گنجور

فصل دوم

قال‌الله تعالی «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم»

و قال النبی علیه‌السلام «کلم‌الناس علی قدرعقولهم».

بدانک اگرچه در طریقت کتب مطول و مختصر بسیار ساخته‌اند و در آن بسی معانی و حقایق پرداخته ولیکن بیشتر به زبان تازی است و پارسی‌زبانان را از آن زیادت فایده‌ای نیست.

با یار نو از غم کهن باید گفت
با او به زبان او سخن باید گفت
لاتفعل و افعل نکند چندین سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت

مدتی بود تا جمعی طالبان محقق و مریدان صادق هر وقت ازین ضعیف با قلت بضاعت و عدم استطاعت مجموعه‌ای به پارسی التماس می‌کردند اگرچه پیش از این چند مجموعه در قلم آمده بود به حسب استعداد و التماس هر طایفه فاما مجموعه‌ای می‌خواستند قلیل الحجم کثیر‌المعنی که از ابتدا و انتهای آفرینش و بدو سلوک و نهایت سیر و مقصد و مقصود عاشق و معشوق خبر دهد. هم جام جهان‌نمای باشد و هم آینه جمال نمای هم استفادت مبتدی ناقص را شامل بود و هم افادت منتهی کامل را.

و تا این ضعیف در بلاد عراق و خراسان گاه در سفر و گاه در حضر بود از تعویقات و آفات فتنه‌های گوناگون فراغت و فرصت نمی‌یافت که بر اتمام آن اقدام نماید. چه هر روز فتنه‌ای به نوعی دیگر ظاهر می شد که موجب تفرقه دل و توزع خاطر بود خود گویی فتنه دران دیار وطن دارد. خواجه علیه‌الصلوه والسم وقتی فرموده است: «الفتنه من هاهنا واشار الی‌المشرق». مع هذا بدان فتنه‌ها راضی نبودیم و قضای آسمانی و تقدیر ربانی را گردن ننهادیم و به صبر و تسلیم پیش نیامدیم و شکر نعمت دین واسلام نگزاردیم و «بعض الشراهون من بعض» برنخواندیم و کفران نعمت مسلمانی کردیم تا لاجرم ناگاه صدمات سطوات «ولئن کفرتم ان غذابی لشدید» در ان دیار و اهل آن دیار رسید و به شومی فسق فساق و ظلم ظلمه بر مقتضای سنت «واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمر ناها تدمیرا» دمار از آن ولایت و اهل آن ولایت برآورد.

القصه هرانچ کرد گردون ز جفا
حق باید گفت بود دون حق ما
شکرانه نعمتش نمی‌کردم هیچ
تا لاجرمم فکند در رنج و عنا

در تاریخ شهور سنه سبع و عشر و ستمائه لشکر مخذول کفار تتار – خدلهم‌الله و دمرهم – استیلا یافت بر آن دیار و آن فتنه و فساد و قتل واسر و هدم و حرق که از آن ملاعین ظاهر گشت در هیچ عصر در دیار کفر و اسلام کس نشان نداده است و در هیچ تاریخ نیامده الا آنچه خواجه علیه‌الصلواه و السلام از فتنه‌های آخرالزمان خبر باز داده است و فرموده «لاتقوم الساعه حتی تقاتلوا الترک صغار الاعین حمرالوجوه ذلف الانوف کان و جوههم المجان المطرفه» صفت این کفار ملاعین کرده است و فرموده که قیامت برنخیزد تا آنگاه که شما با ترکان قتال نکنید قومی که چشمهای ایشان خرد باشد و بینیهای ایشان پهن بود و رویهای ایشان سرخ بود و فراخ همچون سپر پوست در کشیده و بعد از آن فرموده است «و یکثرالهرج» قیل یا رسول‌الله «و ما الهرج» قال «القتل القتل» فرمود که قتل بسیار شود.

به حقیقت این واقعه آن است که خواجه علیه الصلوه و السلام به نور نبوت پیش از ششصد و اند سال باز دیده بود. قتل ازین بیشتر چگونه بود که از یک شهرری که مولد و منشأ این ضعیف است و ولایت آن قیاس کرده‌اند کمابیش پانصد هزار آدمی بقتل آمده است و اسیر گشته.

و فتنه و فساد آن ملاعین بر جملگی اسلام و اسلامیان از آن زیادت است که در حیز عبارت گنجد و این واقعه از آن شایع‌تر است در جهان که به شرح حاجت افتد و اگر عیاذابالله غیرت و حمیت اسلام در نهاد ملوک و سلاطین بجنبد که عهده رعایت مسلمانی و مسلمانان در ذمت ایشان است که «الامیر راع علی و رعیته هو مسول عنهم» و اریحیت و رجولیت دین دامن جان ایشان نگیرد تا باتفاق جمعیتی کنند و کمر انقیاد فرمان «انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل‌الله» بر میان جان بندند و نفس و مال و ملک در دفع این فتنه فدا کنند بوی آن می‌آید که یکبارگی مسلمانی بر انداخته شود با آنک اکثر بلاد اسلام بر افتاد این بقیت نیز بر اندازند

شاهان جهان بجملگی بشتابید
تا بوک بقیتی ز دین دریابید
اسلام ز دست رفت بس بیخبرید
بگرفت جهان کفر شما در خوابید!

خوف و خطر آن است که از مسلمانی آنقدر اسمی و رسمی که مانده بود به شومی معامله ما مدعیان بی‌معنی چنان برخیزد که نه اسم ماند و نه رسم و روی در حجب عزت «بدا الاسلام غریبا و سیعود کما بدأغریبا» نهد.

اللهم نبهنا من نومه الغافلین ربنا لا تواخذنا بسوء اعمالنا و لا تسلط علینا من لایرحمنا «ربنا و لاتحملنا ما لا طاقه لنابه واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولینا فانصرنا علی‌القوم الکافرین».

مقصود این کچون قهر و غلبه این ملاعین مخاذیل پدید آمد این ضعیف قرب یک سال در دیار عراق صبر می‌کرد و بر امید آنک مگر شب دیجور این فتنه و بلا را صبح عافیتی بدهد و خورشید سعادت طلوع کند هرگونه مقاسات شداید و محن می‌کرد تا از سر اطفال و عورات نباید رفت و از صحبت دوستان و عزیزان مفارقت نباید کرد و به ترک مقر و مسکن نباید گفت.

نه روی آن بود که متعلقان را بجملگی از آن دیار بیرون آورد و نه دل بار می‌داد که جمله را در معرض هلاک و تلف بگذارد. عاقبت چون بلا به غایت رسید و محنت به نهایت و کار بجان رسید و کارد باستخوان «الضرورات تبیح المحظورات» بربایست خواند و امتثال «یا ایهاالذین آمنو علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم» نمودن و متعلقان را جمله بترک گفتن «ومن نجا برأسه فقد ربح» را غنیمت شمردن و بر سنت «الفرارمما لایطاق من سنن المرسلین» رفتن و عزیزان را ببلا سپردن.

بی بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید در سپرد او را
تا بدانی که وقت پیچا پیچ
هیچکس مر ترا نباشد هیچ

این ضعیف از شهر همدان که مسکن وی بود به شب بیرون آمد با جمعی درویشان و عزیزان در معرض خطری هرچ تمامتر، در شهور سنه ثمان عشر و ستمائه براه اربیل و بر عقب این ضعیف خبر چنان رسید که کفار ملاعین دمرهم‌الله و اخزاهم به شهر همدان آمدند و حصار دادند و اهل شهر به قدر وسع بکوشیدند وچون طاقت مقاومت نماند کفار دست یافتند و شهر بستدند و خلق بسیار را شهید کردند و بسی اطفال و عورات را اسیر بردند و خرابی تمام کردند.

و متعلقان و اقربا این ضعیف را که به شهر ری بودند بیشتر شهید کردند.

