شمارهٔ ۴۱
جبیب یار پاکدامن مطلع روز منست
دیدن رویش نشان بخت فیروز منست
فال فرخ از رخ و زلفش همی گیرم از آنک
این شب قدر من و آن روز نوروز منست
خط مخوان نقشی که بر سطح مهش بینی از آنک
آینه است آن روی و زنگش آه دلسوز منست
گر فشانم جان بر او پروانه وش عیبم مکن
روی شهر آرای او شمع دلفروز منست
هر بدی کابن یمین را آید از جانان بسر
گوید اصل شادی جان غم اندوز منست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جبیب یار پاکدامن مطلع روز منست
دیدن رویش نشان بخت فیروز منست
هوش مصنوعی: یار پاکدامن و محبوب من، به مانند نور صبحگاهی است که آغاز روز من را روشن میکند. دیدن چهرهاش نشانهای از خوششانسی و بخت خوب من است.
فال فرخ از رخ و زلفش همی گیرم از آنک
این شب قدر من و آن روز نوروز منست
هوش مصنوعی: من به خاطر چهره و زلف او فال نیک میزنم، زیرا این شب قدر برای من و آن روز نوروزی است که در پیش دارم.
خط مخوان نقشی که بر سطح مهش بینی از آنک
آینه است آن روی و زنگش آه دلسوز منست
هوش مصنوعی: نگاه نکن به خطی که بر روی ماهش ظاهر شده، زیرا آنچه میبینی فقط تصویری است که در آینه افتاده. آن چهره و زیبایی، تنها صدای دلسوز من را بازتاب میدهد.
گر فشانم جان بر او پروانه وش عیبم مکن
روی شهر آرای او شمع دلفروز منست
هوش مصنوعی: اگر جانم را نیز برای او فدای شوق و عشقش کنم، عیبم نکن زیرا چهره زیبای او مانند شمعی است که دل را میافروزاند.
هر بدی کابن یمین را آید از جانان بسر
گوید اصل شادی جان غم اندوز منست
هوش مصنوعی: هر بدی که از محبوب میآید، به سمت من میرسد و گریزی از آن نیست. من از شادی اصلی که در وجودم هست، به دنبال غم هستم.

ابن یمین