گنجور

شمارهٔ ۸

بس که ای زلف عنبرین موئی
عنبر افشان وعنبرین بوئی
گفتمت مشک چین خطا گفتم
که تو صد مشک چین به هر موئی
درشکنجی وپیچ وتاب مگر
عاشق آن بت جفاجوئی
از درازی شب زمستانی
وز سیاهی پر پرستوئی
حلقه حلقه شکن شکن خم خم
از بر دوش تا به زانوئی
زنخ یار گوئی از سیم است
توچوچوگان به پیش او گوئی
بی قراری به روی یار چرا
گرنه آشفته رخ اوئی
تا بسنجی وفا ومهر مرا
شده آونگ چون ترازوئی
لام برچهره می کشد هندو
شکل لا می توگر چه هندوئی
با وجودی که بوی مشک تو راست
بر دل ریش نوشداروئی
روزم از تیره شب سیاه تر است
زآنکه دایم حجاب آن روئی
هرکه در بند بیندت گوید
که چودزدان بسته باروئی
کرده ای جا به دوش یار مگر
مار ضحاک دوش جادوئی
آفتاب است زیر سایه تو
مر چو منشاه را ثنا گوئی
شیریزدان امیر اژدر در
شافع حشر خواجه قنبر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس که ای زلف عنبرین موئی
عنبر افشان وعنبرین بوئی
هوش مصنوعی: موهای زیبای تو همچون عنبر عطر افشانی می‌کنند و بوی خوشی دارند که همه جا را معطر می‌کند.
گفتمت مشک چین خطا گفتم
که تو صد مشک چین به هر موئی
هوش مصنوعی: به تو گفتم که زیبایی‌ات مانند مشک چین‌هاست، اما شاید اشتباه کردم چون تو زیبایی‌ات را در هر مویی به نمایش می‌گذاری.
درشکنجی وپیچ وتاب مگر
عاشق آن بت جفاجوئی
هوش مصنوعی: آیا در درد و رنج و تلخی، فقط عاشق آن معشوق فریبکار هستی که دائم تو را به زحمت می‌اندازد؟
از درازی شب زمستانی
وز سیاهی پر پرستوئی
هوش مصنوعی: از طولانی بودن شب‌های زمستان و تاریکی ناشی از آن، به یاد پرنده‌ای که به پرواز درآمده، می‌افتم.
حلقه حلقه شکن شکن خم خم
از بر دوش تا به زانوئی
هوش مصنوعی: موهای تابدار و پرپشتی که به صورت حلقه‌های شکن‌دار و خمیده بر روی دوش‌ها و تا زانو می‌ریزند.
زنخ یار گوئی از سیم است
توچوچوگان به پیش او گوئی
هوش مصنوعی: چهره‌ی دوست را چون نقره توصیف می‌کنی، و به او می‌گویی که مانند گل‌های لطیف و زیباست.
بی قراری به روی یار چرا
گرنه آشفته رخ اوئی
هوش مصنوعی: چرا عاشقانه به چهره یار ناراحت نباشی، وقتی که خود او هم چهره‌ای پریشان دارد؟
تا بسنجی وفا ومهر مرا
شده آونگ چون ترازوئی
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی وفا و محبت من را بسنجی، دل من در تلاطم و نوسان است؛ مانند وزنه‌ای که بر روی ترازو قرار دارد.
لام برچهره می کشد هندو
شکل لا می توگر چه هندوئی
هوش مصنوعی: هندو به چهره خود نقشی می‌زند که نشان‌دهنده‌ی تقدس و الهام‌گیری از نقوش مذهبی است. این عمل می‌تواند بیانگر پیوند عمیق او با باورها و فرهنگش باشد.
با وجودی که بوی مشک تو راست
بر دل ریش نوشداروئی
هوش مصنوعی: با اینکه بوی خوش عطر تو بر دل زخم من نشسته، اما مثل داروی شفابخش عمل می‌کند.
روزم از تیره شب سیاه تر است
زآنکه دایم حجاب آن روئی
هوش مصنوعی: روزهایم از شب‌های تاریک نیز سیاه‌تر است، زیرا همواره مانع و پرده‌ای بین من و روی تو وجود دارد.
هرکه در بند بیندت گوید
که چودزدان بسته باروئی
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را ببیند، می‌فهمد که مانند دزدی هستی که به بند کشیده شده است.
کرده ای جا به دوش یار مگر
مار ضحاک دوش جادوئی
هوش مصنوعی: مکن در دل خود سنگینی را از یار تحمل کن، مگر اینکه بر دوش تو باری بد و خطرناک باشد که از آن می‌ترسی.
آفتاب است زیر سایه تو
مر چو منشاه را ثنا گوئی
هوش مصنوعی: وجودت چون آفتاب است که در سایه‌ات قرار دارد، بنابراین هرگاه درباره‌اش سخن بگویی، باید از او به نیکی یاد کنید.
شیریزدان امیر اژدر در
شافع حشر خواجه قنبر
هوش مصنوعی: شیراز در دستان امیر اژدر، در روز قیامت، شفیع خواجه قنبر است.