گنجور

شمارهٔ ۱۵۰

یک قدح می دوبدره زر ارزد
بزر مغربی خور ارزد
رنگ صباغ اگر بسیم خرند
صبغه الله نیز زر ارزد
طایر روح را بساز از راح
پر و بالی که بال و پر ارزد
باده نوش از کف پریروئی
که بصد جانش یکنظر ارزد
آنکه بوسی ز پسته تنگش
به ز خروارها شکر ارزد
و آنکه آبحیات با لب او
کمتر از خاک رهگذر ارزد
بذله گوئی که گفتمش بوسی
از عقیقت بصد گهر ارزد
گفت بوسی و جان ابن یمین
گفتم ایا بدینقدر ارزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.