گنجور

شمارهٔ ۹ - قصیده

پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
اگر نه دل همی‌خواهی سپردن
بدان مژگان زهر آلود منگر
وگر نه بر بلا خواهی گذشتن
بر آتش بگذر و بر درش مگذر
بسان آتش تیزست عشقش
چنانچون دو رخش همرنگ آذر
بسان سرو سیمین است قدّش
ولیکن بر سرش ماه منوّر
فریش آن روی دیبا رنگ چینی
که رشک آرد بر او گلبرگ تر بر
فریش آن لب که تا ایدر نیامد
ز خلد آیین بوسه نامد ایدر
از آن شکر لبانست اینکه دایم
گدازانم چو اندر آب شکر
از آن لاغر میانست آنکه عشقم
چنین فربه شدست و صبر لاغر
به چهره یوسف دیگر ولیکن
به هجرانش منم یعقوب دیگر
اگر بتگر چنان پیکر نگارد
مریزاد آن خجسته دست بتگر
و گر آزر چنو دانست کردن
درود از جان من بر جان آزر
صنوبر دیدم و هرگز ندیدم
درخت سیم کش بر سر صنوبر
چنان کز چشم او ترمس نترسید
جهود خیبری از تیغ حیدر
چنان کان چشم او کردست با من
نکرد آن نامور حیدر به خیبر
چنان بر من کند او جور و بیداد
نکردند آل بوسفیان به شبر
چنانچون من برو گریم نگریید
ابر شبیر زهرا روز محشر
مرا گوید ز چندین شعر شاهان
ز چندین عاشقانه شعر دلبر
به من ده تا بدارم یادگاری
به پرده‌ی چشم بنویسم به عنبر
به حلقه‌ی زلفک خویشش ببندم
چو تعویذی فرو آویزم از بر
کم از شعری که سوی ما فرستی
نه‌ام اندر خور گفتار وز در
مگر خود شعر بر من برنزیبد
مگر خود نیستم ای دوست در‌خوَر
ایا ناپاک دار این خواریم بس
بدین اندر نیارم سر به چنبر
چرا بنویسیم باری مدیحی
امیر نامداران شاه مهتر
کدامست آنکه گویی روی گیتی
بیفروزد به بوسعد مظفر
چو نام آن نگار آمد به گوشم
فرو باریدم از چشم آب احمر
فراقش صورتی شد پیشم اندر
خیالی دیدمش مکروه و منکر
بترسیدم که ناگاهان کنارم
تهی گرداند از بستان عبهر
چو از من بگسلد کی بینمش باز
کی آید این گذشته رنج را بر
فرو بارید ابر از دیدگانم
بر آن خورشید کش بالا صنوبر
همی بگریستم تا ز آب چشمم
چو روی یار من شد روی کشور
چو روی یار من شد دهر گویی
همی عارض بشوید به آب کوثر
به کردار درفش کاویانی
به نقش وَشیْ و کوفی سراسر
بپوشیده لباس فرودینی
بیفکنده لباس ماه آذر
گل اندر بوستانان بشکفیده
بسان گلبنان باغ پر بر
تو گویی هر یکی حور بهشتی است
بدست هر یک از یاقوت مجمر
به صد گونه نگار آراسته باغ
به نقش وَشیْ و نقش مِسطَر
به کاخ میر ما ماند به خوبی
گشاده بر همه آزادگان در
سحرگاهان که باد نرم جنبد
بجنباند درخت سرخ و اصفر
تو پنداری که از گردون ستاره
همی باریده بر دریای اخضر
نگار اندر نگار و لون در لون
هزاران در شده پیکر به پیکر
بزیر دیبه سبز اندر آنک
ترنج سبز و زرد از بار بنگر
یکی چون حقه‌ی از زرّ خفچه است
یکی چون بیضه‌ی بینی ز عنبر
بنفشه زیر و زیر شاخ سوسن
چو بر دیبای زنگاری مزّبر
به شادروان شهر آزاد ماند
که اسکندر برو پاشید گوهر
درخت سبز تازه شام و شبگیر
که ماه از برهمی تابد بر او بر
درفش میر بوسعدست گویی
فروزان از سرش بر تاج گوهر
