گنجور

شمارهٔ ۳۸

تا بر گل سیراب تو از غالیه خالیست
حقا که مرا تیره تر از خال تو حالیست
طغرای خم ابروی مشکینت ندارد
مه گر چه از آن روی چو خورشید مثالیست
در باغ لطافت قد چون سرو روانت
چشم بد ازو دور برومند نهالیست
محراب دلست آن خم ابروت که گوئی
از غالیه بر پیکر خورشید هلالیست
بر دیده ره خواب فرو بست خیالت
نی نی غلطم بیتو مرا خواب خیالیست
گر تن شودم خاک ز هجرانت چه باکست
چون جان مرا هر نفسی با تو وصالیست
سودای وصال تو ز سر ابن یمین را
بیرون نرود گر چه که سودای محالیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بر گل سیراب تو از غالیه خالیست
حقا که مرا تیره تر از خال تو حالیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر گل‌های جوان و با طراوت تو از عطر و شگفتی خبری نیست، واقعاً حال من از نشانه‌های زیبا و جذاب تو، تیره‌تر و ناامیدتر است.
طغرای خم ابروی مشکینت ندارد
مه گر چه از آن روی چو خورشید مثالیست
هوش مصنوعی: خم ابروی مشکینت به قدری زیباست که هیچ ماهی نمی‌تواند با آن زیبایی مقایسه شود، حتی اگر آن ماه نیز همچون خورشید باشد.
در باغ لطافت قد چون سرو روانت
چشم بد ازو دور برومند نهالیست
هوش مصنوعی: در باغ لطافت، قامت تو مانند سرو بلند و زیباست، و من از چشم بد دور می‌شوم، زیرا تو همچون نهالی سرسبز و برومند هستی.
محراب دلست آن خم ابروت که گوئی
از غالیه بر پیکر خورشید هلالیست
هوش مصنوعی: خم ابروی تو همانند محرابی است که دل را به خود جلب می‌کند و حس زیبایی را بیدار می‌سازد، گویی که این ابرو بر صورت خورشید هلالی زیبایی خاصی به وجود آورده است.
بر دیده ره خواب فرو بست خیالت
نی نی غلطم بیتو مرا خواب خیالیست
هوش مصنوعی: چشمانم را بر خواب تو بسته‌ام، اما نه، اشتباه می‌کنم. تو برای من فقط یک خواب خیالین هستی.
گر تن شودم خاک ز هجرانت چه باکست
چون جان مرا هر نفسی با تو وصالیست
هوش مصنوعی: اگر من به خاک تبدیل شوم به خاطر دوری تو، برایم مهم نیست؛ چون در هر نفسی که می‌کشم، روح من با تو در پیوند است.
سودای وصال تو ز سر ابن یمین را
بیرون نرود گر چه که سودای محالیست
هوش مصنوعی: آرزو و اشتیاق برای دیدار تو از ذهن من بیرون نمی‌رود، هرچند که این آرزو غیرممکن به نظر می‌رسد.