شمارهٔ ۳
عشق آمد و کرد عقل غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت
ترک عجبی است عشق دانی
کز ترک عجیب نیست غارت
شد عقل که در عبارت آرد
وصف رخ او به استعارت
شمع رخ او زبانه ای زد
هم عقل بسوخت هم عبارت
بر بیع و شرای عقل می خند
سودش بنگر ازین تجارت.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.