گنجور

شمارهٔ ۵۱۰

ای گدای در توهر شاهی
نیست غیر از در توام راهی
نه چمنراست چون قدت سروی
نه فلک راست چون رخت ماهی
نیست الا چه زنخدانت
هست اگردر ره دلم چاهی
نه عجب چون سمندر ار سوزم
بیتواز دل اگر کشم آهی
دل وجان گر طلب کنی دهمت
به خدا نیست هیچم اکراهی
تا ز سوز دلم شوی آگاه
بزن آتش به خرمن کاهی
از تو دارد اگر بلنداقبال
باشدش قدر وعزت وجاهی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گدای در توهر شاهی
نیست غیر از در توام راهی
هوش مصنوعی: ای گدای در این دنیا هیچ شاهی جز تو را ندارم و تنها راه من به توست.
نه چمنراست چون قدت سروی
نه فلک راست چون رخت ماهی
هوش مصنوعی: نه چمن به زیبایی قامت توست، نه آسمان به زیبایی چهره تو.
نیست الا چه زنخدانت
هست اگردر ره دلم چاهی
هوش مصنوعی: در دل من تنها چیزی که وجود دارد، عشق و زیبایی چهره‌ات است که مانند چاهی عمیق می‌باشد.
نه عجب چون سمندر ار سوزم
بیتواز دل اگر کشم آهی
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که اگر سمندر در آتش بسوزد، من هم اگر دل را به درد آورم، آهی می‌کشم.
دل وجان گر طلب کنی دهمت
به خدا نیست هیچم اکراهی
هوش مصنوعی: اگر دل و جانت را بخواهی، به تو می‌سپارم. به خدا قسم، هیچ گونه تردیدی در این کار ندارم.
تا ز سوز دلم شوی آگاه
بزن آتش به خرمن کاهی
هوش مصنوعی: تا وقتی که از درد دل من خبر نداری، می‌خواهم آتش را به انبار کاه بگذاری.
از تو دارد اگر بلنداقبال
باشدش قدر وعزت وجاهی
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو بهره‌مند شود، به طور حتم در زندگی‌اش قدر و عزت و مقام بلندی خواهد داشت.