شمارهٔ ١
ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی
کز غبارش چشم جان گشتست نورانی مرا
درگه آنکس که تصدیقش کند قاضی عقل
گر کند دعوی که میزیبد جهانبانی مرا
آصف ثانی علاء ملک و دین کز احتشام
یاد داد ایامش ایام سلیمانی مرا
آفتاب ملک و ملت آسمان داد و دین
آنکه آید ذات پاکش ظل یزدانی مرا
چون زمین بوسیده باشی قصه ابن یمین
عرضه کن تا از تو باشد منت جانی مرا
کو بهجرت استجازت کردم از درگاه تو
تا بلطف از تنگنای عیش برهانی مرا
اینسخن دیدم که نامد رأی انور را پسند
وز جبینش گشت پیدا خشم پنهانی مرا
یعلم الله کین از آن کردم که گفتم من کیم
تا بپیش خویش خوانی یا ز پس رانی مرا
ورنه آندم یابم آزادی ز بند روزگار
کز عداد بندگان خویش گردانی مرا
حاش لله کز گدائی درت تا زنده ام
دور گردم ور بود امید سلطانی مرا
هم درینمعنی ز درج غیر دری یافتم
بر فشانم چون بدست آمد بآسانی مرا
خاک درگاه تو نفروشم بملک هر دو کون
آنچنان نادان نیم آخر تو میدانی مرا
جاودان اقبال بادت تا بفضل کردگار
از سپهر ظلم پرور داد بستانی مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی
کز غبارش چشم جان گشتست نورانی مرا
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، بگذر از خاکی که اینجا حضور دارد، چرا که با غبارش چشمان جان من روشن و پرنور شده است.
درگه آنکس که تصدیقش کند قاضی عقل
گر کند دعوی که میزیبد جهانبانی مرا
هوش مصنوعی: درگاه کسی که عقل او را تصدیق کند، اگر قاضی ادعا کند که شایستهی رهبری و فرمانروایی بر جهان هستم.
آصف ثانی علاء ملک و دین کز احتشام
یاد داد ایامش ایام سلیمانی مرا
هوش مصنوعی: آصف، قدرت و عظمت پادشاهی و دین را به من آموخت، روزهایی که شرافت و بزرگواری به یاد سلیمان بود.
آفتاب ملک و ملت آسمان داد و دین
آنکه آید ذات پاکش ظل یزدانی مرا
هوش مصنوعی: خورشید بر مملکت و ملت نور افشانی کرد و آسمان و دین به آنان عطا شد. هر که بیاید، وجود مقدسش سایهای از آسمان الهی بر من خواهد بود.
چون زمین بوسیده باشی قصه ابن یمین
عرضه کن تا از تو باشد منت جانی مرا
هوش مصنوعی: اگر زمین را بوسیده باشی، داستان ابن یمین را بگو تا من نیز از تو سپاسگزار باشم.
کو بهجرت استجازت کردم از درگاه تو
تا بلطف از تنگنای عیش برهانی مرا
هوش مصنوعی: من به درگاه تو دعا کردم تا با لطف خودم را از تنگنای زندگی رهایی بخشی.
اینسخن دیدم که نامد رأی انور را پسند
وز جبینش گشت پیدا خشم پنهانی مرا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که من دیدم که نظر و رأی شخصی به نام انور مورد توجه واقع نشد و از حالت چهرهاش، حس خشم و نارضایتی پنهان او کاملاً آشکار شد.
یعلم الله کین از آن کردم که گفتم من کیم
تا بپیش خویش خوانی یا ز پس رانی مرا
هوش مصنوعی: خداوند میداند که من چه کردهام وقتی که گفتم کیستم، تا تو مرا به سوی خود بخوانی یا از خود برانی.
ورنه آندم یابم آزادی ز بند روزگار
کز عداد بندگان خویش گردانی مرا
هوش مصنوعی: اگر به من آزادی بدهی و از گرفتارهای زندگی نجاتم دهی، من را از شمار بندگان خود خارج کن.
حاش لله کز گدائی درت تا زنده ام
دور گردم ور بود امید سلطانی مرا
هوش مصنوعی: به خدا قسم، به خاطر فقر و گدایی نزد تو تا زمانی که زندهام دور نمیشوم، اگرچه به من امید سلطنت بدهی.
هم درینمعنی ز درج غیر دری یافتم
بر فشانم چون بدست آمد بآسانی مرا
هوش مصنوعی: من در همین مفهوم از دیگران غیر از دریا دریافتم، چون به آسانی به دستم رسید و میخواهم آن را بهراحتی بیان کنم.
خاک درگاه تو نفروشم بملک هر دو کون
آنچنان نادان نیم آخر تو میدانی مرا
هوش مصنوعی: من هرگز خاک درگاه تو را با پادشاهی جهان عوض نخواهم کرد، چون در نهایت هیچکس به اندازه تو مرا نمیشناسد.
جاودان اقبال بادت تا بفضل کردگار
از سپهر ظلم پرور داد بستانی مرا
هوش مصنوعی: این دنیا همیشه به تو روی خوش نشان دهد و از رحمت خداوند، از آسمانی که تاریکی و ظلم را به همراه دارد، به من عدالت و حق را ارزانی دارد.