گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰

ان را که مهر روی تو در دل نیافتند
او را به هیچ واسطه مقبل نیافتند
حجاج ره به کعبه ی اهل صفا نبرد
تا در حریم کوی تو منزل نیافتند
عطرنسیم کوی توکان همدم صباست
درچین طرّه های شمایل نیافتند
آنکو نه خاک درگه جانان به جان خرید
او را به هیچ باب معامل نیافتند
گنجینه ی رموز محبت که عشق اوست
درسینه ای طلب که درو غل نیافتند
اهل روش که سالک اطوار عزتند
جز عکس روی دوست مقابل نیافتند
دست امید ابن حسام شکسته دل
درگردن مراد حمایل نیافتند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابن‌حسام

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ان را که مهر روی تو در دل نیافتند
او را به هیچ واسطه مقبل نیافتند
هوش مصنوعی: کسی که عشق و محبت چهره‌ات را در دلش نیافته باشد، هیچ‌گاه از هیچ راهی هم نمی‌تواند به تو نزدیک شود.
حجاج ره به کعبه ی اهل صفا نبرد
تا در حریم کوی تو منزل نیافتند
هوش مصنوعی: حجاج راهی به کعبه اهل صفا نبرد تا جانان در کوی تو جایی پیدا نکردند.
عطرنسیم کوی توکان همدم صباست
درچین طرّه های شمایل نیافتند
هوش مصنوعی: عطر نسیم از کوی تو برمی‌خیزد و با باد همراه است، اما در پیچ و تاب‌های زیبایی‌های تو، آن را نیافتند.
آنکو نه خاک درگه جانان به جان خرید
او را به هیچ باب معامل نیافتند
هوش مصنوعی: آن کسی که خاک درگاه محبوب را با جان خود خرید، هرگز نمی‌توانست هیچ معامله‌ای با او انجام دهد.
گنجینه ی رموز محبت که عشق اوست
درسینه ای طلب که درو غل نیافتند
هوش مصنوعی: عشق او همچون گنجینه‌ای از رازها و رمزهاست، ولی باید در قلبی جستجو کرد که در آن هیچ کینه و حسدی وجود نداشته باشد.
اهل روش که سالک اطوار عزتند
جز عکس روی دوست مقابل نیافتند
هوش مصنوعی: آنان که در راه خدا و عزت حرکت می‌کنند، جز تصویر چهره‌ی دوست هیچ‌چیز دیگری نمی‌بینند.
دست امید ابن حسام شکسته دل
درگردن مراد حمایل نیافتند
هوش مصنوعی: ابن حسام، که دلش شکانده و ناامید است، در جستجوی آرزوهایش به جایی نرسیده و نتوانسته هدفش را به دست آورد.