یارید به باغ ما تکرگی
و ز گلبن ما نماند برگی

اناالله و انا الیه راجعون

و چون امید از وطن و مسکن مألوف منقطع شد صلاح دین و دنیا دران دید که مسکن در دیاری سازد که درو اهل سنت و جماعت باشند و از آفت بدعت و هوا و تعصب پاک بود و به امن و عدل آراسته باشد و رخص اسعار و خصب معیشت بود و در آن دیار پادشاهی دیندار دین‌پرور عالم عادل منصف متمیز باشد که قدر اهل دین داند و حق اهل فضل شناسد.

هر چند تفحص کرد از ارباب نظر و اصحاب تجارت که بر احوال بلاد و اقالیم جهان وقوف داشتند باتفاق گفتند دیاری بدین صفات و بلادی بدین خاصیات درین وقت بلاد روم است که هم مذهب اهل سنت و جماعت آراسته است و هم بعدل وانصاف و امن و رخص پیراسته.

و بحمدالله پادشاهی در آن دیار از بقیت آل سلجوق و یادگار آن خاندان مبارک است که هر آسایش و راحت و امن و فراغت که اهل اسلام یافتند از سایه چتر همایون اهل آن خاندان یافتند و آن خیرات و مبرات که در عهد میمون آن پادشاهان دیندار دین‌پرور انارالله براهینهم بوده است از غزوات و فتوحات دیار کفر و اخذ قلاع و حصون از ملاحده وبنای مدارس و خانقاهات و مساجد و منابر و جوامع و پلها و رباطها و بیمارستانها و دیگر مواضع خیر و توفیر و تربیت علما و تبرک و اعزاز زهاد و عباد و شفقت و رحمت بر رعایا و انواع تقربات به حضرت عزت در هیچ عهد نبوده است و این معنی از آن معروف‌تر و مشهورتر است که به اطناب حاجت افتد چه در جملگی دیار عرب و عجم از ترکستان و فرغانه و ماوراءالنهر و خوارزم و خراسان و غور و غرجستان و غزنی و هندوستان و کابل و زابل و سیستان وکرمان و پارس و خوزستان و عراقین و دیار بکر وارمن و شام و ساحل و مصر و روم و غیران مآثر خوب ایشان و بندگان ایشان ظاهرست و زبانهای اهل اسلام بر ادعیه صالحه و اثنیه فاتحه آن خاندان مبارک ماهر. پادشاه تعالی عاطفت و مرحمت و شفقت و رأفت ایشان را وسیلت درجات و موجب قربات گرداناد و برکات عدل‌گستری و دین‌پروری ایشان را تا منقرض عالم درین خاندان مبارک ایشان باقی داراد بمنه وجوده.

چون این ضعیف را این معنی محقق گشت دانست که اسباب جمعیت و فراغت و دل‌پروری و نشر علم و دعوت بندگان بحق و رعایت حقوق اصحاب خلوت جز درآن دیار مهیا و مهنا نگردد خصوصا در پناه دولت این خاندان مبارک که دعاگویی این خاندان این ضعیف را از آبا و اجداد میراث رسیده است و حقوق نعم ایشان بر ذمت این ضعیف و جمله اهل اسلام متوجه واجب شناخت بی‌توقف روی بدین خطه مبارک نهادن و در حریم این ممالک که هر روز بر افزون باد و از شر و کید کفار محفوظ ومصون مقام ساختن و به دعای دولت قاهره ثبتها الله مشغول بودن چون سعادت مساعدت نمود و توفیق رفیق گشت افتان و خیزان.

با جمعی عزیزان به حدود این دیار مبارک رسید. و از اتفاق حسنه بشهر ملطیه صد هزار سعادت و دولت در صورت قدوم مبارک شیخ‌الشیوخ علامه‌العالم قطب‌الوقت بقیه المشایخ شهاب‌المله والدین عمرالسهروردی متع‌الله المسلمین بطول بقائه ولابعد منا برکه انفاسه و لقائه استقبال کرد. آن را سعادتی بزرگ و دولتی شگرف شمرد و فالی خوب گرفت.

و چون به شرف خدمت او مشرف شد آن بزرگوار را به شکر ایادی و مکرمات و توفیقات که پادشاه اسلام سلطان‌السلاطین خلدالله سلطانه و اعلی قدره و شانه در حق او یافته بود رطب‌اللسان یافت و یا خواص و عوام بعضی از فضایل و شمایل آن عرق مطهر و روح مصور شرح می‌داد.

در اثنای آن حالت و معرض آن مقالت اشارت به این ضعیف کرد و فرمود چون از وطن مألوف و مسکن مشغوف بی‌اختیار دورافتادی و به اضطرار وقت و جمعیت بیاد دادی «و عسی ان تکر هواشیئا و هو خیرلکم» باری درین دیار مبارک بپای ودر حریم این ممالک ثبات نمای و اذا اعشبت فانزل را کارفرمای.

و اگر چه دنیا اقامت را نشاید و عمر بیوفا بسی نپاید ولیکن بقیت عمر در پناه دولت این پادشاه جوانبخت پیر صفت وسلطان دین‌پرور بنده سیرت بسر بر «فاذااصبت فالزم» هر چند سنت این طایفه عزلت و انقطاع و خوف و خلوت است واجتناب از صحبت ملوک و سلاطین و ترک مخالطت اما از چنین پادشاه موفق که هم از علم نصیبی تمام دارد و هم از ثمرات ریاضات و مجاهدات نصابی کامل و محب و مربی ارباب علوم و اصحاب قلوب است بکلی منقطع نباید شد و خود را و خلق را از فواید و منافع آن حضرت محروم نگردانید.

و ازین نمط کلمتی چند فرمود: و برین نیت استخارت کرد و درین معنی به خط شریف حرفی چند بنواب حضرت در قلم آورد و فرمود بعد از استخارت و مشورت باحضرت جلت حال برین قضیه روی نمود.

این ضعیف اشارت آن بزرگ را اشارت حق دانست و از فرموده او تجاوز نتوانست ودر حال آن بزرگ چون خورشید طالع شد و چون باد در حرکت آمد و این خاکسار با دیده پر آب و دل پر آتش چون ابر که از کنار دریا بازگردد گر انبار روی به حضرت آسمان رفعت نهاد چه از گرانباری درر فواید آن بحروچه از گرانباری مشقت هجر.

اما هاتف سعادت به صدهزار دولت بشارت می‌داد و اقبال دریافت حضرت سلطنت را جابر هر خلل مینهاد و به سراین ضعیف ندا می‌کرد که واردان حضرت ملوک را از تحفه‌ای فراخور حال ایشان نه در خور همت ملوک چاره‌ای نباشد و تو بس مفلسی و و بی‌سرمایه و آن حضرت حضرتی بلند پایه. این ضعیف گفت اگرچه گفته‌اند.

چاره عشاق را دانم که در بیچارگی است
لیک من جانی کنم با این همه بیچارگی

هر چند آن پایه بسی بلند است بلندتر از پایه سلیمانی نیست و هر چند این ضعیف بی‌سرمایه است کمتر از موری نتواند بود. آن حضرت سلیمان مرتبت را تحفتی مورصفاته حاصل کند و به زبان دو بیت تمهید عذر عجز خود نهد و گوید:

شاها بر تو به تحفه صدجان بردن
کمتر بود از زیره به کرمان بردن
لیکن دانی که رسم موران باشد
پای ملخی نزد سلیمان بردن

پس هر چند این ضعیف در تمنای طلب آن تحفه در میدان فکر کر و فر می‌کرد و در بحر اندیشه غوطه می‌خورد و گرد دستگاه دنیاوی و پایگاه اخروی برمی‌گشت هیچ سررشته‌ای به دست نمی‌افتاد که در آن حضرت پایمردی کردی

گرد همه دستگاه خود برگشتم
پایم به سفال پاره‌ای در نامد

چون از همه باز ماند آیه «فانهم عدولی الا رب‌العالمین» بر همه خواند و از سر عجز و تحیر و افتادگی و تکسر روی به حضرت کریم علی‌الاطلاق و معبود باستحقاق نهاد و زنبیل نیاز در دست همت گرفت و بر عادت هر روزه آنجا بدریوزه رفت.