به گیتی ز آب و آتش تیزتر نیست
دو جانند و دو سلطان ستمگر
ترا سیمرغ و تیر گز نباید
نه رخش جادو و زال فسونگر
گر او رفتی به جای حیدر گرد
برزم شاه گردان عمرو و عنتر
نه ز آهن درع بایستی نه دلدل
نه سر پایانش بایستی نه مغفر
عدو را بهره از تو غل و پاوند
ولی را بهره از تو تاج و پر گر
یکی زردشت وارم آرزویست
که پیشت زند را بر خوانم از بر
در آب گرم در ماندست پایم
چو در زرفین در انگشت ازهر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
هوش مصنوعی: عزیزه‌ای با زیبایی دلربا و سحری، با قامتی بلند و چهره‌ای زیبا که همانند مظهر ماه می‌تابد.
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
هوش مصنوعی: چشمان سیاه او به قدری زیباست که وقتی به صورتش نگاه می‌کنم، اشک‌هام به رنگ خون درآمده و بر درختان ریخته است.
اگر نه دل همی‌خواهی سپردن
بدان مژگان زهر آلود منگر
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی دل‌ات را به کسی بسپاری، به این مژگان زهرآلود من نگاه نکن.
وگر نه بر بلا خواهی گذشتن
بر آتش بگذر و بر درش مگذر
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی با مشکلات روبرو شوی، بهتر است که به چالش‌ها و سختی‌ها مواجه شوی و از کنار آن‌ها نگذری.
بسان آتش تیزست عشقش
چنانچون دو رخش همرنگ آذر
هوش مصنوعی: عشق او مانند آتش تند و سوزان است، به طوری که چهره‌اش هم رنگ آتش می‌باشد.
بسان سرو سیمین است قدّش
ولیکن بر سرش ماه منوّر
هوش مصنوعی: قد او مانند سرو بلند و زیباست، اما بر فراز سرش نوری همچون ماه درخشان است.
فریش آن روی دیبا رنگ چینی
که رشک آرد بر او گلبرگ تر بر
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی صورت و چهره‌ای اشاره دارد که مانند پارچه دیبا (نوعی پارچه با کیفیت و لطیف) و رنگ چینی (رنگی زیبا و دلربا) است. این چهره به قدری جذاب و دلنشین است که حتی گلبرگ‌های تر و تازه هم به آن حسادت می‌کنند. به زبان ساده، شاعر زیبایی فوق‌العاده‌ای را توصیف می‌کند که فراتر از هر زیبایی دیگر است.
فریش آن لب که تا ایدر نیامد
ز خلد آیین بوسه نامد ایدر
هوش مصنوعی: آن لب زیبا که تا به حال از بهشت نیامده، بوسه‌ای از آنجا به اینجا نرسیده است.
از آن شکر لبانست اینکه دایم
گدازانم چو اندر آب شکر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که لب‌های شیرین و جذاب کسی باعث می‌شود که من دائماً به شوق و تازگی آن در دل بسوزم، همان‌طور که شکر در آب حل می‌شود و لطافت و شیرینی خود را از دست نمی‌دهد.
از آن لاغر میانست آنکه عشقم
چنین فربه شدست و صبر لاغر
هوش مصنوعی: آنکه به خاطر عشق من این‌قدر لاغر و نحیف شده، دلیلش این است که عشق من او را بسیار گرسنه و بی‌صبر کرده است.
به چهره یوسف دیگر ولیکن
به هجرانش منم یعقوب دیگر
هوش مصنوعی: چهره یوسف تغییر کرده، ولی من در غم و دوری او هنوز مانند یعقوب هستم.
اگر بتگر چنان پیکر نگارد
مریزاد آن خجسته دست بتگر
