گنجور

شمارهٔ ۱

آمدم بار دگر بر سر پیمان شما
که ندارم پس ازین طاقت هجران شما
بر سرم افسر شاهی نبود خوشتر از آنک
دست و پا بسته بزنجیر بزندان شما
چون دوات ار چکد از دیده من خون سیاه
سر نه پیچم چو قلم از خط فرمان شما
سرمه روشنی دیده غمدید کنم
گرد خاک کف پای سگ دربان شما
صدف گوهر شهوار کند جزع مرا
چون شود خنده زنان لعل درافشان شما
گر ز سودا نبود پس ز چه روی ابن یمین
می‌کشد این همه صفرا ز رقیبان شما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمدم بار دگر بر سر پیمان شما
که ندارم پس ازین طاقت هجران شما
هوش مصنوعی: دوباره به دیدار شما آمده‌ام چون نمی‌توانم بیشتر از این دوری شما را تحمل کنم.
بر سرم افسر شاهی نبود خوشتر از آنک
دست و پا بسته بزنجیر بزندان شما
هوش مصنوعی: بر روی سرم تاج و تخت سلطنت نبود، اما هیچ چیزی برایم دلپذیرتر از این نیست که دست و پایم بسته باشد و در کنارتان باشم.
چون دوات ار چکد از دیده من خون سیاه
سر نه پیچم چو قلم از خط فرمان شما
هوش مصنوعی: وقتی از چشمانم، خون سیاه بریزد، مانند دواتی که جوهرش در می‌آید، من مثل قلمی که از دستور شما خط می‌کشد، سر به فرمانتان می‌گذارم و به اطاعت درمی‌آیم.
سرمه روشنی دیده غمدید کنم
گرد خاک کف پای سگ دربان شما
هوش مصنوعی: من با چشم‌های اشک‌آلودی که غم به خود گرفته است، بر خاک پای سگ دربان شما سجده می‌کنم.
صدف گوهر شهوار کند جزع مرا
چون شود خنده زنان لعل درافشان شما
هوش مصنوعی: صدف می‌تواند مروارید بسازد و احساس درد من را نشان دهد. وقتی که شما با لبخند و زیبایی‌تان درخشش لعل را به نمایش می‌گذارید، باعث می‌شوید که در درون من احساس زیبایی و شگفتی بوجود آید.
گر ز سودا نبود پس ز چه روی ابن یمین
می‌کشد این همه صفرا ز رقیبان شما
هوش مصنوعی: اگر عشق و آرزو وجود نداشت، پس چرا ابن یمین این همه حسادت و کینه را از رقبا به دل می‌گیرد؟