گنجور

شمارهٔ ١۵٧

لاله را گفتم ای پری پیکر
صورتت خوب و سیرتت نیکوست
بازگو این سیه دلی از چیست
مگرت زحمتی رسید از دوست
گفت نی نی که زر ندارم زر
زر که اسباب کامرانی از اوست
غنچه را بین که خرده ئی دارد
می نگنجد ز شادی اندر پوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لاله را گفتم ای پری پیکر
صورتت خوب و سیرتت نیکوست
هوش مصنوعی: به لاله گفتم ای دارای زیبایی، صورتت بسیار زیبا و شخصیتت نیز نیکوست.
بازگو این سیه دلی از چیست
مگرت زحمتی رسید از دوست
هوش مصنوعی: این دل اندوهگین من به چه دلیل است؟ آیا به خاطر زحمتی است که از طرف دوست به من رسیده است؟
گفت نی نی که زر ندارم زر
زر که اسباب کامرانی از اوست
هوش مصنوعی: گفت که من طلا ندارم و بدون طلا، چیزی برای خوشبختی و رفاه زندگی ندارم.
غنچه را بین که خرده ئی دارد
می نگنجد ز شادی اندر پوست
هوش مصنوعی: غنچه را ببین که چگونه از شادی پر شده است و به اندازه‌ای شاداب است که جای زیادی در پوست خود ندارد.