هوش مصنوعی: اگر گمارنده‌ی زیبا، چنین تصویری را خلق کند، باید به آن دست زبردست او بالید.
و گر آزر چنو دانست کردن
درود از جان من بر جان آزر
هوش مصنوعی: اگر آزر این را بداند که من چقدر به او احترام می‌گذارم، به جان من درود می‌فرستد.
صنوبر دیدم و هرگز ندیدم
درخت سیم کش بر سر صنوبر
هوش مصنوعی: درخت صنوبر را دیدم، ولی هرگز درختی مانند درخت سیم‌کشی بر روی آن ندیدم.
چنان کز چشم او ترمس نترسید
جهود خیبری از تیغ حیدر
هوش مصنوعی: شخصی که چشمان او را می‌نگرد، به قدری درخشان و قوی است که حتی دشمنانش از او نمی‌ترسند. این توصیف نشان‌دهندهٔ قدرت و شجاعت یک شخصیت بزرگ و قهرمان است که بر دل‌های دشمنان ترس می‌اندازد.
چنان کان چشم او کردست با من
نکرد آن نامور حیدر به خیبر
هوش مصنوعی: چشمان او با من کاری کرده که آن قهرمان مشهور حیدر نتوانسته در خیبر انجام دهد.
چنان بر من کند او جور و بیداد
نکردند آل بوسفیان به شبر
هوش مصنوعی: او به قدری بر من سختی و ظلم می‌کند که خاندان بوسفیان هم در شبر (شهر یا منطقه‌ای) به این شکل با کسی رفتار نکرده‌اند.
چنانچون من برو گریم نگریید
ابر شبیر زهرا روز محشر
هوش مصنوعی: به قدری که من به سوگ می‌نشینم، مانند ابر بارانی نمی‌گیریم. این ابر در روز قیامت به یاد زهرا می‌بارد.
مرا گوید ز چندین شعر شاهان
ز چندین عاشقانه شعر دلبر
هوش مصنوعی: می‌گوید که از اشعار فراوانی که شاهان سروده‌اند و از عاشقانه‌هایی که درباره دلبر وجود دارد، می‌خواهم بشنوم.
به من ده تا بدارم یادگاری
به پرده‌ی چشم بنویسم به عنبر
هوش مصنوعی: به من اجازه بده که یادگاری‌هایی را که در ذهنم دارم، بر روی پرده‌ی چشمانم به زیبایی بنویسم.
به حلقه‌ی زلفک خویشش ببندم
چو تعویذی فرو آویزم از بر
هوش مصنوعی: می‌خواهم حلقه‌ی موی او را مانند تعویذی به گردن خود آویزان کنم.
کم از شعری که سوی ما فرستی
نه‌ام اندر خور گفتار وز در
هوش مصنوعی: من کم‌ترد از شعری نیستم که به ما می‌فرستی، اما سخن من فراتر از این کلام است و به عمق معنای آن نمی‌رسد.
مگر خود شعر بر من برنزیبد
مگر خود نیستم ای دوست در‌خوَر
هوش مصنوعی: آیا ممکن است شعر خودش بر من تأثیر نگذارد؟ آیا من خودم نیستم، ای دوست، در این حالت؟
ایا ناپاک دار این خواریم بس
بدین اندر نیارم سر به چنبر
هوش مصنوعی: آیا تو این آلودگی را بر دوش من نهاده‌ای؟ به خاطر این بار سنگین، سرم را در خوف و نگران نمی‌توانم پنهان کنم.
چرا بنویسیم باری مدیحی
امیر نامداران شاه مهتر
هوش مصنوعی: چرا برای ستایش امیر بزرگ و شاه برجسته‌ای چیزی بنویسیم؟
کدامست آنکه گویی روی گیتی
بیفروزد به بوسعد مظفر
هوش مصنوعی: چه کسی است که بگوید چهره‌اش بر روی زمین مانند خورشید می‌تابد و زندگی را روشنی می‌بخشد؟
چو نام آن نگار آمد به گوشم
فرو باریدم از چشم آب احمر
هوش مصنوعی: وقتی نام آن معشوق به گوشم رسید، از چشمم به اندازه‌ای اشک ریختم که گویی باران قرمز نازل شده است.
