گنجور

شمارهٔ ۵

باشد از من باز کمتر غم جدا
غم نشد زین خسته دل یکدم جدا
آب چشمم را نیارد کرد عقل
در هوای عارضش از دم جدا
بی رخ جانپرورش دارم دلی
همچو ریشی مانده از مرهم جدا
تا غریق بحر هجران گشته ام
چشمه چشمم نشد از نم جدا
بسکه امواج پیا پی میزند
کس نیارد کردنش از یم جدا
گفتمش جانا نپنداری مگر
من بکام از درگهت گشتم جدا
گفت کای ابن یمین پیش از تو نیز
گشت ناکام از بهشت آدم جدا
روزگار احبابرا چون روز و شب
در پی هم دارد و از هم جدا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باشد از من باز کمتر غم جدا
غم نشد زین خسته دل یکدم جدا
هوش مصنوعی: اگرچه من کمتر از قبل غم را احساس می‌کنم، اما این غم هنوز از دل خسته‌ام جدا نشده است.
آب چشمم را نیارد کرد عقل
در هوای عارضش از دم جدا
هوش مصنوعی: چشم‌های من از شدت احساس پر از اشک شده، اما عقل نمی‌تواند به من کمک کند چون دلبستگی به زیبایی او، مرا از تفکر و تصمیم‌گیری صحیح باز داشته است.
بی رخ جانپرورش دارم دلی
همچو ریشی مانده از مرهم جدا
هوش مصنوعی: بدون چهره و حضور تو، قلبی درد کشیده دارم که مانند زخم عمیق و بدون درمانی است.
تا غریق بحر هجران گشته ام
چشمه چشمم نشد از نم جدا
هوش مصنوعی: من به حدی در درد جدایی غرق شده‌ام که اشک‌هایم هیچگاه از نم و رطوبت بازنمی‌مانند.
بسکه امواج پیا پی میزند
کس نیارد کردنش از یم جدا
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه امواج به طور مداوم به هم می‌زنند، هیچ‌کس نمی‌تواند او را از دریا جدا کند.
گفتمش جانا نپنداری مگر
من بکام از درگهت گشتم جدا
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای عزیز، آیا نمی‌دانی که من از درگاه تو دور شدم؟
گفت کای ابن یمین پیش از تو نیز
گشت ناکام از بهشت آدم جدا
هوش مصنوعی: این شخص به ابن یمین می‌گوید که قبل از تو نیز افرادی بودند که از بهشت آدم محروم شدند و ناکام ماندند.
روزگار احبابرا چون روز و شب
در پی هم دارد و از هم جدا
هوش مصنوعی: دوستان و آشنایان مانند روز و شب به دنبال هم هستند و هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند.