زو ندارم هیچ شین
گفتم از انعام عامش بر فلک سایم کلاه
بازگشتم خود بسعی چرخ با خف حنین
وعده کرد اما نکرد ایجازو ترک سنت است
ز آنکه باشد وعده اندر ذمه آزاده دین
گرچه رنج انتظارم داد یکچندی و لیک
هم بسعی لطف او حاصل شد احدی الراحتین
عقل را ناید حسن کزنان خوان رافتش
مانده ام محروم چون از آب جان پرور حسین
راستی را نامد آن نقصان که من دیدم ازو
بلکه از عین الکمال آمد بلی حق است عین
گرفتاد ایطا درین ابیات معذورم از آنک
هست چشم عقلم از جور فلک ماوای این

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آصف ثانی علاء ملک و دین کو را خطاب
مینویسد منشی گردون وزیر خافقین
هوش مصنوعی: آصف دوم، که در مقام سلطنت و دین بالاترین مقام را دارد، نامه‌ای به منشی آسمانی، وزیر موجودات در عالم، می‌نویسد.
صاحب صاحبقران آنحاکم فرمانروا
کامتثال حکم او باشد فلک را فرض عین
هوش مصنوعی: حاکم و سلطان بزرگ باید به گونه‌ای عمل کند که مانند ستاره‌های آسمان، به او گوش فرا دهند و قوانینش در زندگی مردم به صورت کاملاً مشهود و ملموس نمایان شود.
آن سرافرازیکه در راه معالی قدر او
از بلندی زیر پای آورد فرق فرقدین
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر عظمت و پیشرفت خود، به قدری بزرگ و والا مقام است که حتی ستارگان نیمه روشن را نیز از ارتفاع خود پایین می‌آورد.
کار ساز ملک و دین و قهرمان کلک و تیغ
آنکه گشت از کلک و تیغش ملک دین با زیب و زین
هوش مصنوعی: کسی که با هنر و قدرتش به جهان و دین نظم می‌دهد و قهرمانانه عمل می‌کند، همان کسی است که با این هنر و قدرتش، دین و مملکت را با زیبایی و جلال به اوج می‌رساند.
گاه بخشش از نهیب دست گوهر بار او
سیم را در حصن کار رخ زرد گردد همچو عین
هوش مصنوعی: گاهی دیده می‌شود که صدای فرمانی، حتی می‌تواند طلا را به نقره تبدیل کند و در کارهای دشوار، توانایی‌ها و ارزش‌های یک فرد را تغییر دهد به‌گونه‌ای که به ضعف و ناتوانی نمایش داده شود.
هیبت او بر فراز کوه اگر تیغی کشد
همچو سیماب از نهیب او شود لرزان لجین
هوش مصنوعی: وقتی او بر فراز کوه قرار دارد و شمشیرش را به دست می‌گیرد، به قدری ترسناک و باشکوه است که حتی جویبارها از شدت وحشت به لرزه درمی‌آیند.
گرچه گویند ابر نیسان با کفش ماند بجود
لیکن این الغیم من کفیه مذ طالا و این
هوش مصنوعی: اگرچه می‌گویند که باران بهار با کفش بر سرزمین می‌زند، اما این ابر من است که همیشه سایه‌اش بر سر من باقی است.
مدتی از وی امید تربیت میداشتم
ور بدو دارم امیدی زو ندارم هیچ شین
هوش مصنوعی: مدتی بود که به او امید داشتم که مرا تربیت کند، اما اکنون هیچ امیدی از او ندارم.
گفتم از انعام عامش بر فلک سایم کلاه
بازگشتم خود بسعی چرخ با خف حنین
هوش مصنوعی: من گفتم که می‌خواهم با نیرویی که دارم، بر روی آسمان کلاهی بگذارم، اما وقتی به تلاش‌های خودم فکر کردم، متوجه شدم که چرخش دنیا با صداهای خفی و ناپیدا، من را به خود بازمی‌گرداند.
وعده کرد اما نکرد ایجازو ترک سنت است
ز آنکه باشد وعده اندر ذمه آزاده دین
هوش مصنوعی: وعده‌ای داد اما آن را عملی نکرد. این کار ترک سنت است، چرا که وعده‌ای که داده شده، بر عهده آزادگان دین است.
گرچه رنج انتظارم داد یکچندی و لیک
هم بسعی لطف او حاصل شد احدی الراحتین
هوش مصنوعی: هرچند که مدت طولانی در انتظار بوده‌ام و سختی‌هایی را متحمل شده‌ام، اما در نهایت با تلاش و محبت او به نتیجه‌ای رسیده‌ام که می‌توانم یکی از دو آرامش را به دست آورم.
عقل را ناید حسن کزنان خوان رافتش
مانده ام محروم چون از آب جان پرور حسین
هوش مصنوعی: عقل انسان نمی‌تواند زیبایی‌های زنان را درک کند، زیرا من از محبت و مهربانی آن‌ها محروم مانده‌ام، مثل اینکه از آب حیات حسین محروم شده‌ام.
راستی را نامد آن نقصان که من دیدم ازو
بلکه از عین الکمال آمد بلی حق است عین
هوش مصنوعی: من آن نقصی که مشاهده کردم را از حقیقت نمی‌دانم، بلکه آن نقص از وجود کمال واقعی نشأت گرفته است. بله، حقیقت این است که کمال خود را نشان می‌دهد.
گرفتاد ایطا درین ابیات معذورم از آنک
هست چشم عقلم از جور فلک ماوای این
هوش مصنوعی: من در این ابیات گرفتار شده‌ام و به همین خاطر معذورم، چون که چشم عقل من به خاطر سختی‌های زندگی دیگر نمی‌تواند به درستی بیند و در این وضعیت به دنبال پناهگاه می‌گردد.