درحال حضرت وهابی بر سنت کرم «ادعونی استجب لکم» درهای خزاین فضل گشود و از هرگونه انواع نمعت بدین ضعیف نمود و فرمود از دفاین این خزاین هرچ خواهی بردار و بیش ازین دل در بند مدار.

این ضعیف گفت خداوندا اگر از نعمتهای دنیاوی بردارم در آن حضرت از آن بی‌شمارست و درنظر همت آن صاحب دولت بس بی‌اعتبار است و اگر از معاملات دینی بردارم بحمدالله آنجا انبار بر انبارست و کشتی همت او از بار طاعت گرانبارست و اگراز انواع علوم بردارم در آن حضرت علم و علما بسیارست و از انواع علوم خروار بر خروارست و قطار در قطار.

چون لطف خداوندی علو همت این ضعیف می‌شناخت او را به هزاران لطف و کرم بنواخت و گفت ای ایاز حضرت محمودی ما وای مخلص عبودیت آستانه معبودتی ما ای عاشق افروخته نور جمال ما و ای پروانه سوخته شمع جلال ما «ان من العلم کهیئه المکنون لایعلمها الا العلما بالله فاذا نطق به لم ینکره الا اهل الغره بالله» ما در خزانه گوهرهای ناسفته است دست پرماس هیچ جوهری نگشته و در پس تتق غیب ابکار نهفته است دست هیچ داماد به دامان عصمت ایشان نرسیده «لم یطمئهن انس قبلهم و لاجان».

و عقدی چند ازین گوهرهای ثمین با تنی چند ازین ابکار حورالعین تحفه‌وار به حضرت بنده بر گزینده ما و سلطان بر کشیده ما بر آن یوسف چاهی حضرت عزیز ما و ایوب صابر بلای لطف‌آمیزها آن سایه اسم ذات ما و مظهر معانی صفات‌ ما آن ناصر اولیاء ‌ما و قاهر اعداء‌ ما علاء‌الدنیا والدین غیاث‌السلام و المسلمین بقیه و افتخار آل سلجوق ابوالفتح کیقبادبن کیخسرو بن قلیج ارسلان اعلی‌الله سلطانه و اصلح فی‌الدین و الدنیا شأنه واعز جنوده و اعوانه و قوی حجته و برهانه که در بازار عقیدت هیچ متاع این رواج ندارد و در رسته این سیرت و سریرت هیچ تحفه این بها نیارد.

و از کرامت این حالت فتح و فتوح این مقالت در ماه مبارک رمضان سنه‌ثمان عشر افتاد بشهر قیصریه وقتی که ابواب خزاین رحمت گشاده بود و خوان کرم عام نهاده و صلای «هل من سائل هل من داع» در داده. این ساعت را غنیمت شمرده آمد و عنان قلم بدست تصرف غیب سپرده شد تا هر گوهر ثمین که از مواهب غیب به ممکن دل رسد زبان قلم در سلک عبارت کشد و بر طبق ورق نهد و به تحفه بدان طرف برد و گوید «یا ایهاالعزیز مسنا و اهلنا الضرورجئنا بیضاعه مزجاه». پس این ضعیف بعد از استخارت و استعانت به حضرت عزت این عروس غیبی را به زیور القاب همایون آن پادشاه دین‌پرور و سلطان عدل‌گستر آن آسمان چتر ستاره منجوق افتخار و بقیت آل سلجوق ضاعف‌الله جلاله و مدفی‌الخافقین ظلاله مزین و متحلی گردانید. بیت

خدای جهان را فراوان سپاس
که گوهر سپردم به گوهرشناس
بداند چو از جان بدو بنگردد
چه جان کنده‌ام تا که جان پرورد

امید به عنایت بی‌علت و کرم بی‌نهایت پادشاه تعالی و تقدس چنان است که بیان و بنان این ضعیف را از سهو و زلل و خطا و خلل محفوظ و مصون دارد و در خزاین مکنونات غیب بر دل و زبان گشاده گرداند و بر قانون متابعت سید اولین و آخرین این مقصود بحصول موصول کند و ما را و خوانندگان را در دو جهان نافع وشافع سازد و مقبول دلها و منظور نظرها گرداند. ان شاء‌الله العزیز و هو حسبنا و علیه توکلنا «ربنالا تزغ قلوبنا بعداذ هدیتنا و هب‌لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب»

