گنجور

شمارهٔ ۳

عشق آمد و کرد عقل غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت
ترک عجبی است عشق دانی
کز ترک عجیب نیست غارت
شد عقل که در عبارت آرد
وصف رخ او به استعارت
شمع رخ او زبانه ای زد
هم عقل بسوخت هم عبارت
بر بیع و شرای عقل می خند
سودش بنگر ازین تجارت.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق آمد و کرد عقل غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت
هوش مصنوعی: عشق به قلب تو وارد شده و عقل را به شکست کشانده است، ای دل! تو باید با جان و دل به این خبر خوش خوشامد بگویی.
ترک عجبی است عشق دانی
کز ترک عجیب نیست غارت
هوش مصنوعی: عشق یک حالت شگفت‌انگیز است که از آن انتظار نمی‌رود کسی را به سرقت ببرد یا آسیب بزند.
شد عقل که در عبارت آرد
وصف رخ او به استعارت
هوش مصنوعی: عقل در تلاش است تا با کلمات، زیبایی صورت او را توصیف کند و برای این کار از تشبیه و استعاره بهره می‌گیرد.
شمع رخ او زبانه ای زد
هم عقل بسوخت هم عبارت
هوش مصنوعی: چهره زیبای او همچون شمعی درخشید و هم عقل را در آتش عشق سوزاند و هم کلمات را قادر به وصف او نکرد.
بر بیع و شرای عقل می خند
سودش بنگر ازین تجارت.
هوش مصنوعی: در معاملات عقلانی، به سود آن توجه کن و به این تجارت بخند.