گنجور

شمارهٔ ۴٧ - وله ایضاً

ترک من بر سطح مه خطی مدور می‌کشد
دور بادا چشم بد الحق که در خور می‌کشد
می‌نهد بر سبزه پرچین گرد گل گویی مگر
در خم قوس قزح خورشید خاور می‌کشد
خط سبزش را توان گفتن که خضر دیگرست
گر خضر آب حیات از حوض کوثر می‌کشد
تا فذالک یافتش در جمع خوبان روزگار
خط ترقین بر عذار ماه انور می‌کشد
گر تب عشق مرا افسون نداند پس چرا
خط طوطی‌فام را بر گرد شکر می‌کشد
مصر دل را یوسف مصرست هرجا می‌رود
بر عقب از جان سلیمان‌وار لشکر می‌کشد
شام زلف پر ز چین از رخ چو یک سو می‌نهد
صبح صادق آه سرد از جان و دل بر می‌کشد
مردم چشمم به عهد حسن او نقاش‌وار
صورت حالم به آب سیم و زر بر می‌کشد
او به صد شادی و راحت روز می‌آرد بشب
بی‌غم از رنجی که شب تا روز چاکر می‌کشد
خوش بود آری هوای مجلس از انفاس عود
کس نباشد آگه از سوزی که مجمر می‌کشد
عشق او در حجره دل‌ها چو بنشیند بصدر
صبر اگر خواهد وگرنه رخت بر در می‌کشد
صورت جان می‌نماید آینه از روی تو
شانه از مویش زبان در مشک اذفر می‌کشد
جزع من در آرزوی لعل گوهربار او
بر بیاض زورق یاقوت احمر می‌کشد
تا چه شیرین دانه‌ای بودست خالش کاینچنین
مرغ دل‌ها را به کام زلف دلبر می‌کشد
چون کند جولان نثار مقدم میمونش را
مردم چشمم به دامن در و گوهر می‌کشد
نوک مژگانم ز بحر تیره‌دل بی‌لعل او
عقد در در خانه دستور کشور می‌کشد
سایه الطاف حق والا غیاث ملک و دین
آنکه رأیش رایت از خورشید برتر می‌کشد
آصف ثانی محمد کز شرف عیسی‌صفت
دامن رفعت بر این فیروزه منظر می‌کشد
آن خضر تدبیر کاندر ربع مسکون عدل او
پیش یأجوج ستم سد سکندر می‌کشد
و آن نکو سیرت که اندر دیده بدخواه او
غنچه پیکان می‌نماید بید خنجر می‌کشد
دست قدرت از برای بندگیش از ماه نو
حلقه در گوش سپهر نیل پیکر می‌کشد
عکس رأی انورش کآیینه اسکندری‌ست
بر سپهر خضروش خورشید دیگر می‌کشد
پیش باز همتش سیمرغ زرین فلک
آخر روز از شفق در خون دل پر می‌کشد
خسرو سیارگان از شرم رأی انورش
چون عروسان چهره در زربفت معجر می‌کشد
کرد چرخ چنبری بدخواه او را در جوال
وانگهش همچون رسن گردن به چنبر می‌کشد
کار بر و بحر را چون دست بر بر می‌زند
عقل می‌گوید که بحری را سوی بر می‌کشد
وانگهی مجری همی‌گردد برات رزق خلق
کو به دیوان کرم بر وی مقرر می‌کشد
رایض قدرت ز بهر شهسوار همتش
سبز خنگ آسمان را کز زمین سر می‌کشد
رام کرده زیر زین زرین تکاور ماه نو
وز مجره تنگ بسته پیش او درمی‌کشد
صاحبا آنی که مستوفی دیوان فلک
استفادت را به درگاه تو دفتر می‌کشد
در سواد مدح تو چون خامه ابن یمین
بر بیاض صفحه کافور عنبر می‌کشد
فکر او غواص‌وار از بحر طبع درفشان
بر سر بازار دانش گوهر تر می‌کشد
با چنین طبعی نمی‌یارد بیان کردن تمام
قصه آن غصه کز چرخ ستمگر می‌کشد
ای محمد خلق موسی کف تو خود انصاف ده
چون روا باشد که عیسی بار هر خر می‌کشد
هم بتست امیدا گر هرگز خلاصی ممکنست
جان ما را آنچه از دیوان اختر می‌کشد
تا عروس زر نقاب آسمان چون مادران
دختران سیم‌تن را زیر چادر می‌کشد
نوعروس فضل را داماد طبعت باد از آنک
مدتی شد کانتظار چون تو شوهر می‌کشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک من بر سطح مه خطی مدور می‌کشد
دور بادا چشم بد الحق که در خور می‌کشد
هوش مصنوعی: عشق و چهره زیبای معشوق بر روی آسمان مانند حلقه‌ای می‌درخشد و اگر چشمی زشت و بدخواهی بخواهد به این زیبایی آسیب بزند، به حق باید دور شود.
