شمارهٔ ۴۹۳
آن مه فکنده از زلف بررخ حجاب نیمی
یا قرص آفتاب است زیر سحاب نیمی
یا رفته درخسوف است یا مانده درکسوف است
نیمی ز ماهتابان وز آفتاب نیمی
دل دور از جمالش وز وعده وصالش
نیمی شده است آباد مانده خراب نیمی
ز ابرو وطره جانان بگرفت از تنم جان
نیمی به ضرب شمشیر زیر طناب نیمی
دل کی ز زلف دلبر گرددرها که هر سو
نیمی شکنج وچین است پرپیچ وتاب نیمی
در خواب رخ نماید یا از درم درآید
بیدار مانده چشمم نیمی به خواب نیمی
سرمایه وجودم از آه واشک دیده
نیمی بسوخت ز آتش شد غرق آب نیمی
ز آنچشم مست میگون بریان دلم شد وخون
نیمی شراب او شد او راکباب نیمی
غارتگری نمودند دین و دلم ربودند
نیمی شراب و ساقی چنگ ورباب نیمی
دردوغم دوعالم خواهی اگر بدانی
نیمی شب فراق است روز حساب نیمی
کن ساقیا خرابم اما نه ز آن شرابم
کو چون حروفش آمد نیمی شر آب نیمی
زآن باده کن مرا مست کز مستیش شوم هست
نیمی ز جام احمد وز بوتراب نیمی
اقبال من بلند است فیروز وارجمند است
نیمی از آن شهنشاه وز اینجناب نیمی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن مه فکنده از زلف بررخ حجاب نیمی
یا قرص آفتاب است زیر سحاب نیمی
هوش مصنوعی: آن مه که زلفش را روی صورتش ریخته، انگار نیمی از قرص خورشید است که زیر ابرها پنهان شده.
یا رفته درخسوف است یا مانده درکسوف است
نیمی ز ماهتابان وز آفتاب نیمی
هوش مصنوعی: یا به گونهای درخشان و روشنایی است و یا در تاریکی و سایه به سر میبرد. نیمی از این روشنایی مربوط به نور مهتاب و نیمی دیگر به نور آفتاب تعلق دارد.
دل دور از جمالش وز وعده وصالش
نیمی شده است آباد مانده خراب نیمی
هوش مصنوعی: دل من که از جمال و زیبایی او دور مانده، به خاطر وعدههای وصالش نیمهجان و خراب شده است. نیمی از وجودم در خرابی به سر میبرد، در حالی که نیمی دیگر به امید وصالش باقی مانده است.
ز ابرو وطره جانان بگرفت از تنم جان
نیمی به ضرب شمشیر زیر طناب نیمی
هوش مصنوعی: از ابرو و زلف معشوق، جان من به شدت آسیب دیده است. یکی از نیمههای جانم با ضربهی شمشیری که زیر طناب گیر کرده، جدا شده است.
دل کی ز زلف دلبر گرددرها که هر سو
نیمی شکنج وچین است پرپیچ وتاب نیمی
هوش مصنوعی: دل در برابر زلف معشوق گرفتار میشود، چرا که در هر طرف که نگاه کنیم، پر از زیبایی و جذبه است، و تمام این زیباییها به شکل پیچیدهای در هم تنیده شدهاند.
در خواب رخ نماید یا از درم درآید
بیدار مانده چشمم نیمی به خواب نیمی
هوش مصنوعی: در خواب، چهرهاش را میبینم یا ناگهان به در وارد میشود. من بیدار هستم و چشمانم به حالت خواب و بیداری نیمهاند.
سرمایه وجودم از آه واشک دیده
نیمی بسوخت ز آتش شد غرق آب نیمی
هوش مصنوعی: وجود من به دو قسمت تقسیم شده است؛ یک نیمه از آن با اندوه و اشک به آتش سوخته و نیمه دیگر در آب غرق شده است.
ز آنچشم مست میگون بریان دلم شد وخون
نیمی شراب او شد او راکباب نیمی
هوش مصنوعی: به خاطر آن چشمان زیبای میگون، دلم آتش گرفته و نیمی از خونم به شراب او تبدیل شده و نیمی دیگر به کباب.
غارتگری نمودند دین و دلم ربودند
نیمی شراب و ساقی چنگ ورباب نیمی
هوش مصنوعی: آنها دین و دل من را به تاراج بردند؛ نصفی از شراب و نیمی از ساقی و موسیقی چنگ و رباب را نیز با خود بردند.
دردوغم دوعالم خواهی اگر بدانی
نیمی شب فراق است روز حساب نیمی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از درد و غم دو جهان آگاه شوی، باید بدانی که نیمه شب، زمان جدایی است و نیمه روز، زمانی برای حساب و رسیدگی.
کن ساقیا خرابم اما نه ز آن شرابم
کو چون حروفش آمد نیمی شر آب نیمی
هوش مصنوعی: ای ساقی، من را بطرز شدیدی مست کن، اما نه به خاطر شرابی که وقتی به حروفش نگاه میکنیم، نیمی از آن آب و نیمی دیگر شراب است.
زآن باده کن مرا مست کز مستیش شوم هست
نیمی ز جام احمد وز بوتراب نیمی
هوش مصنوعی: از آن شراب مرا مست کن که از مستیاش نیمی از نیل و خوشبویی را در بر دارد.
اقبال من بلند است فیروز وارجمند است
نیمی از آن شهنشاه وز اینجناب نیمی
هوش مصنوعی: شکوه و سرفرازی من در اوج است، مانند فیروز و ارجمند. نیمی از این عظمت به خاطر شهنشاه است و نیمی دیگر به خاطر این شخص محترم.