شمارهٔ ۴۸۸
نه همچوعارض تو به گلشن بود گلی
نه همچوطره تو به باغ است سنبلی
نه چون قد تورسته سهی سروی از چمن
نه صلصلی فکنده چو من شور وغلغلی
گلهای بوستان شودش خار در نظر
بنمائی ار گل رخ خود را به بلبلی
این رنگ ونشئه ای که تو داری به لعل لب
نشنیده و ندیده کسی درگل وملی
از باده لب تو چو مستی بود مرا
در ده ز بوسه شکرینم تنقلی
گفتی به هجر صبر کن ار وصلت آرزوست
من چون کنم که نیست دلم راتأملی
اقبال من بلندشد وشهره در جهان
بر دامن تو تا زده دست توسلی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه همچوعارض تو به گلشن بود گلی
نه همچوطره تو به باغ است سنبلی
هوش مصنوعی: در باغ، نه گلی به زیبایی چهرهات وجود دارد و نه سنبلی به زیبایی حالت.
نه چون قد تورسته سهی سروی از چمن
نه صلصلی فکنده چو من شور وغلغلی
هوش مصنوعی: نه مانند قد بلند و زیبای سروی از باغ هستم، و نه شبیه به پرندهای که درخت را ترک کرده باشد؛ من در درون خود شور و هیاهوی خاصی دارم.
گلهای بوستان شودش خار در نظر
بنمائی ار گل رخ خود را به بلبلی
هوش مصنوعی: اگر گل رخسار خود را به بلبل نشان ندهد، در نظر دیگران گلهای باغ هم به مانند خار به نظر میرسند.
این رنگ ونشئه ای که تو داری به لعل لب
نشنیده و ندیده کسی درگل وملی
هوش مصنوعی: این زیبایی و حالتی که تو داری، مانند لعل لب است که کسی نه آن را دیده و نه شنیده، در بین گلها و میوهها.
از باده لب تو چو مستی بود مرا
در ده ز بوسه شکرینم تنقلی
هوش مصنوعی: وقتی لبهای شیرین تو حالتی مثل مستی به من میدهد، در شهر فقط به دلیل بوسهای که از تو گرفتهام، سرحال و شاداب هستم.
گفتی به هجر صبر کن ار وصلت آرزوست
من چون کنم که نیست دلم راتأملی
هوش مصنوعی: گفتی صبر کن تا به محبوب برسیم، اما من چگونه صبر کنم وقتی دل من آرام ندارد؟
اقبال من بلندشد وشهره در جهان
بر دامن تو تا زده دست توسلی
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت من به اوج خود رسیده و در دنیا نام و آوازهام بر دامن تو قرار گرفته، در حالی که به تو پناه میبرم.