بخش ۳۹ - مناجات
خدایا بزرگی تو داری و بس
نباشد به غیر از تو کس دادرس
شریکی تو را نیست درکارها
به یکتائیت دارم اقرارها
کنی ابر را بر چمن آبیار
دوباره خزان را کنی نوبهار
برآری ز گل گل ز گل رنگ و بو
به بلبل دهی عشق از حسن او
دهی پشه را بر سرپیل زور
کنی شیر را عاجز از دست مور
ز یک قطره آب منی پروری
بتی گلرخ وبدهیش دلبری
توئی درهمه جا به هر کس عیان
ولی لایرائی ولی لامکان
چه قدرت بودبا خیال وخرد
که آن یا که این ره بسویت برد
توئی آفریننده این وآن
شتر را توئی صاحب وساربان
توگفتی بگوآنچه من گفته ام
ندانم چه میگویم آشفته ام
غرض اینکه درجمع وخرج جهان
تویی باقی و بس نه این و نه آن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدایا بزرگی تو داری و بس
نباشد به غیر از تو کس دادرس
هوش مصنوعی: خداوندا، فقط تویی که بزرگ و بزرگوار هستی و هیچکس دیگری به جز تو نیست که بتواند کمک کند.
شریکی تو را نیست درکارها
به یکتائیت دارم اقرارها
هوش مصنوعی: تنها و بیهمتا هستی و هیچ کسی در کارهایت شریک نیست. من به این نکته اعتراف دارم.
کنی ابر را بر چمن آبیار
دوباره خزان را کنی نوبهار
هوش مصنوعی: ابر را بر چمن بریز تا دوباره مانند بهار، خزان را پشت سر بگذارد.
برآری ز گل گل ز گل رنگ و بو
به بلبل دهی عشق از حسن او
هوش مصنوعی: از دل گل، رنگ و عطر برمیخیزد و به بلبل عشق را به خاطر زیبایی او میدهی.
دهی پشه را بر سرپیل زور
کنی شیر را عاجز از دست مور
هوش مصنوعی: اگر به پشهای که بر روی فیل نشسته فشار بیاوری، شیر هم از دست یک مور عاجز میشود.
ز یک قطره آب منی پروری
بتی گلرخ وبدهیش دلبری
هوش مصنوعی: از یک قطره آب، تو زیبا و دلربا شدهای، مانند گلی با چهرهای زیبا.
توئی درهمه جا به هر کس عیان
ولی لایرائی ولی لامکان
هوش مصنوعی: تو در هر جا و نزد هر شخصی مشخص و نمایان هستی، اما نه به خاطر تظاهر و فریبکاری، و نه به خاطر محدودیت مکان.
چه قدرت بودبا خیال وخرد
که آن یا که این ره بسویت برد
هوش مصنوعی: قدرتی در اندیشه و عقل وجود دارد که میتواند تو را به سمت هر دو مسیر راهنمایی کند، چه این مسیر باشد و چه آن یکی.
توئی آفریننده این وآن
شتر را توئی صاحب وساربان
هوش مصنوعی: تو creator این و آن هستی و تویی که صاحب شتر و راهنمایش هستی.
توگفتی بگوآنچه من گفته ام
ندانم چه میگویم آشفته ام
هوش مصنوعی: تو از من خواستی که بگویم آنچه تو گفتهای، اما من خودم نمیدانم چه میگویم و در آشفتگی به سر میبرم.
غرض اینکه درجمع وخرج جهان
تویی باقی و بس نه این و نه آن
هوش مصنوعی: هدف این است که در همه چیزهای دنیوی، تویی که باقی میمانی و هیچ چیز دیگر اهمیت ندارد، نه این و نه آن.