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قال‌الله تعالی «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم»
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود: "ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به زبان قومش باشد تا برای آنها روشنی و وضوح بخشد."
و قال النبی علیه‌السلام «کلم‌الناس علی قدرعقولهم».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «با مردم بر اساس میزان درک و فهم آنها صحبت کنید».
بدانک اگرچه در طریقت کتب مطول و مختصر بسیار ساخته‌اند و در آن بسی معانی و حقایق پرداخته ولیکن بیشتر به زبان تازی است و پارسی‌زبانان را از آن زیادت فایده‌ای نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه در راه و روش‌های مختلف، کتاب‌های زیادی با حجم‌های بزرگ و کوچک نوشته شده و در آن‌ها معانی و حقایق زیادی بیان شده است، اما بیشتر این آثار به زبان عربی است و بنابراین برای فارسی‌زبانان چندان سودمندی ندارد.
با یار نو از غم کهن باید گفت
با او به زبان او سخن باید گفت
هوش مصنوعی: برای ارتباط با یک دوست جدید، باید از غم‌ها و مشکلات گذشته فاصله بگیری و با او به زبانی که خودش می‌فهمد صحبت کنی.
لاتفعل و افعل نکند چندین سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت
هوش مصنوعی: نکن کاری که سودی ندارد، زیرا با بی زبانی و ناتوانی نمی‌توان به نتیجه‌ای رسید. باید به روش درست عمل کرد.
مدتی بود تا جمعی طالبان محقق و مریدان صادق هر وقت ازین ضعیف با قلت بضاعت و عدم استطاعت مجموعه‌ای به پارسی التماس می‌کردند اگرچه پیش از این چند مجموعه در قلم آمده بود به حسب استعداد و التماس هر طایفه فاما مجموعه‌ای می‌خواستند قلیل الحجم کثیر‌المعنی که از ابتدا و انتهای آفرینش و بدو سلوک و نهایت سیر و مقصد و مقصود عاشق و معشوق خبر دهد. هم جام جهان‌نمای باشد و هم آینه جمال نمای هم استفادت مبتدی ناقص را شامل بود و هم افادت منتهی کامل را.
هوش مصنوعی: مدتی بود که گروهی از طالبان و مریدان به خاطر ضعف و کمبود امکانات، از نویسنده خواسته بودند که مجموعه‌ای به زبان فارسی بنویسد. اگرچه او پیش از این چندین مجموعه نوشته بود، اما این بار به دلیل درخواست هر طایفه، مجموعه‌ای با حجم کم و معنا و مفهوم زیاد مد نظر بود که از آغاز و پایان آفرینش، آغاز سیر و مقصد عاشق و معشوق سخن بگوید. این اثر باید هم مانند جامی باشد که دنیا را نمایش دهد و هم آینه‌ای برای نمایاندن زیبایی‌ها و همچنین می‌بایست به هر دو دسته افراد، یعنی تازه‌کاران و پیشرفته‌ها، درسی بیاموزد.
و تا این ضعیف در بلاد عراق و خراسان گاه در سفر و گاه در حضر بود از تعویقات و آفات فتنه‌های گوناگون فراغت و فرصت نمی‌یافت که بر اتمام آن اقدام نماید. چه هر روز فتنه‌ای به نوعی دیگر ظاهر می شد که موجب تفرقه دل و توزع خاطر بود خود گویی فتنه دران دیار وطن دارد. خواجه علیه‌الصلوه والسم وقتی فرموده است: «الفتنه من هاهنا واشار الی‌المشرق». مع هذا بدان فتنه‌ها راضی نبودیم و قضای آسمانی و تقدیر ربانی را گردن ننهادیم و به صبر و تسلیم پیش نیامدیم و شکر نعمت دین واسلام نگزاردیم و «بعض الشراهون من بعض» برنخواندیم و کفران نعمت مسلمانی کردیم تا لاجرم ناگاه صدمات سطوات «ولئن کفرتم ان غذابی لشدید» در ان دیار و اهل آن دیار رسید و به شومی فسق فساق و ظلم ظلمه بر مقتضای سنت «واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمر ناها تدمیرا» دمار از آن ولایت و اهل آن ولایت برآورد.
هوش مصنوعی: این فرد ضعیف در سرزمین‌های عراق و خراسان، در زمان سفر و حضور، فرصت لازم را برای پایان دادن به کارهای خود نمی‌یافت. هر روز فتنه‌ای جدید و متفاوت بروز می‌کرد که سبب تفرقه و ناراحتی می‌شد، گویی فتنه‌ها در آن دیار وطن خود را نشان می‌دادند. خواجه علیه‌السلام هنگامی که فرمودند: «فتنه از اینجا است» و به سمت مشرق اشاره کردند، به این وضعیت اشاره داشتند. با این حال، ما به این فتنه‌ها راضی نبودیم و تسلیم قضا و قدر الهی نشدیم و از نعمت دین و اسلام شکرگزاری نکردیم و به کفران نعمت مسلمانی پرداختیم. در نتیجه، عواقب سخت و غم‌انگیز آن فتنه‌ها بر اهل آن دیار نازل شد و با ظلم و فسق، عذاب الهی بر آن سرزمین فرود آمد و سرنوشت شومی برای آن مردم رقم زد.
القصه هرانچ کرد گردون ز جفا
حق باید گفت بود دون حق ما
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه، هر چه که زمان بر اثر بی‌رحمی انجام داد، باید حق را بگوییم که حق ما پست و ناچیز است.
شکرانه نعمتش نمی‌کردم هیچ
تا لاجرمم فکند در رنج و عنا
هوش مصنوعی: من هیچ‌گاه شکر نعمت‌های او را به‌جای نمی‌آوردم تا اینکه به خاطر قصورم، در سختی و زحمت افتادم.
در تاریخ شهور سنه سبع و عشر و ستمائه لشکر مخذول کفار تتار – خدلهم‌الله و دمرهم – استیلا یافت بر آن دیار و آن فتنه و فساد و قتل واسر و هدم و حرق که از آن ملاعین ظاهر گشت در هیچ عصر در دیار کفر و اسلام کس نشان نداده است و در هیچ تاریخ نیامده الا آنچه خواجه علیه‌الصلواه و السلام از فتنه‌های آخرالزمان خبر باز داده است و فرموده «لاتقوم الساعه حتی تقاتلوا الترک صغار الاعین حمرالوجوه ذلف الانوف کان و جوههم المجان المطرفه» صفت این کفار ملاعین کرده است و فرموده که قیامت برنخیزد تا آنگاه که شما با ترکان قتال نکنید قومی که چشمهای ایشان خرد باشد و بینیهای ایشان پهن بود و رویهای ایشان سرخ بود و فراخ همچون سپر پوست در کشیده و بعد از آن فرموده است «و یکثرالهرج» قیل یا رسول‌الله «و ما الهرج» قال «القتل القتل» فرمود که قتل بسیار شود.
هوش مصنوعی: در تاریخ سال ۶۷۷ هجری، لشکر شکست‌خورده‌ی کفار تاتار به آن سرزمین حمله کرد و فتنه، فساد، کشتار، اسارت و ویرانی به وجود آورد که در هیچ زمان و مکانی این‌چنین دیده نشده بود. این رویدادها در تاریخ ثبت نشده، مگر آنچه که پیامبر اکرم (ص) درباره فتنه‌های آخرالزمان پیش‌بینی کرده بود. او فرموده است که قیامت نخواهد آمد تا زمانی که با ترکان جنگ کنید، قومی که چشمانشان کوچک و بینی‌هایشان پهن و صورت‌هایشان سرخ است. همچنین، او خاطرنشان کرده که در آن زمان کشتار بسیار خواهد شد.
به حقیقت این واقعه آن است که خواجه علیه الصلوه و السلام به نور نبوت پیش از ششصد و اند سال باز دیده بود. قتل ازین بیشتر چگونه بود که از یک شهرری که مولد و منشأ این ضعیف است و ولایت آن قیاس کرده‌اند کمابیش پانصد هزار آدمی بقتل آمده است و اسیر گشته.
هوش مصنوعی: واقعیت این است که حضرت پیامبر (ص) به نور نبوت قبل از ششصد سال مورد توجه قرار گرفته بود. این قتل و کشتار در تاریخ چگونه قابل تصور است، در حالی که تنها از یک شهرری، که زادگاه این فرد ضعیف است، تقریباً پانصد هزار نفر کشته و اسیر شده‌اند.
