گنجور

شمارهٔ ۱۸

تا کرد زیر سایه نهان زلفت آفتاب
افتاد همچو ذره مرا دل در اضطراب
هر کس که چین زلف ترا گاه وصف گفت
مشک خطا نراند سخن بر ره صواب
زلف تو سنبلیست که لالاش عنبرست
جز خون سوخته نبود هیچ مشک ناب
از نازکی برون تنت دل بود پدید
ز انسان که سنگریزه پدیدست اندر آب
خواهم که همچو جان کشم اندر برت و لیک
بی زر ز سیمبر نتوان گشت کامیاب
چون چنگ سر فکنده به پیشم بغم مدام
کز جور دور کیسه تهی کرد چون رباب
دل میل جام لعل تو کردست چون کنم
زین نا خلف که باز فتادست در شراب
گفتم مگر بخواب ببینم خیال تو
لیکن مرا خیال محالست بیتو خواب
مهر تو باز در دل ابن یمین نشست
یعنی که جای گنج بکنجی بود خراب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کرد زیر سایه نهان زلفت آفتاب
افتاد همچو ذره مرا دل در اضطراب
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب در سایه زیبایی و زلف‌های تو پنهان شد، قلب من به اندازه یک ذره دچار اضطراب و آشفتگی شد.
هر کس که چین زلف ترا گاه وصف گفت
مشک خطا نراند سخن بر ره صواب
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و پیچش زلف تو را وصف کند، نمی‌تواند در این کار اشتباه کند و سخنش بر مسیر درست قرار خواهد گرفت.
زلف تو سنبلیست که لالاش عنبرست
جز خون سوخته نبود هیچ مشک ناب
هوش مصنوعی: زلف تو مانند سنبل خوشبو است که بوی عطرش مانند عنبر است و جز درد و عذاب، چیزی از عطر خالص در آن نیست.
از نازکی برون تنت دل بود پدید
ز انسان که سنگریزه پدیدست اندر آب
هوش مصنوعی: از لطافت و نازکی پوست تو، دل آدمی نمایان می‌شود، همچنان که سنگریزه‌ای در دل آب نمایان است.
خواهم که همچو جان کشم اندر برت و لیک
بی زر ز سیمبر نتوان گشت کامیاب
هوش مصنوعی: می‌خواهم که همچون جانم در آغوشت باشم، اما بدون طلا و نقره نمی‌توان به خواست دلم رسید.
چون چنگ سر فکنده به پیشم بغم مدام
کز جور دور کیسه تهی کرد چون رباب
هوش مصنوعی: وقتی که چنگ به پیش من نواخته می‌شود، غم دائمی به سراغم می‌آید، همان‌طور که نواختن رباب باعث خالی شدن کیسه‌ای می‌شود که از ناملایمات ناشی از بی‌عدالتی به وجود آمده است.
دل میل جام لعل تو کردست چون کنم
زین نا خلف که باز فتادست در شراب
هوش مصنوعی: دل من آرزوی نوشیدن جام سرخ تو را دارد، اما چگونه می‌توانم از این ناخلف که دوباره در مستی گرفتار شده‌ام، رهایی یابم؟
گفتم مگر بخواب ببینم خیال تو
لیکن مرا خیال محالست بیتو خواب
هوش مصنوعی: گفتم شاید در خواب تصویر تو را ببینم، اما به نظر می‌رسد که هیچ امیدی به تحقق این خواب ندارم.
مهر تو باز در دل ابن یمین نشست
یعنی که جای گنج بکنجی بود خراب
هوش مصنوعی: محبت تو دوباره در دل ابن یمین جا گرفت، یعنی که مکانی برای گنجی وجود داشت که ویران شده بود.