می‌نهد بر سبزه پرچین گرد گل گویی مگر
در خم قوس قزح خورشید خاور می‌کشد
هوش مصنوعی: بر روی چمن‌زاری که گل‌ها در آن شکفته‌اند، تصویر زیبایی از رنگ‌های شاداب به نظر می‌رسد، گویی خورشید در حال بیدار شدن از دوردست شرق است و افراز بر افراز رنگین‌کمانی را به وجود می‌آورد.
خط سبزش را توان گفتن که خضر دیگرست
گر خضر آب حیات از حوض کوثر می‌کشد
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که خط سبز او نشانه ای از خضر دیگر است، اگرچه خضر واقعی آب حیات را از حوض کوثر می‌نوشد.
تا فذالک یافتش در جمع خوبان روزگار
خط ترقین بر عذار ماه انور می‌کشد
هوش مصنوعی: او در دوران خوبان زمان، زیبایی‌اش را مانند نقشی بر چهره ماه روشن نشان می‌دهد.
گر تب عشق مرا افسون نداند پس چرا
خط طوطی‌فام را بر گرد شکر می‌کشد
هوش مصنوعی: اگر عشق مرا جادوگرانه نکند، پس چرا مانند طوطی، خطی زیبا بر دور شکر می‌کشم؟
مصر دل را یوسف مصرست هرجا می‌رود
بر عقب از جان سلیمان‌وار لشکر می‌کشد
هوش مصنوعی: دل مانند یوسف، در هر مکانی که برود، همراه خود جان و انرژی سلیمان‌وار را به‌دنبال دارد و باعث جمع‌آوری سپاه و قدرت می‌شود.
شام زلف پر ز چین از رخ چو یک سو می‌نهد
صبح صادق آه سرد از جان و دل بر می‌کشد
هوش مصنوعی: وقتی که شب زلف‌های پرچین خود را از چهره برمی‌دارد، صبح روشن با آهی سرد از عمق جان و دل آغاز می‌شود.
مردم چشمم به عهد حسن او نقاش‌وار
صورت حالم به آب سیم و زر بر می‌کشد
هوش مصنوعی: مردم چشمم به وعده زیبایی او مانند یک هنرمند، حال من را با آب طلا و نقره می‌کشد.
او به صد شادی و راحت روز می‌آرد بشب
بی‌غم از رنجی که شب تا روز چاکر می‌کشد
هوش مصنوعی: او با خود شادی و آرامش را به روز می‌آورد و شب را بدون غم می‌گذراند، در حالی که شب تا روز، خدمتگزارش تحمل رنج و دشواری را به دوش می‌کشد.
خوش بود آری هوای مجلس از انفاس عود
کس نباشد آگه از سوزی که مجمر می‌کشد
هوش مصنوعی: هوا و فضای مجلس به خاطر عطر خوش عود بسیار دلپذیر است، اما هیچ‌کس از آتش و سوزی که در زیر خاکستر وجود دارد، خبر ندارد.
عشق او در حجره دل‌ها چو بنشیند بصدر
صبر اگر خواهد وگرنه رخت بر در می‌کشد
هوش مصنوعی: عشق او اگر در دل‌ها جا بگیرد، صبر و شکیبایی را به همراه می‌آورد؛ و اگر چنین نباشد، باعث می‌شود که عاشق به سرعت از آن بیرون رود.
صورت جان می‌نماید آینه از روی تو
شانه از مویش زبان در مشک اذفر می‌کشد
هوش مصنوعی: از چهره‌ات روحت نمایان است، آینه جان تو را نشان می‌دهد. موهایت مانند شانه‌ای است که بر زبان در مشک خوشبو می‌کند.
جزع من در آرزوی لعل گوهربار او
بر بیاض زورق یاقوت احمر می‌کشد
هوش مصنوعی: درد و اندوه من به خاطر آرزوی رسیدن به زیبایی و ارزش اوست، که بر زمینه‌ای مانند درخشش یاقوتی درخشان کشیده می‌شود.