و فتنه و فساد آن ملاعین بر جملگی اسلام و اسلامیان از آن زیادت است که در حیز عبارت گنجد و این واقعه از آن شایع‌تر است در جهان که به شرح حاجت افتد و اگر عیاذابالله غیرت و حمیت اسلام در نهاد ملوک و سلاطین بجنبد که عهده رعایت مسلمانی و مسلمانان در ذمت ایشان است که «الامیر راع علی و رعیته هو مسول عنهم» و اریحیت و رجولیت دین دامن جان ایشان نگیرد تا باتفاق جمعیتی کنند و کمر انقیاد فرمان «انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل‌الله» بر میان جان بندند و نفس و مال و ملک در دفع این فتنه فدا کنند بوی آن می‌آید که یکبارگی مسلمانی بر انداخته شود با آنک اکثر بلاد اسلام بر افتاد این بقیت نیز بر اندازند
هوش مصنوعی: فتنه و فساد به وجود آمده از سوی آن افراد، چنان گسترده است که بیان آن در کلمات نمی‌گنجد. این مسئله آن‌قدر در جهان شناخته شده است که نیازی به توضیح بیشتری دارد. اگر به لطف خدا غیرت و تعصب به اسلام در دل پادشاهان و فرمانروایان بیدار شود و آنها مسئولیت حمایت از مسلمانان را بپذیرند، می‌توان امیدوار بود که با اتحاد و همبستگی، به انجام دستورات الهی بپردازند. آنان باید برای دفع این فتنه، جان و مال خود را فدای اسلام کنند. در غیر این صورت، به نظر می‌رسد که اسلام به کلی تحت تأثیر قرار گیرد و بسیاری از سرزمین‌های اسلامی نیز به خطر بیفتد.
شاهان جهان بجملگی بشتابید
تا بوک بقیتی ز دین دریابید
هوش مصنوعی: ای شاهان و فرمانروایان جهان، همه با هم به سرعت حرکت کنید تا شاید بقایای دین و اصول معنوی را درک کنید و از آن بهره‌مند شوید.
اسلام ز دست رفت بس بیخبرید
بگرفت جهان کفر شما در خوابید!
هوش مصنوعی: اسلام در خطر است و شما خبر ندارید، در حالی که دنیا در کفر غوطه‌ور است و شما در خواب به سر می‌برید!
خوف و خطر آن است که از مسلمانی آنقدر اسمی و رسمی که مانده بود به شومی معامله ما مدعیان بی‌معنی چنان برخیزد که نه اسم ماند و نه رسم و روی در حجب عزت «بدا الاسلام غریبا و سیعود کما بدأغریبا» نهد.
هوش مصنوعی: ترس و نگرانی این است که از اسلام، تنها نام و ظاهر آن باقی بماند و به دلیل رفتارهای نادرست ما مدعیان، نه نامی از آن باقی بماند نه نشانی، و در نهایت، به شکوه و عظمت آن آسیبی برسد. همان‌طور که گفته شده، «اسلام در ابتدا غریب بود و بار دیگر نیز مانند گذشته غریب خواهد شد».
اللهم نبهنا من نومه الغافلین ربنا لا تواخذنا بسوء اعمالنا و لا تسلط علینا من لایرحمنا «ربنا و لاتحملنا ما لا طاقه لنابه واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولینا فانصرنا علی‌القوم الکافرین».
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، ما را از خواب غفلت بیدار کن. پروردگارا، ما را به خاطر اعمال ناپسندمان مؤاخذه نکن و بر ما کسی را مسلط نکن که به ما رحمت نمی‌کند. پروردگارا، بار سنگینی بر دوش ما نگذار و از ما درگذر و ما را ببخش و به ما رحم کن. تو ولی و سرپرست ما هستی، پس ما را بر قوم کافر پیروز گردان.
مقصود این کچون قهر و غلبه این ملاعین مخاذیل پدید آمد این ضعیف قرب یک سال در دیار عراق صبر می‌کرد و بر امید آنک مگر شب دیجور این فتنه و بلا را صبح عافیتی بدهد و خورشید سعادت طلوع کند هرگونه مقاسات شداید و محن می‌کرد تا از سر اطفال و عورات نباید رفت و از صحبت دوستان و عزیزان مفارقت نباید کرد و به ترک مقر و مسکن نباید گفت.
هوش مصنوعی: هدف از این کلماتی که بیان شده، نشان‌دهنده سختی‌ها و مشکلاتی است که یک فرد ضعیف به مدت یک سال در عراق تحمل کرده و امیدوار بوده که شاید روزی این گرفتاری‌ها به پایان برسد و روزی خوش بیفتد. او هرگونه مشکلات و رنج‌ها را تحمل می‌کرد، چون نمی‌توانست از خانواده و نزدیکانش جدا شود و همچنین نمی‌توانست محل سکونت خود را ترک کند.
نه روی آن بود که متعلقان را بجملگی از آن دیار بیرون آورد و نه دل بار می‌داد که جمله را در معرض هلاک و تلف بگذارد. عاقبت چون بلا به غایت رسید و محنت به نهایت و کار بجان رسید و کارد باستخوان «الضرورات تبیح المحظورات» بربایست خواند و امتثال «یا ایهاالذین آمنو علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم» نمودن و متعلقان را جمله بترک گفتن «ومن نجا برأسه فقد ربح» را غنیمت شمردن و بر سنت «الفرارمما لایطاق من سنن المرسلین» رفتن و عزیزان را ببلا سپردن.
هوش مصنوعی: نه می‌توانست همه وابستگانش را از آن سرزمین خارج کند و نه دلش می‌آمد که همگی را در معرض خطر و هلاکت قرار دهد. اما وقتی مشکلات به اوج رسید و سختی‌ها به حد نهایی خود رسید و کار به جانش کشید، ناچارا به این نتیجه رسید که در شرایط اضطراری، محدودیت‌ها لغو می‌شوند و باید از خود دفاع کند. او به آیه‌ای توجه کرد که می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر خودتان تمرکز کنید و آسیبی به شما نخواهد رسید اگر دیگران گمراه شوند؛ چون شما هدایت یافته‌اید.» بنابراین، او تصمیم گرفت که برای نجات خود و وابستگانش، راه فرار را در پیش گیرد و عزیزانش را در برابر خطر رها کند.
بی بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید در سپرد او را
هوش مصنوعی: بی‌درد و مشکل، او را نازنین و باارزش می‌دانست، اما وقتی درد و رنجی را حس کرد، او را به سرنوشتی سپرد.
تا بدانی که وقت پیچا پیچ
هیچکس مر ترا نباشد هیچ
هوش مصنوعی: تا بفهمی در زمان‌های سخت و دشوار، هیچ کس به یاری‌ات نخواهد آمد.
این ضعیف از شهر همدان که مسکن وی بود به شب بیرون آمد با جمعی درویشان و عزیزان در معرض خطری هرچ تمامتر، در شهور سنه ثمان عشر و ستمائه براه اربیل و بر عقب این ضعیف خبر چنان رسید که کفار ملاعین دمرهم‌الله و اخزاهم به شهر همدان آمدند و حصار دادند و اهل شهر به قدر وسع بکوشیدند وچون طاقت مقاومت نماند کفار دست یافتند و شهر بستدند و خلق بسیار را شهید کردند و بسی اطفال و عورات را اسیر بردند و خرابی تمام کردند.
هوش مصنوعی: این شخص که از شهر همدان بود، شب به همراه تعدادی درویش و بزرگان از محل خود خارج شد و در معرض خطر بزرگی قرار گرفت. در سال هجده و دویست، خبر به او رسید که دشمنان ملعون به همدان آمده و آن را محاصره کرده‌اند. مردم شهر به اندازه توان خود تلاش کردند، اما وقتی دیگر نتوانستند مقاومت کنند، دشمنان به شهر تسلط پیدا کردند. آن‌ها بسیاری از افراد را کشتند و تعداد زیادی از کودکان و زنان را به اسیری بردند و خسارت زیادی به بار آوردند.
و متعلقان و اقربا این ضعیف را که به شهر ری بودند بیشتر شهید کردند.
هوش مصنوعی: بیشتر افراد خانواده و نزدیکان این شخص ضعیف را که در شهر ری زندگی می‌کردند، به قتل رساندند.
یارید به باغ ما تکرگی
و ز گلبن ما نماند برگی
هوش مصنوعی: دوست به ما کمک کرد تا باغ ما رونق بگیرد و از گل‌های ما چیزی باقی نمانده است.
