گنجور

شمارهٔ ۴۸۰

چون شانه را به طره طرار می کشی
خط خطا به صفحه تاتار می کشی
بر دوش من گذار چه حمال گشته ای
کز مشک تر ز زلف همی بار می کشی
هر گه به راه بادگشائی گره ز زلف
گویا که روح از تن عطار می کشی
من چون کنم که زاهد شب زنده دار را
از یک نگه به خانه خمار می کشی
مختاری ار کشی به توام نیست سرکشی
خط نشان دگر چه به دیوار می کشی
ای دل اگر نه اشتر مستی به راه عشق
تا چندخار می خوری وبار می کشی
از سخت جانیت عجب آید مرا دلا
ز این جورها کز آن بت عیار می کشی
اقبال ما بلندتر آمد ز زلف دوست
ما را ز بس به جانب دلدارمی کشی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شانه را به طره طرار می کشی
خط خطا به صفحه تاتار می کشی
هوش مصنوعی: وقتی که شانه را در میان موهای زیبا و پیچ خورده‌ات حرکت می‌دهی، اشتباهی به وجود می‌آوری که بر روی دلت تأثیرگذار است.
بر دوش من گذار چه حمال گشته ای
کز مشک تر ز زلف همی بار می کشی
هوش مصنوعی: به من کاری بسپار که چون یک باربر، سنگینی بار عشق را بر دوش می‌کشم، باری که از عطر زلف‌های محبوبم سنگین‌تر است.
هر گه به راه بادگشائی گره ز زلف
گویا که روح از تن عطار می کشی
هوش مصنوعی: هر بار که گره‌ای از زلف خوش عطر و بویی باز می‌کنی، انگار که جان عطار را از تنش جدا می‌سازی.
من چون کنم که زاهد شب زنده دار را
از یک نگه به خانه خمار می کشی
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم به زاهد شب‌زنده‌دار بگویم که با یک نگاه تو می‌توانی او را به دنیای سرخوشی و میگساری بکشی؟
مختاری ار کشی به توام نیست سرکشی
خط نشان دگر چه به دیوار می کشی
هوش مصنوعی: اگر تو قتل بکنی، من نمی‌توانم سرکشی کنم؛ علامت دیگری چه به دیوار می‌کشی؟
ای دل اگر نه اشتر مستی به راه عشق
تا چندخار می خوری وبار می کشی
هوش مصنوعی: ای دل، اگر در عشق همچون شتری مست و شاداب نیستی، پس چرا تا این مدت زجر می‌کشی و بار سنگین را تحمل می‌کنی؟
از سخت جانیت عجب آید مرا دلا
ز این جورها کز آن بت عیار می کشی
هوش مصنوعی: از استقامت و پایمردی شما تعجب می‌کنم، ای دل! که چطور به خاطر آن معشوق فریبنده و شیّاد این‌گونه رنج می‌کشی.
اقبال ما بلندتر آمد ز زلف دوست
ما را ز بس به جانب دلدارمی کشی
هوش مصنوعی: محبت و دوستی ما به قدری بالا رفته که حتی وقتی زلف دوست را به سمت دلدار می‌کشی، به چشم ما می‌آید.