فراقش صورتی شد پیشم اندر
خیالی دیدمش مکروه و منکر
هوش مصنوعی: دوری او چهره‌ای را در خیال من به تصویر کشید که زشت و ناپسند به نظر می‌رسید.
بترسیدم که ناگاهان کنارم
تهی گرداند از بستان عبهر
هوش مصنوعی: بترسم که ناگهان در کنارم کمبود و خالی شدن از باغ زندگی بر سرم آید.
چو از من بگسلد کی بینمش باز
کی آید این گذشته رنج را بر
هوش مصنوعی: وقتی از من دور شود، دیگر نمی‌توانم او را ببینم. آیا می‌توانم دوباره گذشته و رنج‌هایی که کشیده‌ام را تجربه کنم؟
فرو بارید ابر از دیدگانم
بر آن خورشید کش بالا صنوبر
هوش مصنوعی: نگاه خیس من همچون بارش باران است که بر آن خورشید روشن بالای درخت صنوبر می‌افتد.
همی بگریستم تا ز آب چشمم
چو روی یار من شد روی کشور
هوش مصنوعی: من با هر اشکی که می‌ریختم، به یاد روی یارم، چهره کشور به یادم می‌آمد.
چو روی یار من شد دهر گویی
همی عارض بشوید به آب کوثر
هوش مصنوعی: وقتی چهره محبوب من در این دنیا پیدا شد، گویا رخسار او با آب کوثر شسته شده است.
به کردار درفش کاویانی
به نقش وَشیْ و کوفی سراسر
هوش مصنوعی: شبیه پرچم کاویان، طرحی هندسی و خطی در تمام آن وجود دارد.
بپوشیده لباس فرودینی
بیفکنده لباس ماه آذر
هوش مصنوعی: کسی که لباس متواضعانه بر تن کرده، لباس دلیری و شجاعت را کنار گذاشته است.
گل اندر بوستانان بشکفیده
بسان گلبنان باغ پر بر
هوش مصنوعی: در باغ‌ها، گل‌ها به زیبایی گل‌های لبنان شکفته‌اند و باغ پر از رونق و سرسبزی است.
تو گویی هر یکی حور بهشتی است
بدست هر یک از یاقوت مجمر
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد هر یک از حورهای بهشتی مانند یاقوت در دست هر فردی قرار دارد.
به صد گونه نگار آراسته باغ
به نقش وَشیْ و نقش مِسطَر
هوش مصنوعی: باغ با زیبایی‌های بسیار به تصویرهای مختلف زینت داده شده است، از جمله نقش‌های نرم و همچنین نقوش هندسی مرتب.
به کاخ میر ما ماند به خوبی
گشاده بر همه آزادگان در
هوش مصنوعی: کاخ میر همانند محلی است که به زیبایی و با کمال حسن سلیقه به روی همه آزادگان گشوده است.
سحرگاهان که باد نرم جنبد
بجنباند درخت سرخ و اصفر
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، هنگامی که باد ملایمی وزیدن می‌گیرد، درختان با رنگ‌های قرمز و زرد به حرکت درمی‌آیند.
تو پنداری که از گردون ستاره
همی باریده بر دریای اخضر
هوش مصنوعی: تو فکر می‌کنی که ستاره‌ها از آسمان بر روی دریای سبز باریده‌اند.
نگار اندر نگار و لون در لون
هزاران در شده پیکر به پیکر
هوش مصنوعی: زیبایی‌ها در هم تنیده شده و رنگ‌ها در رنگ‌های دیگر ترکیب شده‌اند؛ هزاران تصویر به یکدیگر پیوند خورده‌اند و هر کدام به شکلی خاص جلوه‌گر شده‌اند.
بزیر دیبه سبز اندر آنک
ترنج سبز و زرد از بار بنگر
هوش مصنوعی: به زیر یک پارچه سبز، میوه‌ای به رنگ سبز و زرد وجود دارد. با توجه به بارش یا حاصل‌خیزی، به آن نگاه کن.
