گنجور

بخش ۳۸ - فی التنبیه

به پیری مجوچون جوانی نشاط
شب آمد دکان بند وبرچین بساط
هوی وهوس را کن از سر به در
دیگر نامی از عیش وعشرت مبر
برون کن ز دل هر چه هست آرزو
دگر آب رفته نیاید بهجو
به باغ وگلستان تو را راه نیست
رفیقی تو راجز غم وآه نیست
به کنجی نشین و غم از کرده خور
که پیمانه عمر گردیده پر
به جز شمع همدم نداری به شب
بتی ناید اندر برت غیر تب
مرو در پی دولت و مال خود
بپرداز یکدم به احوال خود
تو را دیگر از زندگی بهره نیست
دگر جد وجهد تو از بهر چیست
بهناچار باید روی در سفر
به همراه خودتوشه ای هم ببر
رهی پرخطر هست ومنزل دراز
نیامد کس از این سفر هیچ باز
خوشا آنکه اندر جوانی بمرد
غم وحسرت از زندگانی نخورد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پیری مجوچون جوانی نشاط
شب آمد دکان بند وبرچین بساط
هوش مصنوعی: در دوران پیری، همچنان نباید مانند جوانی شادابی و نشاط را جستجو کرد. شب فرا رسیده و باید زندگی را جمع و جور کرد و بساط را جمع کرد.
هوی وهوس را کن از سر به در
دیگر نامی از عیش وعشرت مبر
هوش مصنوعی: به خودت بیا و از خیال و آرزوهای بیهوده دست بردار، دیگر به هیچ‌وجه به لذت‌ها و خوش‌گذرانی‌ها فکر نکن.
برون کن ز دل هر چه هست آرزو
دگر آب رفته نیاید بهجو
هوش مصنوعی: هر چه آرزو و خواسته‌ای در دل داری، آن را کنار بگذار. چون دیگر چیزی که رفته، بازنمی‌گردد و نمی‌توان امیدی به آن داشت.
به باغ وگلستان تو را راه نیست
رفیقی تو راجز غم وآه نیست
هوش مصنوعی: تو به باغ و گلستان راهی نداری، زیرا رفیق تو چیزی جز غم و اندوه نیست.
به کنجی نشین و غم از کرده خور
که پیمانه عمر گردیده پر
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای بنشین و از کارهای گذشته خود ناراحت نباش، زیرا زمان عمرت به پایان رسیده و پر شده است.
به جز شمع همدم نداری به شب
بتی ناید اندر برت غیر تب
هوش مصنوعی: به جز شمع، که روشنایی را برایت به ارمغان می‌آورد، در شب هیچ همراهی نداری و غیر از آتش عشق، هیچ چیز دیگری به سراغت نمی‌آید.
مرو در پی دولت و مال خود
بپرداز یکدم به احوال خود
هوش مصنوعی: به دنبال پول و ثروت نروم، بهتر است که یک لحظه به وضعیت و حال خودم توجه کنم.
تو را دیگر از زندگی بهره نیست
دگر جد وجهد تو از بهر چیست
هوش مصنوعی: تو دیگر از زندگی بهره‌ای نداری، پس تلاش و کوشش تو برای چه چیزی است؟
بهناچار باید روی در سفر
به همراه خودتوشه ای هم ببر
هوش مصنوعی: اجباراً هنگام سفر باید مقداری توشه و خوراکی هم با خود ببری.
رهی پرخطر هست ومنزل دراز
نیامد کس از این سفر هیچ باز
هوش مصنوعی: راه پرخطر است و سفر طولانی، هیچ‌کس از این سفر برنگشته است.
خوشا آنکه اندر جوانی بمرد
غم وحسرت از زندگانی نخورد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در جوانی بمیرد و هیچ غم و حسرتی از زندگی را تجربه نکند.