گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲

تا قامت چو سرو تو بالا کشیده‌اند
درچشمم آن خیال چه رعنا کشیده‌اند
دامن کشان به باغ گذر کن که سرو را
دامن ز رشک قد تو در پا کشیده‌اند
نقش خیال ابروی شوخِ کمان‌وَشَت
بر کارگاه حسن چه زیبا کشیده‌اند
مستوفیان کشور خوبی چو خطّ تو
حرفی دگر به دور قمر ناکشیده‌اند
کارم به جان وکارد سوی استخوان رسید
از بس زبان طعن که در ما کشیده‌اند
این مردمان دیدهٔ خونین سرشک من
هردم ز گریه رخت به دریا کشیده‌اند
ابن حسام لؤلؤ نظم خوشاب تو
چون رشته در حمایل جوزا کشیده‌اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابن‌حسام

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا قامت چو سرو تو بالا کشیده‌اند
درچشمم آن خیال چه رعنا کشیده‌اند
هوش مصنوعی: به قدری قامت تو در چشم من زیبا و باعظمت است که انگار خیال تو نیز با زیبایی و لطافت بالا رفته است.
دامن کشان به باغ گذر کن که سرو را
دامن ز رشک قد تو در پا کشیده‌اند
هوش مصنوعی: به باغ بیا و با دامن زیبا و دلنشین خود، توجه را به خود جلب کن، چرا که سروها به خاطر قدم‌های زیبایت، خود را به پایین نکشیده‌اند و حسادت می‌ورزند.
نقش خیال ابروی شوخِ کمان‌وَشَت
بر کارگاه حسن چه زیبا کشیده‌اند
هوش مصنوعی: خط ابروی خوش‌فرم و بازیگوش او به‌گونه‌ای زیبا بر بوم زیبایی‌ها تصویر شده است.
مستوفیان کشور خوبی چو خطّ تو
حرفی دگر به دور قمر ناکشیده‌اند
هوش مصنوعی: کسانی که در کشور به خوبی و مهارت هستند، مانند زیبایی خط تو، هیچ سخنی درباره قمر اینجا نمی‌گویند.
کارم به جان وکارد سوی استخوان رسید
از بس زبان طعن که در ما کشیده‌اند
هوش مصنوعی: به خاطر طعنه‌ها و حرف‌های زخم‌دار دیگران، حالا کار من به جایی رسیده که احساس می‌کنم به عمق جان و وجودم آسیب زده‌اند.
این مردمان دیدهٔ خونین سرشک من
هردم ز گریه رخت به دریا کشیده‌اند
هوش مصنوعی: این مردم همواره با چشمان گریان من، اشک‌هایم را به دریا می‌برند.
ابن حسام لؤلؤ نظم خوشاب تو
چون رشته در حمایل جوزا کشیده‌اند
هوش مصنوعی: ابن حسام با زبان دلنشین و شیوا، زیبایی‌های شعر خود را به تصویر می‌کشد و مانند رشته‌ای که به گردن ستاره جوزا آویخته شده باشد، زیبایی و شکوه کلامش را به هم پیوند می‌دهد.