یکی چون حقه‌ی از زرّ خفچه است
یکی چون بیضه‌ی بینی ز عنبر
هوش مصنوعی: یکی مانند حقه‌ای از طلاست که بسیار زیبا و ارزشمند است و دیگری مانند تخم مرغی به عطر خوش عنبر می‌ماند.
بنفشه زیر و زیر شاخ سوسن
چو بر دیبای زنگاری مزّبر
هوش مصنوعی: بنفشه که در زیر شاخ سوسن است، مانند پارچه‌ای زربفت و زنگاری زیبا به نظر می‌رسد.
به شادروان شهر آزاد ماند
که اسکندر برو پاشید گوهر
هوش مصنوعی: شهر آزاد در زندگی شاداب و خوشحال باقی خواهد ماند، زیرا اسکندر ثروت و گوهری را بر آن پراکنده کرده است.
درخت سبز تازه شام و شبگیر
که ماه از برهمی تابد بر او بر
هوش مصنوعی: درخت سبز و تازه در شامگاه و تاریکی شب، که ماه به زیبایی بر روی آن نور می‌تابد.
درفش میر بوسعدست گویی
فروزان از سرش بر تاج گوهر
هوش مصنوعی: پرچم میر بوسعد به شکلی درخشان است که گویی از روی تاج گوهر نور می‌تابد.
به گیتی ز آب و آتش تیزتر نیست
دو جانند و دو سلطان ستمگر
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیزی سریع‌تر و تندتر از آب و آتش نیست، مانند دو روح که همچون دو پادشاه ظالم در حال ستمگری هستند.
ترا سیمرغ و تیر گز نباید
نه رخش جادو و زال فسونگر
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو، نه به قدرت افسانه‌ای سیمرغ و نه به استفاده از تیر و کمان نیاز دارم. تو را نه از طریق سحر و جادو می‌توانم جستجو کنم و نه با کمک شخصیت‌های افسانه‌ای مانند زال.
گر او رفتی به جای حیدر گرد
برزم شاه گردان عمرو و عنتر
هوش مصنوعی: اگر او به جای حضرت علی رفت، باید در میدان نبرد با شاهان و دلاوران مانند عمرو و عنتر مواجه شود.
نه ز آهن درع بایستی نه دلدل
نه سر پایانش بایستی نه مغفر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که نه باید از زره و تجهیزات جنگی بترسی و نه باید نگران پایان کار خود باشی و نه حتی از کلاه خودی که بر سر داری. این بیان به نوعی به شجاعت و بی‌پروایی در رویارویی با چالش‌ها و خطراهای زندگی اشاره دارد.
عدو را بهره از تو غل و پاوند
ولی را بهره از تو تاج و پر گر
هوش مصنوعی: دشمن از تو زنجیر و بند می‌گیرد، اما دوست از تو تاج و شکوه می‌برد.
یکی زردشت وارم آرزویست
که پیشت زند را بر خوانم از بر
هوش مصنوعی: من آرزومندم مانند زردشت باشم و خواسته‌ام را با دل و جان از صمیم قلب به تو تقدیم کنم.
در آب گرم در ماندست پایم
چو در زرفین در انگشت ازهر
هوش مصنوعی: پایم در آب گرم مانده است، مانند اینکه در انگشتانم چیزی زینتی و زیبا را احساس کنم.

حاشیه ها

1402/08/31 04:10
فرهود

نقش وشی و نقش مسطر ، گویا نامهای دو نوع از طراحی باشد که منظور از نقش وشی یعنی طرح با خطوط خمیده و دوّار

و نقش مسطر یعنی طرح با خطوط راست و خط‌کشی شده.

این معنی، حدس است.

یا شاید نام تخصصی دو نوع نقش و طراحی بوده است.

1403/01/29 12:03
جهن یزداد

یکی زردشت وارم آرزویست

که پیشت زند را بر خوانم از بر