اناالله و انا الیه راجعون
هوش مصنوعی: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم.
و چون امید از وطن و مسکن مألوف منقطع شد صلاح دین و دنیا دران دید که مسکن در دیاری سازد که درو اهل سنت و جماعت باشند و از آفت بدعت و هوا و تعصب پاک بود و به امن و عدل آراسته باشد و رخص اسعار و خصب معیشت بود و در آن دیار پادشاهی دیندار دین‌پرور عالم عادل منصف متمیز باشد که قدر اهل دین داند و حق اهل فضل شناسد.
هوش مصنوعی: و چون امیدم از وطن و محل آشنا قطع شد، بر این باور بودم که بهترین راه برای دین و دنیای من این است که در دیاری ساکن شوم که در آن اهل سنت و جماعت وجود داشته باشند و از خطر بدعت، تمایلات نادرست و تعصب دور باشد. همچنین آن دیار باید در امنیت و عدل برقرار باشد و زندگی در آنجا از نظر اقتصادی رونق داشته باشد. در این دیار نیاز بود که پادشاهی مؤمن، دین‌پرور، دقت‌نظر و عادل وجود داشته باشد که به مقام اهل دین احترام بگذارد و حق اهل فضل را بشناسد.
هر چند تفحص کرد از ارباب نظر و اصحاب تجارت که بر احوال بلاد و اقالیم جهان وقوف داشتند باتفاق گفتند دیاری بدین صفات و بلادی بدین خاصیات درین وقت بلاد روم است که هم مذهب اهل سنت و جماعت آراسته است و هم بعدل وانصاف و امن و رخص پیراسته.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از صاحب‌نظران و تجار که به وضعیت کشورها و مناطق مختلف آشنا بودند، تحقیق کرد، همگی به اتفاق نظر گفتند که در حال حاضر، سرزمینی با این ویژگی‌ها و خصوصیات، روم است. این منطقه هم از نظر مذهب، به اهل سنت و جماعت تعلق دارد و هم به عدالت و انصاف و امنیت و رفاه معروف است.
و بحمدالله پادشاهی در آن دیار از بقیت آل سلجوق و یادگار آن خاندان مبارک است که هر آسایش و راحت و امن و فراغت که اهل اسلام یافتند از سایه چتر همایون اهل آن خاندان یافتند و آن خیرات و مبرات که در عهد میمون آن پادشاهان دیندار دین‌پرور انارالله براهینهم بوده است از غزوات و فتوحات دیار کفر و اخذ قلاع و حصون از ملاحده وبنای مدارس و خانقاهات و مساجد و منابر و جوامع و پلها و رباطها و بیمارستانها و دیگر مواضع خیر و توفیر و تربیت علما و تبرک و اعزاز زهاد و عباد و شفقت و رحمت بر رعایا و انواع تقربات به حضرت عزت در هیچ عهد نبوده است و این معنی از آن معروف‌تر و مشهورتر است که به اطناب حاجت افتد چه در جملگی دیار عرب و عجم از ترکستان و فرغانه و ماوراءالنهر و خوارزم و خراسان و غور و غرجستان و غزنی و هندوستان و کابل و زابل و سیستان وکرمان و پارس و خوزستان و عراقین و دیار بکر وارمن و شام و ساحل و مصر و روم و غیران مآثر خوب ایشان و بندگان ایشان ظاهرست و زبانهای اهل اسلام بر ادعیه صالحه و اثنیه فاتحه آن خاندان مبارک ماهر. پادشاه تعالی عاطفت و مرحمت و شفقت و رأفت ایشان را وسیلت درجات و موجب قربات گرداناد و برکات عدل‌گستری و دین‌پروری ایشان را تا منقرض عالم درین خاندان مبارک ایشان باقی داراد بمنه وجوده.
هوش مصنوعی: پادشاهی در آن سرزمین از نسل آل سلجوق و یادگار آن خاندان شایسته است. تمامی آسایش و امنیتی که مردم مسلمان تجربه کرده‌اند، زیر سایه این خاندان بوده است. تمام خیرات و خدماتی که در زمان پادشاهان دیندار و دین‌پرور انجام شده، شامل فتوحات و تصرف قلاع، ساخت مدارس، مساجد، پل‌ها و بیمارستان‌ها، و نیز پرورش علمای دین و احترام به زهاد و عباد، در هیچ دورانی به این اندازه وجود نداشته است. این موضوع آن‌چنان واضح و شناخته شده است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد؛ زیرا آثار و نیکی‌های آنان در سرزمین‌هایی همچون ترکستان، هند، خراسان، و بسیاری دیگر از مناطق آشکار است. زبان اهل اسلام همیشه به نیکی از این خاندان یاد کرده است. امیدواریم که پادشاهی با عطوفت و رحمت خود، درجات ایشان را بالا ببرد و برکات عدالت و دین‌پروری آنان تا پایان تاریخ باقی بماند.
چون این ضعیف را این معنی محقق گشت دانست که اسباب جمعیت و فراغت و دل‌پروری و نشر علم و دعوت بندگان بحق و رعایت حقوق اصحاب خلوت جز درآن دیار مهیا و مهنا نگردد خصوصا در پناه دولت این خاندان مبارک که دعاگویی این خاندان این ضعیف را از آبا و اجداد میراث رسیده است و حقوق نعم ایشان بر ذمت این ضعیف و جمله اهل اسلام متوجه واجب شناخت بی‌توقف روی بدین خطه مبارک نهادن و در حریم این ممالک که هر روز بر افزون باد و از شر و کید کفار محفوظ ومصون مقام ساختن و به دعای دولت قاهره ثبتها الله مشغول بودن چون سعادت مساعدت نمود و توفیق رفیق گشت افتان و خیزان.
هوش مصنوعی: این شخص ضعیف به این نتیجه رسید که برای به وجود آوردن جمعیت، آرامش، پرورش روح، گسترش دانش، دعوت مردم به حق و رعایت حقوق دوستان خود، تنها در این دیار ممکن است، به ویژه در سایه دولت این خاندان نیکو که دعای آنان به نسل‌های گذشته‌اش به ارث رسیده است. این شخص و تمامی مسلمانان موظف هستند که قدردان این نعمت‌ها بوده و بی‌وقفه بر سر این سرزمین مبارک بمانند. همچنین، باید در این مناطق زندگی کنند که هر روز بیشتر رشد کند و از شر دشمنان حفظ شود. او به دعای این دولت قاهره مشغول است و زمان که سعادت خواسته می‌شود و توفیق همراه اوست، به صورت با احتیاط و ملایم در این زمینه حرکت می‌کند.
با جمعی عزیزان به حدود این دیار مبارک رسید. و از اتفاق حسنه بشهر ملطیه صد هزار سعادت و دولت در صورت قدوم مبارک شیخ‌الشیوخ علامه‌العالم قطب‌الوقت بقیه المشایخ شهاب‌المله والدین عمرالسهروردی متع‌الله المسلمین بطول بقائه ولابعد منا برکه انفاسه و لقائه استقبال کرد. آن را سعادتی بزرگ و دولتی شگرف شمرد و فالی خوب گرفت.
هوش مصنوعی: به همراه عده‌ای از دوستان به این منطقه خوش‌یمن رسیدند. به طرز شگفت‌انگیزی در شهر ملطیه، صد هزار نعمت و خوشبختی به خاطر ورود مبارک شیخ‌الشیوخ علامه‌العالم قطب‌الوقت و فرزند عالی‌قدرش عمر السهروردی رخ داد. مردم به طور ویژه‌ای به خاطر نفس‌های مبارک او و دیدار با او، استقبال کردند. این رویداد را نشانه‌ای از سعادتی بزرگ و خوشبختی شگفت‌انگیز دانستند و آن را فال نیک تلقی کردند.
و چون به شرف خدمت او مشرف شد آن بزرگوار را به شکر ایادی و مکرمات و توفیقات که پادشاه اسلام سلطان‌السلاطین خلدالله سلطانه و اعلی قدره و شانه در حق او یافته بود رطب‌اللسان یافت و یا خواص و عوام بعضی از فضایل و شمایل آن عرق مطهر و روح مصور شرح می‌داد.
هوش مصنوعی: زمانی که شخص به حضور آن بزرگوار رسید، او به خاطر نعمت‌ها و توفیقاتی که پادشاه اسلام، سلطان‌السلاطین، در حق او قرار داده بود، به شکرگزاری و ادای احترام پرداخت. همچنین، برخی از ویژگی‌ها و فضایل آن شخصیت بزرگ را به طور مختصر برای خواص و عوام بیان کرد.