تا چه شیرین دانه‌ای بودست خالش کاینچنین
مرغ دل‌ها را به کام زلف دلبر می‌کشد
هوش مصنوعی: تا چه اندازه خال آن معشوق زیبا و دلربا شیرین و جذاب است که اینگونه دل‌ها را به سوی خود جلب می‌کند و به کام زلف خود می‌کشاند.
چون کند جولان نثار مقدم میمونش را
مردم چشمم به دامن در و گوهر می‌کشد
هوش مصنوعی: وقتی که او با زیبایی و شکوه خود ظاهر می‌شود، مردم به شدت توجهش را جلب می‌کنند و چشمانشان به دامن او و زیبایی‌هایش دوخته می‌شود.
نوک مژگانم ز بحر تیره‌دل بی‌لعل او
عقد در در خانه دستور کشور می‌کشد
هوش مصنوعی: نوک مژگانم مانند یک تیر، به سوی دل تاریک و افسرده‌ام می‌زند و در دل این عشق، غم را به وجود می‌آورد.
سایه الطاف حق والا غیاث ملک و دین
آنکه رأیش رایت از خورشید برتر می‌کشد
هوش مصنوعی: سایه لطف و رحمت خداوند بالاتر از هر چیز دیگر است، و کسی که نظرش مانند پرچم و نشانه‌ای بالاتر از خورشید می‌درخشد، می‌تواند در امور مذهبی و حکومتی به دیگران کمک کند.
آصف ثانی محمد کز شرف عیسی‌صفت
دامن رفعت بر این فیروزه منظر می‌کشد
هوش مصنوعی: آصف دوم محمد که از نظر شرافت به عیسی شباهت دارد، دامن بلندی از عظمت را بر این چشم‌انداز فیروزه‌ای می‌افکند.
آن خضر تدبیر کاندر ربع مسکون عدل او
پیش یأجوج ستم سد سکندر می‌کشد
هوش مصنوعی: خضر، مجسمه تدبیر و حکمت، در دنیای پرآشوب، در برابر یأجوج و ماجوج، که نماد ظلم و فساد هستند، با قدرت و عدالتش در حال تلاش و مبارزه است. او به نوعی سد و مانع در برابر این ستمگران به زعامت اسکندر می‌باشد.
و آن نکو سیرت که اندر دیده بدخواه او
غنچه پیکان می‌نماید بید خنجر می‌کشد
هوش مصنوعی: آدم نیکوکار و با سیرت که در نظر بدخواهان خود، مانند غنچه‌ای به نظر می‌آید، در واقع در دلش قدرت و اراده‌ای قوی دارد و همچون خنجری تیز آماده‌ی دفاع از خود است.
دست قدرت از برای بندگیش از ماه نو
حلقه در گوش سپهر نیل پیکر می‌کشد
هوش مصنوعی: دست قدرت برای بندگی‌اش، مانند حلقه‌ای از ماه نو، در گوش آسمان نیلگون قرار می‌گیرد و به جلوه‌گری می‌پردازد.
عکس رأی انورش کآیینه اسکندری‌ست
بر سپهر خضروش خورشید دیگر می‌کشد
هوش مصنوعی: تصویر روشنای او مثل آینه‌ای است که در آسمان سبز به نمایش درآمده و خورشید تازه‌ای را به دنبال دارد.
پیش باز همتش سیمرغ زرین فلک
آخر روز از شفق در خون دل پر می‌کشد
هوش مصنوعی: در پایان روز، پرنده‌ای که نماد بلندی‌پروازی و عظمت است، به خاطر تلاش و اراده‌اش با درد و رنج دل پرواز می‌کند و از افق طلایی آسمان به سوی اوج می‌رود.
خسرو سیارگان از شرم رأی انورش
چون عروسان چهره در زربفت معجر می‌کشد
هوش مصنوعی: خسرو سیارگان از روی شرم و خجالت، چون عروس‌ها که در زیر پوشش زربفت خود را پنهان کرده‌اند، چهره‌اش را می‌پوشاند.
کرد چرخ چنبری بدخواه او را در جوال
وانگهش همچون رسن گردن به چنبر می‌کشد
هوش مصنوعی: زمانه به بدی و ناپایداری بر او چنگال می‌زند و او را در تنگنا قرار می‌دهد، به طوری که همچون حیوانی که با ریسمان در حلقه‌ای گرفتار شده، در محاصره‌ای سخت قرار می‌گیرد.
