بخش ۵۷ - فی التنبیه
شبی یاددارم که شمع و لگن
بگفتندبا بی زبانی سخن
من افتاده در پیش ایشان خموش
بداده بگفتارشان گوش هوش
لکنگفت با شمع روشن ضمیر
که ای مجلس آرای میر وفقیر
چرا سوزی اینسان به هر انجمن
بگوشرح احوال خود را به من
چرا اشک ریزی شبان تا سحر
چرا تن گدازی ز پا تا به سر
گناهت چه کافتاده ای درعذاب
به اوشمع سوزان بگفتا جواب
که ای مونس هر شب و روز من
که سوزددلت بر من وسوز من
مرا عاشقی بود پروانه نام
که او را بهمن بود عشقی تمام
شبی پیشم آمد به کاشانه ای
ز خود بی خبر همچو دیوانه ای
همی پرزنان گشت بر دور من
نترسید هیچ ازمن و جور من
چو اوسوخت از آتش من پرش
ز پا تا به سر سوزم از کیفرش
ساقی از آن باده یاقوت گون
یک دوسه مینا زخم آور برون
پس بکن اندر قدح از آن به جام
ده به من از صبح از آن تا به شام
تا غم دیرینه ام از دل رود
کشتی من بر لب ساحل رود
خیز و می آور مکن آهستگی
کن به در از خاطر من خستگی
در پی این کار سر از پا مکن
کوتهی از دادن صهبا مکن
از کرم ار می ز خم آرم شوی
داروی اندوه وخمارم شوی
می بده ای ساقی نیکو سیر
زودتر آر وغمم از دل ببر
باده ده ای ساقی فرخنده خو
بر دل صد چاک من آور رفو
هوش من از سر بر ومستیم ده
مستیم از می ده وهستیم ده
بخش ۵۶ - حکایت بر سبیل تمثیل: مرد دهقان ریخت تخمی بر زمینبخش ۵۸ - باده عارفانه: ساقی از آن باده گلرنگ ده
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی یاددارم که شمع و لگن
بگفتندبا بی زبانی سخن
هوش مصنوعی: یک شبی را به یاد دارم که شمع و لگن به شکلی خاموش با هم صحبت کردند، انگار که هیچ کدام زبان نداشتند.
من افتاده در پیش ایشان خموش
بداده بگفتارشان گوش هوش
هوش مصنوعی: من در حضور آنها خاموش نشستهام و به سخنانشان با دقت گوش میدهم.
لکنگفت با شمع روشن ضمیر
که ای مجلس آرای میر وفقیر
هوش مصنوعی: گفتوگویی در مورد روشنایی و آگاهی است، جایی که فردی به کنشگران مراسم میگوید که ای کسانی که این مجلس را برپا کردهاید و به دلایل مختلف در حال تلاش هستید، به یاد داشته باشید که روشنایی و آگاهی در درون ماست.
چرا سوزی اینسان به هر انجمن
بگوشرح احوال خود را به من
هوش مصنوعی: چرا اینگونه در هر جمعی ناراحت هستی؟ توضیح بده چه اتفاقی برایت افتاده است.
چرا اشک ریزی شبان تا سحر
چرا تن گدازی ز پا تا به سر
هوش مصنوعی: چرا تا صبح اشک میریزی و چرا از درد در بدن خود رنج میکشی؟
گناهت چه کافتاده ای درعذاب
به اوشمع سوزان بگفتا جواب
هوش مصنوعی: تو در عذاب هستی و به خاطر گناهت در این وضعیت قرار گرفتهای. مانند شمعی در حال سوختن، به او میگویی که جواب بده.
که ای مونس هر شب و روز من
که سوزددلت بر من وسوز من
هوش مصنوعی: ای همراه شب و روز من، که دل تو برای من میسوزد و من نیز برای تو میسوزم.
مرا عاشقی بود پروانه نام
که او را بهمن بود عشقی تمام
هوش مصنوعی: مرا عاشقی بود به نام پروانه که او به شدت به من عشق میورزید.
شبی پیشم آمد به کاشانه ای
ز خود بی خبر همچو دیوانه ای
هوش مصنوعی: یک شب، بیخبر از خودم، مانند فردی دیوانه، به خانهای آمدم.
همی پرزنان گشت بر دور من
نترسید هیچ ازمن و جور من
هوش مصنوعی: به دور من افرادی در حال فعالیت و شلوغی هستند و از من و سختیهایی که به وجود میآورم هیچ ترسی ندارند.
چو اوسوخت از آتش من پرش
ز پا تا به سر سوزم از کیفرش
هوش مصنوعی: وقتی او از آتش من سوخت، پرش تا سرش را به آتش کشیدم و به خاطر کارهایش عذابش میدهم.
ساقی از آن باده یاقوت گون
یک دوسه مینا زخم آور برون
هوش مصنوعی: ای ساقی، از آن شراب خوشرنگ و براق، یک یا دو مینا که زخم میزند، برایم بیاور.
پس بکن اندر قدح از آن به جام
ده به من از صبح از آن تا به شام
هوش مصنوعی: پس در ظرف شراب بریز و جامی به من بده که من از صبح تا شب، شادیم را با آن ادامه دهم.
تا غم دیرینه ام از دل رود
کشتی من بر لب ساحل رود
هوش مصنوعی: تا زمانی که غمهای قدیمیام از دل دور شوند، قایق من بر کنار رود خواهد ایستاد.
خیز و می آور مکن آهستگی
کن به در از خاطر من خستگی
هوش مصنوعی: برخیز و به سمت من بیا، اما آرام و بیسرعت. از یاد من خستگی را دور کن.
در پی این کار سر از پا مکن
کوتهی از دادن صهبا مکن
هوش مصنوعی: در پی این کار هیچگونه تسامحی نداشته باش و بهانهای برای کمکاری و کوتاهی نداشته باش.
از کرم ار می ز خم آرم شوی
داروی اندوه وخمارم شوی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از محبت و بخشش تو، قدری شراب از این خم بیاورم، این میتواند مرا از اندوه و غم رها کند.
می بده ای ساقی نیکو سیر
زودتر آر وغمم از دل ببر
هوش مصنوعی: ای ساقی، زودتر به من می بده، تا دل غرق غم من را شاد کنی و غم را از قلبم بزدایی.
باده ده ای ساقی فرخنده خو
بر دل صد چاک من آور رفو
هوش مصنوعی: به من بادهای بده ای ساقی خوشفال، تا زخمهای عمیق قلبم را درمان کنی.
هوش من از سر بر ومستیم ده
مستیم از می ده وهستیم ده
هوش مصنوعی: هوش و عقل من تحت تاثیر شراب و مستی قرار گرفته است، و من در حال لذت بردن از این حالت هستم.

بلند اقبال