در اثنای آن حالت و معرض آن مقالت اشارت به این ضعیف کرد و فرمود چون از وطن مألوف و مسکن مشغوف بی‌اختیار دورافتادی و به اضطرار وقت و جمعیت بیاد دادی «و عسی ان تکر هواشیئا و هو خیرلکم» باری درین دیار مبارک بپای ودر حریم این ممالک ثبات نمای و اذا اعشبت فانزل را کارفرمای.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، به من اشاره کرد و گفت که وقتی بی‌اختیار از خانه و محل آشنایت دور شده‌ای و ناچار در این زمان و میان این جمعیت قرار گرفته‌ای، احتمال دارد که چیزی را فراموش کنی و آن برای تو بهتر باشد. حالا در این سرزمین عزیز بایست و در این نقاط استوار بمان. وقتی که جایی سبز و سرسبز شد، بیفت.
و اگر چه دنیا اقامت را نشاید و عمر بیوفا بسی نپاید ولیکن بقیت عمر در پناه دولت این پادشاه جوانبخت پیر صفت وسلطان دین‌پرور بنده سیرت بسر بر «فاذااصبت فالزم» هر چند سنت این طایفه عزلت و انقطاع و خوف و خلوت است واجتناب از صحبت ملوک و سلاطین و ترک مخالطت اما از چنین پادشاه موفق که هم از علم نصیبی تمام دارد و هم از ثمرات ریاضات و مجاهدات نصابی کامل و محب و مربی ارباب علوم و اصحاب قلوب است بکلی منقطع نباید شد و خود را و خلق را از فواید و منافع آن حضرت محروم نگردانید.
هوش مصنوعی: اگرچه دنیا مکان ماندن نیست و عمر ما نیز بسیار کوتاه است، اما باقی‌مانده عمر را باید در سایه‌سار حکومتی این پادشاه جوان و شایسته سپری کرد. وی دارای روحی زودباور و پرورش‌دهنده دین و اخلاق است. هرچند که سنت این گروه، کناره‌گیری و تنهایی و ترس از در میانه‌ بودن با پادشاهان و رهبری‌هاست، اما نباید از چنین پادشاه موفقی که هم از علم و دانش بهره‌مند است و هم به ثمرات زحمات و تمرین‌هایش دست یافته و دوستدار و مربی اندیشمندان و کسانی که در جستجوی حقیقت هستند، کاملاً جدا شد. نباید خودمان و دیگران را از برکات و منافعی که او به جامعه می‌آورد، محروم کنیم.
و ازین نمط کلمتی چند فرمود: و برین نیت استخارت کرد و درین معنی به خط شریف حرفی چند بنواب حضرت در قلم آورد و فرمود بعد از استخارت و مشورت باحضرت جلت حال برین قضیه روی نمود.
هوش مصنوعی: او چند کلمه دیگر نیز بیان کرد و در این مورد استخاره کرد. سپس در این زمینه چند جمله به قلم آورد و بعد از استخاره و مشورت با حضرت، وضعیت این قضیه مشخص شد.
این ضعیف اشارت آن بزرگ را اشارت حق دانست و از فرموده او تجاوز نتوانست ودر حال آن بزرگ چون خورشید طالع شد و چون باد در حرکت آمد و این خاکسار با دیده پر آب و دل پر آتش چون ابر که از کنار دریا بازگردد گر انبار روی به حضرت آسمان رفعت نهاد چه از گرانباری درر فواید آن بحروچه از گرانباری مشقت هجر.
هوش مصنوعی: این فرد ضعیف، اشارهٔ آن بزرگ را به عنوان اشاره‌ای الهی دانست و نتوانست از فرمایش او فراتر رود. در آن حال، آن بزرگ مانند خورشیدی درخشان ظاهر شد و چون بادی در حال حرکت درآمد. این خاکسار با چشمانی پر از اشک و دلی آتشین، مانند ابری که از کنار دریا بازمی‌گردد، به سوی آسمان رو کرد، چرا که از سنگینی و اهمیت فوائد آن دریا و همچنین از دشواری فراق آن، به شدت احساس می‌کرد.
اما هاتف سعادت به صدهزار دولت بشارت می‌داد و اقبال دریافت حضرت سلطنت را جابر هر خلل مینهاد و به سراین ضعیف ندا می‌کرد که واردان حضرت ملوک را از تحفه‌ای فراخور حال ایشان نه در خور همت ملوک چاره‌ای نباشد و تو بس مفلسی و و بی‌سرمایه و آن حضرت حضرتی بلند پایه. این ضعیف گفت اگرچه گفته‌اند.
هوش مصنوعی: هاتف سعادت وعده‌های زیادی از موفقیت و خوشبختی می‌داد و از حالتی که مختص سلطنت بود، به خوبی حمایت می‌کرد و به این شخص ضعیف پیام می‌داد که حالا که ملکان و بزرگان از هدایایی متناسب با شأن خود دریافت می‌کنند، تو که هیچ دارایی و توان مالی نداری، چگونه می‌توانی در این مسیر قدم برمی‌داری، در حالی که آن شخص مقام و منزلتی بسیار بالا دارد. این ضعیف به خود گفت که اگرچه دیگران چنین گفته‌اند...
چاره عشاق را دانم که در بیچارگی است
لیک من جانی کنم با این همه بیچارگی
هوش مصنوعی: می‌دانم که عاشقان چاره‌ای در دل‌زدگی و بی‌چاره‌گی دارند، اما با وجود تمام این مشکلات، من همچنان زندگی می‌کنم.
هر چند آن پایه بسی بلند است بلندتر از پایه سلیمانی نیست و هر چند این ضعیف بی‌سرمایه است کمتر از موری نتواند بود. آن حضرت سلیمان مرتبت را تحفتی مورصفاته حاصل کند و به زبان دو بیت تمهید عذر عجز خود نهد و گوید:
هوش مصنوعی: هرچند آن پایه بسیار بلند است اما از پایه سلیمان بلندتر نیست و اگرچه این فرد ضعیف و بی‌سرمایه است، نمی‌تواند کمتر از یک مورچه باشد. حضرت سلیمان به مقام و مرتبت خاصی دست پیدا کرده و به زبان شعر، عذر ناتوانی خود را بیان می‌کند.
شاها بر تو به تحفه صدجان بردن
کمتر بود از زیره به کرمان بردن
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آوردن هدیه و هدیه‌ای از جان به تو کمتر از آن است که زیره را به کرمان ببریم، چرا که کرمان جای رشد و پرورش زیره است و آوردن آن به اینجا هیچ ارزشی ندارد.
لیکن دانی که رسم موران باشد
پای ملخی نزد سلیمان بردن
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که چیزی نامناسب را به کسی بزرگ و والامقام تقدیم کردن، مانند این است که پای یک سوسک را پیش سلیمان بیاورند.
پس هر چند این ضعیف در تمنای طلب آن تحفه در میدان فکر کر و فر می‌کرد و در بحر اندیشه غوطه می‌خورد و گرد دستگاه دنیاوی و پایگاه اخروی برمی‌گشت هیچ سررشته‌ای به دست نمی‌افتاد که در آن حضرت پایمردی کردی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این فرد ضعیف در تلاش برای دستیابی به آن هدیه، به شدت در فکر و اندیشه مشغول بود و در دنیای افکار خود غرق شده بود، در نهایت هیچ سرنخی به دست نیاورد که بتواند به آن مقام و منزلت دست یابد.
گرد همه دستگاه خود برگشتم
پایم به سفال پاره‌ای در نامد
هوش مصنوعی: به هر طرف اطراف خود نظر کردم و پایم به تکه‌ای از سفال برخورد کرد که به زمین افتاده بود.
چون از همه باز ماند آیه «فانهم عدولی الا رب‌العالمین» بر همه خواند و از سر عجز و تحیر و افتادگی و تکسر روی به حضرت کریم علی‌الاطلاق و معبود باستحقاق نهاد و زنبیل نیاز در دست همت گرفت و بر عادت هر روزه آنجا بدریوزه رفت.
هوش مصنوعی: چون از همه چیز ناامید شد، آیه «فانهم عدولی الا رب‌العالمین» را بر همه خواند و با حالتی از شکست، سردرگمی و تواضع، به درگاه خدای مهربان و شایسته پرستش روی آورد. او دست به دعا برداشت و با امید و نیاز، به روش همیشگی‌اش برای درخواست کمک به آنجا رفت.
درحال حضرت وهابی بر سنت کرم «ادعونی استجب لکم» درهای خزاین فضل گشود و از هرگونه انواع نمعت بدین ضعیف نمود و فرمود از دفاین این خزاین هرچ خواهی بردار و بیش ازین دل در بند مدار.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، حضرت وهابی بر اساس سنت کریم «دعوت کنید، پاسخ خواهید گرفت» درهای گنجینه‌های فضل و برکت را گشود و از هر نوع نعمت و خوبی به این فرد کم‌قوت ارزانی داشت و فرمود از گنجینه‌های این برکات هر چه می‌خواهی بردار و دیگر دل خود را در بند نگذار.
