گنجور

شمارهٔ ۳۳

بر ماه و سرو آید هر لحظه صد قیامت
ز آن سرو ماه طلعت و آنماه سرو قامت
گفتم کنم ز کویت عزم سفر ولیکن
چون دیدمت نکردم جز نیت اقامت
در ماجرای عشقت جان در میانه دل
دل نیست نو ارادت کاندیشد از غرامت
ور ترسی از ملامت از عاشقی حذر کن
زیرا که راست ناید این کار بی ملامت
دل بر جفات کردم خوش ز آنکه چون منی را
از چون توئی تمامست این لطف و این کرامت
از منزل سلامت آن لحظه رخت بر بست
مسکین دلم چو بشنید از زیر لب سلامت
تعییر میکنندم در عشق و می ندانند
کابن یمین ندارد بر عاشقی ندامت
گر مست عشق گردد آنکو امام شهرست
دانم که ننگش آید از منصب امامت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر ماه و سرو آید هر لحظه صد قیامت
ز آن سرو ماه طلعت و آنماه سرو قامت
هوش مصنوعی: هر لحظه زیبایی‌های آن سرو و ماه به حدی است که گویی قیامت به پا شده است. این تن آراسته و صورت دلربا، باعث جلب توجه همگان می‌شود.
گفتم کنم ز کویت عزم سفر ولیکن
چون دیدمت نکردم جز نیت اقامت
هوش مصنوعی: به محض اینکه تصمیم گرفتم از کوی تو سفر کنم، وقتی که تو را دیدم، دیگر از سفر کردن منصرف شدم و فقط به ماندن در کنارت فکر کردم.
در ماجرای عشقت جان در میانه دل
دل نیست نو ارادت کاندیشد از غرامت
هوش مصنوعی: در داستان عشق تو، جان من در دل است، اما دل هیچ نیست. تنها عشق و ارادت توست که از درد و رنج به وجود آمده است.
ور ترسی از ملامت از عاشقی حذر کن
زیرا که راست ناید این کار بی ملامت
هوش مصنوعی: اگر از سرزنش می‌ترسی، از عشق دوری کن؛ زیرا عاشقی بدون سرزنش ممکن نیست.
دل بر جفات کردم خوش ز آنکه چون منی را
از چون توئی تمامست این لطف و این کرامت
هوش مصنوعی: دل را به درد و رنج عادت داده‌ام، زیرا خوشحالم از اینکه کسی مثل من در برابر بزرگی چون تو قرار گرفته است. این خود نشانه‌ای از لطف و کرامت توست.
از منزل سلامت آن لحظه رخت بر بست
مسکین دلم چو بشنید از زیر لب سلامت
هوش مصنوعی: زمانی که آن مسافر به سلامتی از خانه‌اش خارج شد، دل بی‌نوا و بیمار من با شنیدن خبر سلامتی‌اش از زیر لب، حس کرد که حالش بهتر شده است.
تعییر میکنندم در عشق و می ندانند
کابن یمین ندارد بر عاشقی ندامت
هوش مصنوعی: در عشق، دیگران بر من عیب می‌گیرند و نمی‌دانند که دست راست من، نشانی از پشیمانی در عاشقی ندارد.
گر مست عشق گردد آنکو امام شهرست
دانم که ننگش آید از منصب امامت
هوش مصنوعی: اگر کسی که امام شهر است به عشق مست شود، می‌دانم که او از مقام و منصب خود شرمنده می‌شود.