کار بر و بحر را چون دست بر بر می‌زند
عقل می‌گوید که بحری را سوی بر می‌کشد
هوش مصنوعی: عقل مانند دست، در کار و زندگی بر و دریا را لمس می‌کند و به ما می‌گوید که باید از دریا به سوی خشکی حرکت کنیم.
وانگهی مجری همی‌گردد برات رزق خلق
کو به دیوان کرم بر وی مقرر می‌کشد
هوش مصنوعی: پس از آن، مجرا و راه فراهم می‌شود تا روزی مردم به آن‌ها برسد، زیرا رزق آن‌ها به دست کرم و رحمت الهی تعیین شده است.
رایض قدرت ز بهر شهسوار همتش
سبز خنگ آسمان را کز زمین سر می‌کشد
هوش مصنوعی: برای ایجاد یک اثر هنری و برجسته، قدرت و اراده به کمک پهلوانان و دلاوران آمده است. همت آنها چنان قوی و بزرگ است که می‌تواند حتی آسمان را از روی زمین بلند کند.
رام کرده زیر زین زرین تکاور ماه نو
وز مجره تنگ بسته پیش او درمی‌کشد
هوش مصنوعی: یک قهرمان قدرتمند را تصور کن که زیر زین زرینش یک اسب رام و مطیع قرار دارد. او در روشنایی ماه نو به سمت جایی حرکت می‌کند و از مسیر باریک که در آسمان وجود دارد، به جلو می‌رود.
صاحبا آنی که مستوفی دیوان فلک
استفادت را به درگاه تو دفتر می‌کشد
هوش مصنوعی: دوست عزیز، آن کسی که مسئول سامان‌دهی امور آسمان و کیهان است، به درگاه تو ارزش و اهمیت می‌دهد و از تو بهره‌برداری می‌کند.
در سواد مدح تو چون خامه ابن یمین
بر بیاض صفحه کافور عنبر می‌کشد
هوش مصنوعی: در دل ستایش تو، مثل قلم شاعر بزرگ ابن یمین، بر صفحه‌ای سفید و خوشبو مانند کافور و عنبر، می‌نویسم و نفس می‌کشم.
فکر او غواص‌وار از بحر طبع درفشان
بر سر بازار دانش گوهر تر می‌کشد
هوش مصنوعی: فکر او مانند یک غواص در عمق دریا، از دل استعداد و خلاقیت خود چیزهای ارزشمندی را به سطح می‌آورد و در دنیای علم و دانش عرضه می‌کند.
با چنین طبعی نمی‌یارد بیان کردن تمام
قصه آن غصه کز چرخ ستمگر می‌کشد
هوش مصنوعی: با چنین روحیه‌ای، نمی‌توانم تمام داستان آن غم را که از چرخِ ستمگر می‌کشم، بیان کنم.
ای محمد خلق موسی کف تو خود انصاف ده
چون روا باشد که عیسی بار هر خر می‌کشد
هوش مصنوعی: ای محمد، قدرت موسی در دستان تو نمایان است، پس به انصاف بگو آیا درست است که عیسی بار هر بار را به دوش می‌کشد؟
هم بتست امیدا گر هرگز خلاصی ممکنست
جان ما را آنچه از دیوان اختر می‌کشد
هوش مصنوعی: ای امید من! اگر روزی نجاتی ممکن باشد، جان ما را آنچه ستاره‌ها از گذشته در تقدیر ما نوشته‌اند، خواهد گرفت.
تا عروس زر نقاب آسمان چون مادران
دختران سیم‌تن را زیر چادر می‌کشد
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از آسمان پرداخته شده که مانند عروسی با نقابی از زر و زرین درخشان، به آرامی و با ظرافت مادرانی را یادآوری می‌کند که دختران خود را زیر چادر می‌پوشانند. این توصیف به زیبایی و لطافت آسمان اشاره دارد که احساس امنیت و محبت را منتقل می‌کند.
نوعروس فضل را داماد طبعت باد از آنک
مدتی شد کانتظار چون تو شوهر می‌کشد
هوش مصنوعی: نوعروس فضیلت، همسر خوشبختی تو باشد، زیرا مدت زمانی طولانی است که انتظار تو به سر آمده و تو به دنبال همسری چون خودت هستی.