این ضعیف گفت خداوندا اگر از نعمتهای دنیاوی بردارم در آن حضرت از آن بی‌شمارست و درنظر همت آن صاحب دولت بس بی‌اعتبار است و اگر از معاملات دینی بردارم بحمدالله آنجا انبار بر انبارست و کشتی همت او از بار طاعت گرانبارست و اگراز انواع علوم بردارم در آن حضرت علم و علما بسیارست و از انواع علوم خروار بر خروارست و قطار در قطار.
هوش مصنوعی: این شخص ضعیف می‌گوید: ای خداوند، اگر نعمت‌های دنیوی را از من بگیری، در آنجا برای او نعمت‌ها بی‌شمار است و در نظر او، ارزش آن نعمت‌ها خیلی کم است. اگر از عبادات دینی چیزی از من بگیری، شکرگذارم که در آنجا انبارهای زیادی از اعمال نیک وجود دارد و او به طور کامل از بار طاعت و عبادت سنگین است. همچنین اگر از انواع علوم چیزی کم شود، در آنجا علم و دانشمندان بسیارند و انواع علوم به وفور یافت می‌شود و هر نوع علمی در کنار دیگری قرار دارد.
چون لطف خداوندی علو همت این ضعیف می‌شناخت او را به هزاران لطف و کرم بنواخت و گفت ای ایاز حضرت محمودی ما وای مخلص عبودیت آستانه معبودتی ما ای عاشق افروخته نور جمال ما و ای پروانه سوخته شمع جلال ما «ان من العلم کهیئه المکنون لایعلمها الا العلما بالله فاذا نطق به لم ینکره الا اهل الغره بالله» ما در خزانه گوهرهای ناسفته است دست پرماس هیچ جوهری نگشته و در پس تتق غیب ابکار نهفته است دست هیچ داماد به دامان عصمت ایشان نرسیده «لم یطمئهن انس قبلهم و لاجان».
هوش مصنوعی: خداوند حدود و مرزهای اراده این انسان ضعیف را می‌شناخت و با نعمت‌های فراوان او را مورد نوازش قرار داد و گفت: ای ایاز، ای مخلص در بندگی ما، ای عاشق مشتاق نور باطن ما و ای پروانه سوخته در شمع عظمت ما. در حقیقت، دانش به گونه‌ای پنهان است که تنها دانایان واقعی می‌توانند آن را درک کنند و هنگامی که آنان از آن سخن می‌گویند، فقط کسانی که به خود مغرور هستند، آن را انکار می‌کنند. ما در خزانه‌اش دانه‌هایی از جواهرات نهفته‌ایم که هیچ‌کس از آنها بی‌نصیب مانده و در پرده غیب نیز نکات ظریفی نهفته است که کسی به مقام عصمتشان دسترسی نداشته است. هیچ انسانی در پیش از آنان و حتی جن‌ها به این مقام نرسیده‌اند.
و عقدی چند ازین گوهرهای ثمین با تنی چند ازین ابکار حورالعین تحفه‌وار به حضرت بنده بر گزینده ما و سلطان بر کشیده ما بر آن یوسف چاهی حضرت عزیز ما و ایوب صابر بلای لطف‌آمیزها آن سایه اسم ذات ما و مظهر معانی صفات‌ ما آن ناصر اولیاء ‌ما و قاهر اعداء‌ ما علاء‌الدنیا والدین غیاث‌السلام و المسلمین بقیه و افتخار آل سلجوق ابوالفتح کیقبادبن کیخسرو بن قلیج ارسلان اعلی‌الله سلطانه و اصلح فی‌الدین و الدنیا شأنه واعز جنوده و اعوانه و قوی حجته و برهانه که در بازار عقیدت هیچ متاع این رواج ندارد و در رسته این سیرت و سریرت هیچ تحفه این بها نیارد.
هوش مصنوعی: و چندی از این جواهرهای ارزشمند را با برخی از دختران باکره به عنوان هدیه به خدمت آقا و پادشاه ما که یوسف محبوب و ایوب صبور در بلاهای شفقت‌آمیز ما هستند، تقدیم کردیم. آن بزرگوار که سایه نام ذات ما و مظهر معانی صفات‌ ماست، یاری‌دهنده دوستان ما و قاهر دشمنان ماست. او زینت دنیا و دین، مددکار مسلمانان و افتخار سلسله سلجوقیان، ابوالفتح کیقباد بن کیخسرو بن قلیج ارسلان است. امیدوارم خداوند سلطنت او را تقویت کند و او را در دین و دنیا اصلاح نماید و سربازان و یارانش را عزت بخشد و حجت و برهانش را قوی کند. زیرا در بازار عقاید، هیچ چیز به ارزش این متاع وجود ندارد و در این سیرت و سرشت، هیچ هدیه‌ای به این بها نمی‌رسد.
و از کرامت این حالت فتح و فتوح این مقالت در ماه مبارک رمضان سنه‌ثمان عشر افتاد بشهر قیصریه وقتی که ابواب خزاین رحمت گشاده بود و خوان کرم عام نهاده و صلای «هل من سائل هل من داع» در داده. این ساعت را غنیمت شمرده آمد و عنان قلم بدست تصرف غیب سپرده شد تا هر گوهر ثمین که از مواهب غیب به ممکن دل رسد زبان قلم در سلک عبارت کشد و بر طبق ورق نهد و به تحفه بدان طرف برد و گوید «یا ایهاالعزیز مسنا و اهلنا الضرورجئنا بیضاعه مزجاه». پس این ضعیف بعد از استخارت و استعانت به حضرت عزت این عروس غیبی را به زیور القاب همایون آن پادشاه دین‌پرور و سلطان عدل‌گستر آن آسمان چتر ستاره منجوق افتخار و بقیت آل سلجوق ضاعف‌الله جلاله و مدفی‌الخافقین ظلاله مزین و متحلی گردانید. بیت
هوش مصنوعی: در ماه مبارک رمضان سال هجده، در شهر قیصریه، زمانی که درهای رحمت خداوند گشوده و سفره کرم و لطف گسترده شده بود، صدای دعوت به دعا به گوش می‌رسید. در آن لحظات باارزش، نویسنده تصمیم گرفت و قلم را به دست گرفت تا از نعمت‌های غیبی که به انسان‌ها ارزانی شده، بنویسد و آن را در صفحات کاغذ درج کند و به عنوان هدیه‌ای به دیگران تقدیم کند. او، پس از prayer و درخواست یاری از خداوند، این نوشته را با زیبایی و جلال خاصی که مربوط به پادشاهی دین‌مدار و عادل بود، مزین کرد و به آن شکوه و افتخاری ویژه بخشید.
خدای جهان را فراوان سپاس
که گوهر سپردم به گوهرشناس
هوش مصنوعی: من از خداوند جهان بسیار سپاسگزارم که جواهر خود را به کسی سپردم که ارزش آن را می‌داند.
بداند چو از جان بدو بنگردد
چه جان کنده‌ام تا که جان پرورد
هوش مصنوعی: وقتی به او می‌نگرم و او را می‌شناسم، می‌فهمم که چقدر سخت بر خودم کار کرده‌ام تا روحی تازه بپرورانم.
امید به عنایت بی‌علت و کرم بی‌نهایت پادشاه تعالی و تقدس چنان است که بیان و بنان این ضعیف را از سهو و زلل و خطا و خلل محفوظ و مصون دارد و در خزاین مکنونات غیب بر دل و زبان گشاده گرداند و بر قانون متابعت سید اولین و آخرین این مقصود بحصول موصول کند و ما را و خوانندگان را در دو جهان نافع وشافع سازد و مقبول دلها و منظور نظرها گرداند. ان شاء‌الله العزیز و هو حسبنا و علیه توکلنا «ربنالا تزغ قلوبنا بعداذ هدیتنا و هب‌لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب»
هوش مصنوعی: امید داریم که لطف بی‌دلیل و رحمت فراوان پادشاهی بزرگ و مقدس، ما را از اشتباهات و لغزش‌ها حفظ کند و درهای دل و زبان ما را به روی حقایق پنهان بگشاید. همچنین امیدواریم که با پیروی از سرور اول و آخر، به اهداف‌مان دست یابیم و خود و خوانندگان را در دو جهان به سود و فایده برسانیم و در دل‌ها جایگاهی خاص پیدا کنیم. ان شاء الله، او به ما کفایت می‌کند و به او اعتماد داریم. از پروردگار درخواست داریم که دل‌های ما را پس از هدایت از مسیر راست منحرف نکند و از جانب خود رحمت عطا فرماید، زیرا او بخشنده و عطا کننده است.